eitaa logo
فکرنوشته ها
286 دنبال‌کننده
150 عکس
119 ویدیو
6 فایل
🔷️ ایزدی 🔸️سطح چهار حوزه علمیه قم 🔸️دکترای فلسفه از دانشگاه تهران 🔸️استاد حوزه و دانشگاه 📝مکانی برای تفکر @Ur4God
مشاهده در ایتا
دانلود
روش شناسی نتیجه گیری علمی تحلیل‌های شتابزده و کلی در عرصه سیاست. پلنتینگا فیلسوف دین مشهور غربی که بسیار از خداباوری دفاع می کند و به ایران هم سفر کرده و در قم با بسیاری از حوزویان از جمله علامه جوادی آملی دیدار داشته است در خلال یکی از نوشته ها نظریه جالبی می دهد که در مورد تحلیل های سیاسی و نتیجه گیری های علمی بسیار مفید است. به عنوان مقدمه می گویم متأسفانه تحلیلهای سیاسی و نتیجه گیری های علمی در کشور مخصوصا در قشر عامه مردم بدون بررسی کافی و از روی شتابزدگی در نتیجه گیریست که هیچ ارزش علمی ندارد. پلنتینگا می گوید فرض کنید فردریک اهل آلمان است و نه دهم آلمانی ها شنا کردن بلد نیستند. بدون بررسی دیگر عقل انسان می گوید سریع نتیجه گیری کن که به احتمال نود درصد فردریک هم شنا بلد نیست. اگر هیچ اطلاعات دیگری نباشد و صرفا همین قدر اطلاعات داشتیم این نتیجه گیری کاملا معقول بود و مثلا اگر بخواهیم شرط بندی کنیم باید روی شنا بلد نبودن فردریک شرط بندی کنیم. وی می گوید این طور نتیجه گیری کردن از روی کلیات و بدون سنجش و دنبال کردن بقیه اطلاعات ما را نمی تواند به مقصود برساند. ممکن است خیلی اطلاعات دیگر وجود داشته باشد که نتیجه گیری ما را کاملا برعکس کند. مثلا وی می گوید فرض کنید در مورد فردریک یک اطلاعات دیگر هم داشته باشیم. مثلا بدانیم او از بچگی در خانه استخر داشته و خانواده او همگی غریق نجات هستند. در این صورت هم اگر بخواهیم شرط بندی کنیم روی شنا بلد نبودن فردریک شرط بندی می کنیم یا روی شنا بلد بودن او؟ قطعا روی شنا بلد بودن او شرط بندی می کنیم زیرا طبق این اطلاعات که همه خانواده او غریق نجات بوده اند و او از بچگی در خانه استخر داشته احتمال شنا بلد بودن او را خیلی بالا میبرد و دیگر نمی شود گفت او نود درصد شنا بلد نیست چون نود درصد آلمانی ها شنا بلد نیستند. مشخص شد که چطور مقدار کمی اطلاعات می تواند نتیجه گیری ما را کاملا تغییر دهد. این مسئله در تحلیل های سیاسی بسیار مفید است. خیلی زود با دلیل های واهی و کلی به یک کاندید رأی دادن و برعکسش خیلی زود و با دلیل های کلی و الکی یک کاندید را از صلاحیت خارج دانستن اشتباه است کاری که متأسفانه جامعه ما دچارش شده. زود نمی شود نتیجه گرفت و الکی نمی شود مسائل را تحلیل کرد. باید اولا شیوه های تحلیل و نتیجه گیری صحیح و ثانیا اطلاعات جزیی کافی داشته باشیم. یعنی به قول اصولیین قبل الفحص حق حکم دادن نداریم و باید احتیاط کنیم. تا این مسئله درست نشود بسیاری از مسائل کشور در عرصه سیاسی فرهنگی اجتماعی درست نخواهد شد. پی نوشت: در بعضی موارد دیده شده که مثلاً متخصص فقه در فلسفه میخواهد نظر بدهد یا متخصص حدیث در کلام میخواهد نظریه پردازی کند یا کسی که تا لیسانس درس خوانده یا طلبه ای در ابتدای راه است بناء نظریه پردازی و رد نظریات متخصصین را دارد که غالبا به همین مشکل گرفتارند. منبع نظر پلنتینگا: god and evil, michael peterson, p.55 @mostafaizadi
