eitaa logo
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
5.3هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
0 فایل
سلام خوش آمدید فعالیت کانال ۲۴ساعته‌ اهداف کانال: زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدای گرانقدر رصد اخبار لحظه ای منطقه و محور مقاومت رهگیری و شناسایی تحرکات دریایی و هوایی شناور ها و هواگرد های نظامی در منطقه فعال سیاسی تبلیغات @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ صدام فرمان حمله به ایران را صادر کرد او قصد داشت سه روزه به تهران برسد!! اما مقاومت مردم ایران هشت سال به طول انجامید و نقشه‌های رژیم بعثِ عراق و اربابانش را نقش بر آب کرد... 🇮🇷 کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
❇️اولین پیامی که بعد از حمله عراق از رادیو تلویزیون ایران پخش شد 🔹در 31 شهریور 1359، رژیم بعث عراق با کمک‌ کشورهای غربی و عربی، یک جنگ همه‌جانبه علیه مردم ایران آغاز کرد. در شرایطی که آغاز جنگ تحمیلی در 31 شهریور، جو جامعه را دگرگون کرده بود، صدور پیام‌هایی از سوی آیت‌الله خامنه‌ای، امام جمعه وقت تهران و امام خمینی، آرامش را در دل‌های مردم تزریق کرد. 🔹امیرسرتیپ عبدالله نجفی در بخشی از کتاب خاطرات خود که با عنوان «پا به پای آزادگان» توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است با اشاره به پیام آیت‌الله خامنه‌ای در پی تهاجم رژیم بعث عراق به خاک ایران در آخرین روز تابستان 1359 می‌گوید: در آن شرایط اولین کسی که در رادیو تلویزیون حاضر شد و برای ملت عزیزمان پیامی داد امام جمعه‌ [وقت] تهران، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بود. ایشان در پیام جالب و به یادماندنی خود، ضمن بیان تجاوز نیروهای مزدور عراق به ایران، اعلام داشتند که ارتش جمهوری اسلامی ایران به این تجاوزات پاسخ قاطع خواهد داد. این اولین پیامی بود که در مورد جنگ، از رادیو تلویزیون ایران پخش شد. من وقتی این پیام را شنیدم احساس آرامش کردم. هر کس که این پیام را می‌شنید چنین احساسی پیدا می‌کرد. 🔹در همان شب، تلویزیون پیام امام خمینی(ره) را نیز پخش کرد. ایشان معمولا در ۳۱ شهریور در رابطه با بازگشایی مدارس، صحبتی می‌کردند که در آن اشاره‌ای هم به شروع جنگ داشتند. منتهی روح بزرگ ایشان باعث شده بود که اصلا تهاجم عراق را اول مطرح نکردند؛ اول همان بحث آغاز کار مدرسه‌ها را مطرح کردند. در حاشیه بحث، حمله‌ عراق به ایران را هم مطرح نمودند که آن پیام هم آرامش بخش و هم تهییج کننده بود. ____ کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd تبلیغات @hosyn405
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
31 شهریور، سالروز حمله رژیم بعثی صدام به ایران، تحمیل یک جنگ هشت‌ ساله بر ایران - کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
✍️ شیپور جنگ هنگامی‌ که نواخته شود مَرد از نامرد تشخیص داده می‌شود " شهید چمران " کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 تهران ۳۱ شهریور ۵۹ حدود ساعت ۱۶ ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 بخوان حماسه خونین کربلا با من... مارش عملیات های دفاع مقدس بهمراه اشعار حماسی محمود کریمی علویجه صدای شورانگیزی که با عملیات های دفاع مقدس همراه و همدم شده است ✌️ هفته دفاع مقدس گرامی باد ✌️        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd 🍂
لاحَبِیبَ إِلاَّ هُوَ وَ أَهْلُهُ ما را عشق ﷴ بس‌ است و آل مُحَمَّدﷺ کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
🍂🍂 🔻ملاصالح قاری 1⃣5⃣ 👈 بخش سوم: مترجم صدام دو طرف راهرو چند سلول محل نگهداری سربازان فراری عرا
