شهید مصطفی احمدی روشن🇮🇷
"بســمربّالحسین(ع)"
#خاطره
▪️مصطفی اهل این نبود که کل چهل روز را مشکی بپوشد،
ولی محرم سال نود، آخرین محرمش،
همه ی چهل روز را مشکی پوشید و بعدا در گوشیش دیدیم از خودش چند تا هم سلفی گرفته که انگار آخرین چهرهاش که تغییر هم کرده بود،
برایمان بماند...
▪️من زیاد مصطفی را در حالت گریه ندیده بودم،
نهایتا صورتش خیلی سرخ میشد...
ولی عاشورای آخر که باهم تو مراسم دانشگاه تهران شرکت کردیم،
آنقدر شدید گریه میکرد که خیلی شانه هاش میلرزید...
▪️مصطفی از همه چیز خبر داشت...
👈🏻 برگرفته از سخنان همسر شهید
@mostafaahmadiroshan
شهید مصطفی احمدی روشن🇮🇷
🌷هفته دفاع مقدس گرامی باد🌷
🔹مگر بی خیال می شد؟ بچه ها همه توی سوله خوابیده بودند، ولی مصطفی ولم نمی کرد. از اول اردو بهم گیر داده بود که «الان وظیفه ما چیه؟ چطوری می شه فضای جنگ رو توی زندگی الانمون بیاریم؟ الان هم مثل اون موقع زندگی کنیم؟ اون موقع ها شما چکار می کردید؟ حال و هوای بچه رزمنده ها چی بود؟ بچه ها چیکار می کردن تا شهید بشن؟» دوست داشت فضای الان را با فضای جنگ شبیه سازی کند. آمده بودیم اردوی جنوب.
🔹آنجا دیگر منبر ما بچه های جنگ بود. خوابم گرفته بود. گفتم:«ولم کن مصطفی،الان خوابم میاد، بریم بخوابیم فردا می شینیم برای آینده فکر می کنیم.» فکر کردم فردا که بیاید یادش می رود. ولی دوباره فردا همان سؤالها بود و همان گیر دادن ها. دغدغه بود انگار برایش. می گفت:«حاجی تو که شهید نشدی، لااقل دعا کن ما شهید شیم!» فکه که رفتیم، یک گوشه نشستیم. مصطفی گفت: «حاجی یه کم از اون روزها برام تعریف کن.» حرفهایم که تمام شد، تنهایی رفت یک گوشه. چفیه را انداخت روی سرش و رفت توی فکر.
@mostafaahmadiroshan
شهید مصطفی احمدی روشن🇮🇷
#علیرضا_احمدی_روشن
___________________
يك روز علی ميرود مدرسه !؟
يك روز درسشان ميرسد به آهنربا و مغناطيس ومعلم
می آيد مثال بزند ، كه كجاها آهن ربا استفاده ميكنيم !؟
آن وقت دل آدم شور ميزند كه نكند ، هی لا به لای اين مثال ها ، #بمب_مغناطيسی ، همانی كه به ماشين پدرش چسباندند ، توی سر علی بچرخد و بغض كند و حواسش به باقی كلاس نباشد !؟
خدا كند معلم برای بچه ها توضيح بدهد كه يك عده هستند كه خودشان جنبه ی يك آهنربا را ندارند و بمبش ميكنند آن وقت چشمشان دارد در می آيد ، وقتی #احمدی_روشن ها به زخم مردم ميرسند !
«دقیق» به چشم هايش نگاه كن !؟
نگاه استوارش را ببين !!!
برای قطره قطره ی خون بابا برنامه دارد
می نويسم كه شب تار سحر ميگردد...
يك نفر مانده از اين قوم كه برميگردد...
بكشيد مارا...
بريزيد خون ها را...
ملت ما روشن تر ميشود...
" علیرضا احمدی روشن "
{شهدا را ياد كنيم حتی با يك #صلوات}
#مصطفی_احمدی_روشن
#شهدا_ی_هسته_ای
#احمدی_روشن
#یاعلی
@mostafaahmadiroshan
شهید مصطفی احمدی روشن🇮🇷
"بســمربّالشہدا"
#خاطره
👈🏻 به مناسبت هفته دفاع مقدس
🔹عمو محسن، مصطفی را در آغوش گرفته بود.
به چشم هایش نگاه میکرد:
«چشم های این بچه نشون میده که مرد بزرگی می شه. »
مصطفی عمو محسن را ندید، ولی همیشه عاشقش بود.
🔹عموی مصطفی ازدواج نكرده بود و مي گفت به جای قنداقه فرزندم ترجيح ميدهم قنداق تفنگم را برای دفاع از دينم و وطنم بر دارم.
🔹شهید محسن احمدی روشن اواخر دی ماه ١٣٦٠ در جبهه نوسود قله شمشير عمليات محمد رسول الله به شهادت رسيد و پیکرش هیچ وقت بازنگشت...
و سي سال بعد دی ماه ٩٠ مصطفی به شهادت رسيد...
#تكرار_مجاهدت
منابع: سخنان مادر شهید / کتاب یادگاران
👉🏻 @mostafaahmadiroshan 👈🏻
🍃🌸 خداوند مقرب ترین بندگان خویش را از میان عشاق بر میگزیند و هم آنانند که گره کور دنیا را به معجزه عشق می گشایند.🌸🍃
(شهید سید مرتضی آوینی)
هفته دفاع مقدس گرامی باد🌷
@mostafaahmadiroshan