نقد کلامی از برتراند راسل Dirty bertie(برتی کثیف) برتراند راسل(۱۸۷۲-۱۹۷۰) فیلسوف تحلیلی بریتانیایی جزء فلاسفه ای بود که در وجود خدا تشکیک میکرد. مناظراتی رادیویی هم در این مورد با کاپلستون خداباور داشت که به نتیجه نرسید. سخنی مشهور از او دستمایه آتئیست هاست که قابل نقد است. وقتی از او پرسیدند اگر بعد از مرگ خدایی وجود داشت و تورا بازخواست کرد که چرا به او ایمان نیاوردی چه به خدا میگویی؟ وی با چهره ای حق به جانب در جواب گفته بود:به خدا میگویم چرا شواهد و نشانه های زیادی برای وجود خودت به من نشان ندادی تا به تو ایمان بیاورم؟! در نقد این حرف میتوان گفت آیا خدا شواهد زیادی بر وجود خودش قرار نداده یا راسل به جای دنبال شناخت خدا اولویتش چیز دیگری بوده؟ نقل میکنند وقتی در کانادا دختری جوان از او پرسید چرا فلسفه صوری را رها کرده و به سیاست و چیزهای دیگر رو آورده او در جواب گفت: «چون زمین زدن زنان لذت بیشتری برایش از فلسفه داشته است!» شاید چون اولویت او به جای شناخت خدا به گفته خودش زمین زدن زنان بوده که نتوانسته خدا را بشناسد! او چهار بار ازدواج کرد ولی هر چهار ازدواجش به طلاق انجامید به این دلیل که در هر چهار ازدواج به همسرش خیانت میکرد. به قدری در مسائلی جنسی و شهوانی غرق بود که به او dirty bertie (برتی کثیف) میگفتند. جدای از زندگی شخصی در زندگی علمیش هم چندان آزاد اندیش نبود. وقتی در اواخر قرن ۲۰ اسنادی رو شد که او از پنتاگون پول می‌گرفته تا کتاب بنویسد مشخص شد حتی فکرش را هم برای جاسوسی فکری به بقیه اجاره داده است. به همین خاطر ویتگنشتاین دیگر فیلسوف بزرگ تحلیلی که خدا را قبول داشت می‌گفت همه کتابهایی که راسل بعد از کتاب فلسفه ریاضیات (که تقریبا در جوانی نوشته بود) نوشته است را باید دور ریخت و هیچ ارزش علمی ندارد. با این همه اگر خدا بعد مرگ به او بگوید نشانه های وجود من کافی بود ولی تو به این دلیل مرا نشناختی که در زندگی شخصی دنبال زنبارگی و نه شناخت خدا و در زندگی علمی علمت را در خدمت پول پنتاگون فروخته بودی بازهم جوابی دارد که به خدا بدهد؟! منابع: در مورد زندگی شخصی راسل ر.ک: فلاسفه بدکردار اثر تامپسون بخش راسل و مقدمه کتاب. در مورد ارتباط راسل و پنتاگون ر.ک: ارتش سری روشنفکران، فصل ۲ فلاسفه پنتاگونی. @mostafaizadi
استاد یزدان پناهاستاد یزدانپناه.mp3
زمان: حجم: 1.95M
بیانات استاد یزدانپناه در مورد شهید فخری زاده و مقصر بودن لیبرالها @mostafaizadi
سه حکیم مسلمان اثر سید حسین نصر این کتاب حاصل سه سخنرانی آقای نصر (از شاگردان علامه طباطبایی)سال ۱۳۴۰ در دانشگاه هاروارد آمریکا یکی از معتبرترین دانشگاه‌های دنیاست. کتاب کوچکیست و به عنوان کتاب جنبی برای علاقمندان به فلسفه و عرفان قابل استفاده است. نکته جالب توجه این است که وقتی دکتر نصر در یکی از معتبرترین دانشگاهای دنیا این سخنرانیها را ایراد میکرد تنها ۲۸ سال سن داشت که نشان تلاش و استعداد ایشان است. گرچه همه نظرات ایشان مورد قبول نیست اما این کتاب علاوه بر قابل استفاده بودن به همه ما درس تلاش میدهد. @mostafaizadi