🍂🍂 🔻ملاصالح قاری 2⃣5⃣ 👈 بخش سوم: مترجم صدام مأمور اتاق، داخل آمده بود و به ما نگاه می کرد. یکی از مأمورها با لحنی تند و بلند گفت: - یا الله گومو! (یالا بلند شوید) تازه واردهای نوجوان، خواب آلود چشمها را باز کردند. بدنها کوفته بود. با دیدن رئیس زندان و مأموران باتوم به دست، بالای سر خود وحشت کردند و خواب از سرشان پرید. رنگ از صورتشان پریده بود و میشد حس کرد که قلبشان از ترس چقدر تند می تپد. رئیس زندان که متوجه ترسشان شده بود، لبخندی ساختگی بر لب آورد. با دقت به آنها نگاه می کرد. رو به من گفت: - لهم ایگومون يوقفون.(بگو بلند شوند و بایستند) من مفلوک، هر بار که رئیس زندان را می دیدم، چنان ترسی به دلم می افتاد که قلبم تیر می کشید و دل وروده ام به هم می ریخت؛ همان ترسی که از روز اول به خاطر لو رفتن ماهیت اصلی ام در دلم خانه کرده بود. حرفهایش را ترجمه کردم. همه بلند شدند و ایستادند. با دقت به صورتها و قد و قواره شان نگاه می کرد. سپس آن هایی را که از لحاظ قد و قواره و جثه از دیگران کوچکتر و نحیف تر بودند، جدا کرد که در نهایت بیست و سه نفر شدند. رئیس زندان شروع به حرف زدن کرد. کنارش ایستاده بودم و حرف هایش را ترجمه می کردم. گفت: - سيد الرئيس فيلم شما را دیده و گفته بچه ها را آزاد می کنیم تا به دامن مادرانشان به ایران برگردند. بچه ها با تعجب هاج و واج به هم نگاه می کردند. نمی دانستند حرف هایش را باور کنند یا نکنند. رو به یکی از مأموران همراهش گفت: - اعزلهم و جی بهم (جدایشان کن و بباورشان) این بیست و سه نفر کوچکتر را از پنجاه نفری که در اتاق بودند، جدا کردند و به اتاق دیگری بردند. کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd 🍂
🍂🍂 🔻ملاصالح قاری 3⃣5⃣ 👈 بخش سوم: مترجم صدام وقت نهار شده بود. بچه ها از دیروز چیزی نخورده بودند. گرسنگی بدجور بر آنها غلبه کرده بود. همه در سکوت، کنار هم نشسته بودند و نای حرف زدن نداشتند. در سلول باز شد و بوی غذا به داخل پیچید. شامه ها تحریک شد و بزاقها به راه افتاد. در برابر چشم های شگفت زده ما، سینی های بزرگ غذا در دست سربازان، داخل سلول آمد و روی زمین مقابلشان قرار گرفت. بچه ها بزاقشان را قورت می دادند و با نگاهی متعجب به سینی ها که پر از برنج و روی آن سیخ های کباب و نان و سبزی بود، نگاه می کردند و با ایماواشاره از هم می پرسیدند چه خبر است؟! غذای درون سینی ها اشتها آور و تحریک کننده بود. بوی مست کننده غذا در اتاق پیچیده بود. بچه ها به هم نگاه می کردند؛ شاید هرکس میخواست عکس العمل دیگری را ببیند. همه از گرسنگی بیحال بودند. صدای شکم ها درآمده بود و دل ضعفه گرفته بودند. با بیرون رفتن مأمورها، بچه ها به سینی ها حمله ور شدند و دلی از عزا درآوردند. حوالی عصر بود که با مأموران دوباره سراغشان رفتیم. با صدای بازشدن در، بچه ها که استراحت می کردند نیم خیز شدند. - ایگومون ایجون، اویانه. ( آقایان! بلند شوید، با ما بیایید بیرون) بچه ها با تعجب به من و مأمورها نگاه می کردند. لبخندی زدم؛ نترسید، باید به جایی بروید. همگی بلند شدند و به دنبال من و مأمورها از اتاق بیرون آمدند. خود من هم نمی دانستم آنها را به کجا می خواهند ببرند. چند دقیقه بعد به اتاقی رفتیم که بازجوها و عکاس آنجا بود. یکی از بازجوها که همیشه در این اتاق حضور داشت فؤاد سلسبیل بود که برای من یک تهدید به شمار می آمد و کارش عکاسی و بازجویی از اسرا بود. عکاس عکس می گرفت و به برگه ای که نام و مشخصات هر یک از آنها در آن نوشته می شد، می چسباند. بعد نوبت بازجویی تکمیلی شد. بچه ها روی صندلی، پشت میزی روبه روی بازجو نشسته بودند. بازجو می