اگر خدا نباشد همه چیز مجاز است. این جمله از داستایوفسکی رمان نویس مشهور است که در بسیاری از کتابهای فلسفه دین نقل شده است. اگر خدایی نباشد تکلیفی بر عهده انسان نیست تا انجام یا ترک کاری بر او لازم باشد. بله ممکن است به زور قانون و مجازات انسان را کنترل کنند اما چون تعهد درونی وجود ندارد به محض اینکه ببیند بدون مجازات می‌تواند راحت قانون را دور بزند قطعا این کار را خواهد کرد. در این صورت اخلاق دیگر معنایی ندارد. انسان فقط باید کاری که در نظرش لذت بخش است انجام دهد. کمک به همنوع و بقیه کارهای اخلاقی معنا ندارد. پس واقعا اگر خدا نباشد همه چیز مثل دزدی اختلاس ظلم و... مباح است. آقای مصطفی ملکیان به نحوی این کلام داستایوفسکی را نقد می‌کند و می‌گوید اگر حتی خدایی نباشد انسان به خاطر احترام به انسانیت اخلاق را رعایت می‌کند پس حتی در صورت نبود خدا همه چیز مباح نیست. وی پا را فراتر می‌گذارد و با کمک حدیثی از امام علی می‌گوید بعضی اخلاق را به خاطر بهشت و جهنم رعایت می‌کنند که ارزش کمی دارد، بعضی به خاطر لقاءالله اخلاق را رعایت می‌کنند که بهتر است تا اینجا شبیه حدیث امام علی میگوید. اما در مرتبه بعد از امام علی هم جلو می‌زند و می‌گوید رعایت اخلاق برای احترام به انسانیت، بالاترین درجه را دارد که از لقاءالله هم درجه بالاتری است! پس حتی اگر خدایی نباشد همه چیز مجاز نیست و به خاطر انسانیت باید اخلاق را رعایت کرد. در نقد این حرف میتوان گفت اگر خدایی نباشد انسانیتی هم وجود ندارد که به آن احترام گذاشت. چرا من باید به انسانیت احترام بگذارم؟ اگر کسی مثل نیچه قائل باشد که خدا مرده است نظر می‌دهد که اخلاق یعنی تا میتوانی حق ضعفا را بخور تا خودت قوی شوی! یا همچون توماس هابز میگوید انسان گرگ انسان است و در اندک ثانیه ای اگر قانون نباشد همدیگر را خواهند درید، یا همچون سیمون دوبوار که به قدری کارهای غیر اخلاقی شنیعی انجام داد که بالکل از تدریس در کشور فرانسه محروم شد! پس اگر خدا نباشد انسانیت و اخلاق چیزی بیش از خودخواهی نخواهد بود و هیچ نیروی درونی نمیتواند انسان را کنترل کند. پس اگر خدا نباشد همه چیز مجاز است. @mostafaizadi
بصیرت علامه مصباح درمورد محمدعلی زم (پدر روح الله زم) محمدعلی زم پدر نیما زم است که این چند روز با مظلوم نمایی عجیب و غریب در مورد فرزند جاسوسش گفته بود چنان در ملاقاتی که با او داشتم نورانی شده بود که میخواستم عبایم را به او بدهم که پیش نماز ما شود ولی با تواضع قبول نکرد! برای انقلابیون الان دست محمدعلی زم رو شده اما همیشه این طور نبود. او رییس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی (از نهادهای حوزوی) بود و برای خود چهره موجهی داشت. هرچند چندین سال قبل دکتر عباسی