پرسید و من ترجمه می کردم. فؤاد چون فارسی بلد بود، بعضیها را هم خود بازجویی می کرد. دیگر برای همه مسلم شده بود که آنها از این کارها قصد و نقشه ای دارند و این همه پذیرایی و مهربانی بی دلیل نیست. بازجو با تحکم و تهدید، باتومش را مرتب روی میز می کوبید و خواسته اش را به آنها القا می کرد و من حرف هایش را ترجمه می کردم: - شما باید در مصاحبه ای که با شما می شود، این دو مطلب را عنوان کنید: اول اینکه سن خودتان را کمتر از این که هست، بگویید؛ دوم بگویید ما را به زور و به دستور خمینی به جبهه آوردند. ما در مدرسه بودیم، ماشین آوردند و ما را به زور سوار کردند و بردند جبهه. اسیران نوجوان مطمئن شده بودند، قصد و غرضی از آن مهربانی ها و توجه مأموران بعثی در کار است. مانده بودند چه کنند. کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd 🍂
🍂🍂 🔻ملاصالح قاری 4⃣5⃣ 👈 بخش سوم: مترجم صدام در محاصره گروه مجهز و پانزده نفره عکاس ها و فیلم بردارهای عراقی و کشورهای عربی بودیم. بالاخره پس از اینکه فرمها را آماده کردند و عکس ها روی آن چسبانده شد، نوبت مصاحبه تن به تن رسید. یکی از خبرنگارهای نظامی پیش آمد و به ترتیب با همه مصاحبه کرد. همه سعی می کردند چیزی بگویند که مایه دلخوشی بعثیها باشد و دروغ هم نگویند. اگر یکی از آنها آنچه دیکته می کردند نمیگفت، با مشت و لگد و تهدید مأموران باتوم به دست که کنارشان ایستاده بودند، روبه رو می شد. نزدیک غروب همه خسته و کوفته به سلول برگشتیم. روزنامه های صبح روز بعد، به سرعت وارد ساختمان استخبارات شد. همه با تعجب به تیتر درشتی که به نقل از صدام حسين درج شده بود و به عکس های اسیران نوجوان در آنها نگاه می کردند. جمله این بود: «آنها را به مادرانشان بازمی گردانیم». صدای پوتین هایی که به اتاق نزدیک میشد، به گوش رسید. چفت در با صدایی گوش خراش برداشته شد. در سلول باز شد و نگهبان داخل آمد: - صالح! گوم تعال الرئيس ایریدک! ( صالح پاشو بیا رئیس با تو کار دارد) رنگم پرید و قلبم برای چندمین بار فرو ریخت! - یاالله! خیر باشه. هربارکه صدایم میزدند، هزار بار می مردم و زنده میشدم که نکند دستم رو شده و همه چیز را فهمیده باشند و سرم را زیر آب کنند. زیر لب ذکر میگفتم و درحالی که به ظاهر می خندیدم، به طرف اتاق رئیس زندان رفتم. ابو وقاص پشت میزش نشسته بود و چیزی می نوشت، سر برداشت و صدای آمرانه و خشنش در گوشم نشست: - صالح - نعم سیدی! (بله قربان) ضربان قلبم به تکاپو افتاده بود... بوم بوم بوم! خدایا! از من چه میخواهد؟ ابو وقاص از بالای عینکش به من نگاه کرد و گفت: - صالح برای بچه ها لباس نو ببر و بگو حمام کنند. می خواهیم ببریمشان زیارت عتبات و بعد هم ملاقات با صلیب سرخی ها تا برگردند به ایران. دولت عراق تصمیم گرفته شما را آزاد کنند. آنچه را می شنیدم، باورم نمی شد. انگار آب خنکی بر قلب گرگرفته ام ریخته باشند. ذوقی در وجودم بیدار شد. با صدایی که آرامشی نادیدنی در آن موج میزد گفتم: - امرک سیدی! (امر، امر شماست قربان) کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd 🍂
: 🔰ڪسى ڪه عاشق است و در آرزوى ديدار دوست، ڪدامين راه از اين راه يعنى شهادت بهتر و نزديك‌تر مى‌داند⁉️ آرى شهادت چه ڪلمه زيبا و دلنشينے ڪه قلب ميليونها انسان جوان و پير از شنيدن آن مى‌تپد و ميلياردها انسان مسلمان آرزوى آن را مى‌نمايد ❤️ و بايد هم آرزوى شهادت داشته باشند زيرا زندگى با همه خوبى‌هايش، با همه لذت‌هايش و ارزش مادى آن و طبيعت با آن همه وصف و جمالش با ڪوه، خشكى و دريا و جنگل و اقيانوس و تابستان و زمستان و بهار و پاييزش، با همه جاهاى ديدنى و لذت‌بخش آن براى آن انسان هيچ ارزشى ندارد . مگر اينكه بُعد معنوى داشته به انسان معنويت ببخشد. انسان را با ايمان ڪند. دل انسان را به نور و قلبها را به ولايت قائم و اصول دين هدايت ڪند. اما همه اينها در پايان دارای بعد معنوى هستند و معنويت ڪه يڪى از آنها شهادت است. 🌹 قرآن مجيد مى‌فرمايد: *ڪسانى ڪه در راه خدا كشته مى‌شوند مرده نگوييد، زيرا آنها زنده هستند و در نزد خدا روزى مى‌خورند .. پس زندگى با شهادت چه لذت‌بخش است.* 🌹🌱🌷🌱🌹 کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