در سخنرانی ای می‌گفت اسپانسر حوزه هنری با مسئولیت زم یکی از برندهای سیگار بوده و کار فرهنگی که اسپانسرش کارخانه سیگار باشد معلوم است که چه تأثیری خواهد داشت! آیت الله مصباح از همان ابتدا که آقای زم را دیده بودند به شدت مخالف کارهای فرهنگی هنری او بودند. آقای روانبخش میگفتند چندین سال قبل در سالهای خیلی دور حدود دهه شصت و هفتاد که زم در سازمان تبلیغات مسئولیت داشت در جلسه ای آیت الله مصباح به آیت الله محمدی عراقی که رییس وقت سازمان تبلیغات بود و داماد آیت الله مصباح هم می‌باشد گفته بود اگر من جای شما بودم آقای محمدعلی زم را اینطوری از سازمان تبلیغات بیرون می‌انداختم!(و پایش را مثل شوت کردن توپ تکان داده بود.) آن زمان هنوز محمدعلی زم چهره موجهی داشت و سالهای بعد از آن هم در نهادهای انقلابی مسئولیت فرهنگی داشت. اگر آن زمان به بصیرت آیت الله مصباح اعتماد میکردند شاید الان پسر با کمک وجهه پدر این هزینه ها را برای نظام ایجاد نمی‌کرد و شخصی به عنوان روح الله زم هم درست نمی‌شد. چیزی را آیت الله مصباح با بصیرتش در خشت خام میدید که بقیه در آینه نمی‌دیدند. استاد میرسپاه و استاد فقیهی از اساتید موسسه امام و از شاگردان آیت الله مصباح میگفتند بارها ما می‌دیدیم آیت الله مصباح نظری را در مسائل سیاسی میدادند که خلاف نظر همه ما بود و همه ما تعجب میکردیم اما بعدها می‌فهمیدیم نظر آیت الله مصباح درست است و ایشان چیزی را آن زمان فهمیده که ما تازه با گذشت زمان میفهمیم. به همین خاطر است مقام معظم رهبری در مورد آیت الله مصباح می‌فرمودند ایشان بصیر به معنای واقعی کلمه است. خدا انشاءالله به برکت دعای مومنین و نذورات و قربانیان آنها علامه مصباح را شفا دهد. شنیدم فقط ۲۰۰ گوسفند مومنین برای سلامتی ایشان قربانی کرده اند و در یکی از سایت ها که نذر ۱۱۴ هزار صلوات برای سلامتی ایشان شده تا الان به بیش از ۶۰۰ هزار صلوات رسیده. اینها همه نشان میدهد که مردم ما چقدر علاقه واقعی به این بزرگمرد دارند که البته خود به خاطر علم تقوا و بصیرت این مرد خداست. @mostafaizadi
اخلاق منهای دین؟ شبهه ای در مورد دین در جامعه ما در این چند سال اخیر رشد کرده که به نظر می‌رسد جواب دادن به آن لازم باشد. آیت الله مصباح می‌فرمودند شخصی در نامه ای برای من نوشته بود که من آنچه میدانم خوب است عمل میکنم آنچه میدانم بد است هم انجام نمیدهم و به کاری به وجود داشتن خدا یا وجود نداشتنش و یا بر حق بودن دین اسلام و مذهب تشیع ندارم. مهم این است که کار خوب بکنی و از کار بد دوری کنی و حال چه دینی داشته باشی چه نداشته باشی و چه پیرو مذهبی باشی چه نباشی. در جواب این کلام میشود گفت که از کجا معلوم همین قدر خوبی‌هایی که تشخیص دادی برای در امان نگه داشتنت کافی باشد؟ از کجا معلوم کارهای بد دیگری نباشد که تو نفهمیدی و امکان دارد در صورت انجام دادن آنها ضرر زیادی به تو برسد؟ عقل همواره به انسان میگوید اگر از جایی احتمال وجود ضرر زیاد یا سود بسیار برای تو هست نمی‌توانی بگویی به من چه و باید تحقیق کنی. زیرا در صورت عدم تحقیق احتمال ضرر کردن بسیار یا از دست دادن سود زیادی وجود دارد. مثلاً اگر انسان احتمال وجود خدا و قیامت و وظیفه ای در قبال دستورات خدا را بدهد عقلش میگوید حتما برو تحقیق کن و ببین آیا خدایی هست یا نه؟ زیرا اگر خدایی باشد و دستوراتی به تو داده باشد و تو را در آن دنیا بازخواست کند ضرر بسیاری در صورت انجام ندادن دستوراتش به تو می‌رسد. پس انسان نمی‌تواند بگوید من کاری به وجود داشتن و نداشتن خدا یا بر حق بودن اسلام و تشیع ندارم. شاید همین نمازی که اسلام گفته باید خوانده شود در صورت نخواندن ضرر بسیاری برای انسان داشته باشد. پس در هر صورت تحقیق و خواندن کتب اصلی و تنبلی نکردن برای انسان ضروریست. @mostafaizadi
شهید مطهری و وظیفه طلبگی یکی از اساتید دانشگاه تهران نقل میکردند قبل انقلاب روشنفکران ایران که معمولا متاثر از فلاسفه غربی بودند همگی در انجمنی به نام انجمن حکمت و فلسفه که ظاهراً زیر نظر فرح بود جلسه داشتند و به بحث و نظر میپرداختند. امثال آقای فردید، پورجوادی دکتر نصر، حداد عادل و بعضی دیگر که در غرب فلسفه خوانده بودند یا تحت تاثیر غرب بودند به آنجا رفت و آمد میکردند. آقای محمدرضا حکیمی می‌فرمودند روزی شهید مطهری به من گفت شما که با آن آقایان آشنایی ترتیب ملاقات مرا با آنها بدهید تا من بتوانم در محفل آنها شرکت کنم. من به ایشان گفتم آنها همگی دارای تفکر غرب و روشنفکران غربی اند و خوب نیست شما که وجهه ای دارید پیش آنها بروید ممکن است حرمت شما حفظ نشود. شهید مطهری گفتند آن را به خودم بسپار و ترتیب ملاقات را بده. من که دیدم شهید مطهری اصرار به ملاقات دارند ترتیبی چیدم که شهید مطهری در جمع آنها حاضر شوند. شهید مطهری فرد خوش مشربی بود و توانسته بود در همان جلسه اول جایگاه خود را در میان آنها تثبیت کند و خودی نشان بدهد. آقای حکیمی میگفتند بعد از چند وقت دیدم ملاقات ها برعکس شده و به جای اینکه شهید مطهری پیش آنها برود آنها پیش شهید مطهری می‌آیند و درخواست کردند شهید مطهری درسی را در فلسفه تطبیقی برای آنها بگذارد که در حال حاضر به عنوان شرح مبسوط منظومه چاپ شده است. به نظرم طلبه ای الان میتواند موفق باشد که در عین اینکه مسلط به مبانی حوزوی است همچون طبیب دوار بتواند با آشنایان با مکتب غرب ارتباطی صحیح و معقول داشته باشد. متاسفانه گاهی دیده میشود با اینکه در بسیاری از موضوعات امکان تبادل وسیع علمی بین حوزه و دانشگاه وجود دارد ولی هر کدام بی اعتنا به دیگری کار خود را میکند. البته کارهایی شده ولی هنوز ره بسیار است. @mostafaizadi
امیرالمومنین علیه‌السلام را کسی در زمان حیات آن حضرت نشناخت. حضرت در این مورد فرمودند:«غدا تعرفوننی و یکشف لکم عن سرائری» آینده مرا خواهید شناخت و اسرار من برای شما هویدا خواهد شد. این کلام نورانی فقط مخصوص امیرالمومنین نیست بلکه شامل بعضی پیروان واقعی آن حضرت هم میشود. حقیقتا درمورد علامه مصباح همین کلام صادق است. آیندگان او را خواهند شناخت.
تاثیر علامه مصباح در زندگی من از ابتدای طلبگی ذهنی پر سوال داشتم و لابلای کتب و صحبت‌ها دنبال جواب می‌گشتم. دروس رسمی سیرابم نمی‌کرد و دوست داشتم بیشتر بدانم. خصوصا اینکه با فرهنگ و دانش غرب کمی آشنا شده بودم و کتب و صحبت هایی خوانده بودم که باعث شده بود سوالاتم بیشتر شود. آشنایی با کتب شهید مطهری برایم بسیار مفید بود اما هنوز مسائل زیادی در ذهنم بود که باید پاسخ داده میشد. این سوالات بود تا اینکه اتفاقاتی منجر به ورود بنده به موسسه آقای مصباح شد. آشنایی با آیت الله مصباح و افکار ایشان فصل جدیدی را در زندگی من رقم زد. قرائتی نوین و متناسب با نیاز روز جامعه از دین همراه با تسلط به مشرب فکری فلسفی غرب و در عین حال حفظ هویت حوزوی و تفکر اسلامی و بررسی فکر غربی از منظر اسلامی از ویژگیهای بسیار کم نظیر ایشان بود. مدتی گذشت و احساس کردم ایشان کسی است که سوالات من را پاسخ میدهد. الان که به زندگی خودم مینگرم میبینم شخصی که بیشترین تاثیر را در افکار و رفتار من گذاشته آیت الله مصباح یزدیست و نمیدانم اگر با ایشان آشنا نمی‌شدم چه اتفاقی برایم می افتاد. خدا را شاکرم که باعث آشنایی من با علامه مصباح یزدی شد و همواره خود را مدیون این بزرگمرد میدانم و امیدوارم از شفاعت ایشان محروم نباشیم. @mostafaizadi
تاریخ فقه و فقها نوشته ابوالقاسم گرجی ⬅️یکی از ضعف‌های حوزه که در تحول حوزه باید به آن پرداخت عدم توجه به تاریخ علوم است. خود همین آشنایی با تاریخ یک علم بسیاری از گره ها را از ذهن باز میکند و فهم نظریه‌ها را آسان‌تر می‌کند. جایگاه بسیاری از نظریات و چرایی پرداختن بیشتر به بعضی مسائل و نپرداختن به بعضی دیگر، از طریق تاریخ علم فهمیده می‌شود. لذا لازم است در کنار متن‌های دقیق علوم حوزوی قبل ورود به درس خارج یک دور تاریخ علوم هم خوانده شود. 🔴به قول یکی از اساتید، حوزه نسبت به دانشگاه یک نقطه قوت دارد یک نقطه ضعف. نقطه قوتش اینکه دروس حوزه واقعا عمیق خوانده می‌شود و نقطه ضعفش اینکه به نکات پیرامونی یک علم همچون تاریخ علم، کاربرد اجتماعی، چیستی و جایگاه آن و به قول منطق دانان به رئوس ثمانیه آن علم پرداخته نمی‌شود یا کمتر پرداخته می‌شود. 👈لذا ضمن توصیه به خواندن تاریخ علوم، به خواندن این کتاب که نویسنده اش از شاگردان آیت الله خویی بوده و کتاب را جذاب و همه فهم نوشته توصیه می‌کنم. امیدوارم از خواندنش لذت ببرید.🌹
طلبگی و خواندن کتب غیر درسی استاد مروی می‌فرمودند اوائل انقلاب در سفر حج آیت الله سیستانی را دیدم و با ایشان صحبت‌هایی انجام دادم. یکی از بحثهایی که کردم درباره بحثی در کتاب سرمایه (capital) مارکس بود. مارکس با همین کتاب به یکی از موثرترین فلاسفه در زندگی اجتماعی تبدیل شد که اتحاد جماهیر شوروی با الگو گرفتن از نظریات وی پدید آمد. هرچند مارکسیسم سریع رشد کرد و سریع هم رو به اضمحلال رفت! استاد می‌گفت وقتی با آیت الله سیستانی نظر مارکس را مطرح کردم دیدم ایشان تمام کتاب مارکس را خوانده و این برایم تعجب آور بود. حقیقت این است که طلبه ای موفق است که فقط به دروس رسمی اکتفا نکند و مطالعات غیر درسی زیادی داشته باشد. طلبه ای که یک مثلاً یک دور کتب شهید مطهری را نخوانده باشد چطور ادعا میکند کاملا اسلام را متناسب با نیاز روز شناخته و آماده تبلیغ آن است؟ کتب علامه مصباح یزدی، یک دور تفسیر قرآن یک دور عمیق عقاید اسلامی یک دوره دقیق پاسخگویی به شبهات روز، آشنایی با سیره علما و شهدا، آشنایی با مکاتب فکری، چندین کتاب اخلاقی مهم، چند کتاب از تاریخ صدر اسلام و تاریخ معاصر مخصوصا مشروطه و بعد انقلاب از لوازم طلبگیست. آیا دروس رسمی حوزه پاسخگوی اینهاست؟ جامعیت نسبی یک طلبه امری به نظر الزامیست که هم خود طلبه باید به فکر آن باشد و هم مسئولین حوزه برنامه هایی برای این داشته باشد. حال تاکید به این بحث نباید در حدی باشد که انسان را ناامید کند و بگوید ما که نمی‌توانیم این قدر بخوانیم ولی باید مقداری ولو کم از روز را به مطالعه کتب غیردرسی اختصاص داد. @mostafaizadi