۶ هزار و ۴۲۸ زن در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند که حدود ۵٠٠ نفر از آنان رزمنده بودند. ۵ هزار و ۷۳۵ زن جانباز و ۱۷۱ آزاده... نام‌هایی که کمتر شنیدیم عکس‌هایی که کمتر دیدیم یادتان جاودان 🇮🇷♥🇮🇷 کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
کمی طلوع آفتاب کمی چای داغ کمی نسیم صبحگاهی و بسیاری تـو ... مگر ما جز این چه می‌خواهیم؟! کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
💢سال 92 به نیمه رسیده بود که یک فروند هواپیمای فانتوم به خلبانی شهید «آرش رضایی» در روز اول مهر جهت ماموریت بر فراز خلیج همیشه فارس، از پایگاه هوایی بوشهر به پرواز در آمد اما پس از انجام ماموریت و در مسیر بازگشت، دچار مشکل شد. شهید آرش رضایی خلبان و کمک خلبان که قصد خروج از جنگنده را نداشتند، هواپیما را تا نزدیکی پایگاه هدایت کردند. فانتوم در نهایت فرود می‌آید ولی گویا این اسب سرکش قصد توقف ندارد و به گفته شاهدان، 3 مرتبه از باند خارج شده ولی توسط شهید رضایی به مسیر برگردانده می‌شود تا آنکه در آخرین خروج، چرخ دچار مشکل شده و هواپیما به تپه ای برخورد می‌کند و منجر به ایجکت هر دو خلبان می‌شود. متاسفانه در در حین ایجکت، چتر شهید رضایی باز نشده و خلبان به شهادت می‌رسد. نکته قابل تامل و تحسین برانگیز در این خصوص آن است که خلبان و کمک وی نهایت تلاش را برای حفظ سرمایه ملی به کار گرفتند. یکی از آنان آسمانی شده و دیگری به شدت آسیب می‌بیند تا فانتوم همچنان قابل تعمیر بماند . شهید رضایی برای حفظ بیت المال تا آخرین نفس مقاومت کرد و جانش را فدا کرد وسرافراز شد... ✍و آیا شما از این قهرمان ملی تاکنون اسمی شنیده اید؟!! آرش رضایی :یک مهر ۱۳۹۲ 🍃🌷🍃🌷🍃 کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
مسئول ثبت نام به قد و قواره پسر نگاهی انداخت و پرسید: " کلاس چندمی؟" پسر جواب داد: دوم راهنمایی مسئول ثبت نام خندید و گفت: " چیه! می خوای از درس خوندن فرار کنی؟" پسرک کیفی که همراه داشت را روی میز گذاشت و کتابهای درسی اش را بیرون آورد و آرام گفت: "نه کتابامم با خودم می برم که تو جبهه درس هم بخونم". 🌹🍃🌹🍃 کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
"یاعلی" گفتیم و راه عشق را پیموده‌ایم در پناه بیرق آل‌ علی آسوده‌ایم ... نحن ابناء الحیدر کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 رسیده‌ایم به روزی که عشق بر پا شد به نبردی که ظاهرش جنگ و باطن‌ش دین شد ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
🌹؛🌴🌹 🌴؛🌹 🌹 جنایت در خرمشهر / ۳۷ از زبان افسران حاضر در خرمشهر ‌‌‍‌‎
🌹؛🌴🌹 🌴؛🌹 🌹 جنایت در خرمشهر / ۳۸ از زبان افسران حاضر در خرمشهر ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 به دوستان گفتم آیا خوابیم یا بیدار؟ تا دیروز در کنار صدام می جنگیدیم. اما امروز در کنار سپاهیان اسلام دشمن او شده ایم! آن لحظات دریافتم که افراد من خود را برای شهادت آماده کرده اند. یکی از آنها به من گفت: جناب فرمانده تا دیروز تو را به فرماندهی قبول نداشتم اما امروز به تو می‌گویم که فرمانده منی زیرا ما را از بردگی آزاد کردی و به ساحل اسلام ناب محمدی (ص) رساندی. به او گفتم این عنایت خداوند عزوجل و اهل بیت علیهم السلام بود. ما به همراه نیروهایی که از اصفهان آمده بودند در عملیات شرکت کردیم. آنها ترجیح می‌دادند که ما در خط اول حضور پیدا نکنیم. به آنها گفتیم ما مصمم هستیم به خط اول برویم. شاید بعضی ما را متهم به مبالغه و گزافه گویی کنند. اما لازم است بگویم ارزشها و اخلاق آن رزمندگان مثال زدنی بود. مردانی به معنای واقعی کلمه بودند. حتی در حال حاضر که این خاطرات را می نویسم از خود می پرسم: کجایند آن مردان هر یک از آنها مواظب برادر ضعیف ترش بود؛ روحیه ایثار و از خود گذشتگی در تمام کارهای کوچک و بزرگ آنها کاملاً آشکار بود. یکی از ما که زخمی شد مورد عنایت خاصی قرار گرفت و به مداوایش پرداختند. یکی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب به من گفت سروان هانی امروز تو افسر ارتش اسلامی هستی. همراه ما بیا و با فرماندهان بنشین. به او گفتم می‌دانم در ذهن و خاطر شما چه می گذرد. به هر حال از شما تشکر و قدردانی می‌کنم. دوست دارم به عنوان یک سرباز اسلام و امام خمینی باقی بمانم. به این ترتیب، ترجیح دادم در کنار یک رزمنده سپاهی باقی بمانم. آنها هر ساعت از احوال ما جویا می شدند و گفتند: شما به خاطر اقدامی که کردید برای ما بسیار عزیز و محترم هستید. شما صدام و دار و دسته او را ترک کرده اید. در روز آزادسازی خرمشهر به دست رزمندگان اسلام ما جزو نیروهایی بودیم که به مرکز شهر حمله کردیم. فرمانده گردان [عراقی ] ما و فرمانده عملیات و تعداد دیگری از افسران در داخل خرمشهر اسیر شدند. وقتی چشمشان به من افتاد گفتند اگر به عراق بازگشتیم آنجا با هم تسویه حساب می‌کنیم. به آنها گفتم هنگامی که من این راه را در پیش گرفتم همه این مسائل را مدنظر قرار دادم. نگران سرنوشت خودتان باشید. من فکر نمی‌کنم راه بازگشتی برای شما باشد. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd 🍂
🌹؛🌴🌹 🌴؛🌹 🌹 جنایت در خرمشهر / ۳۹ از زبان افسران حاضر در خرمشهر ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 پس از آزادسازی به گوشه و کنار شهر رفتم. به سنگرهای گروهان قبلی ام سر زدم. به جنازه هایی برخورد کردم که خاک و خون آنها را پوشانده بود. جنازه ها برای هیچ کس قابل شناسایی نبود. از سوی دیگر،‌ ستون هایی از اسیران به سوی تهران در حرکت بودند. با خود گفتم خدایا شکر، اگر من هم از آن لحظات تاریخی بهره نمی بردم، همین سرنوشت در انتظارم بود. آنها تا دیروز رفقای من بودند، اما امروز دشمنان من هستند. آنها مرا تهدید به اعدام کردند اما امروز چتر رحمت بر سر من سایه افکنده است. 🔸 خرمشهر چگونه آزاد شد؟ سرهنگ ستاد فکری حسین در شبی که خرمشهر آزاد شد احساس کردیم که زمین به لرزه درآمده است. فرمانده لشکر می‌گفت در بررسی‌ها و مطالعات جغرافیایی مان نخوانده بودیم که سرزمین خرمشهر، زلزله خیز است. گروهانهای تکاور در منطقه ای که رخنه ایجاد شده بود، مواضع دفاعی گرفتند و در روز دوم آزادسازی خرمشهر نیروهای اسلامی از طریق همین منطقه نیروهای جدیدی وارد شهر کردند و به حضور خود ادامه دادند. دامنه این نفوذ گسترده تر شد و موجب گردید که نیروهای ایرانی تیپ ۲۸ را به محاصره کامل در آورند. به این ترتیب، جناح راست مواضع دفاعی یا جناح اصلی خرمشهر فرو ریخت. با از دست رفتن مواضع این تیپ، نفوذ و رخنه نیروهای ایرانی گسترش یافت و این فرصت برای واحدهای ایرانی فراهم شد که از آن طریق پیشروی کنند. نیروهای اسلامی که در حال پیشروی بودند با نیروهای عراقی در این منطقه درگیر نبردهای شدیدی شدند. به نحوی که در بعضی از مواقع منجر به جنگ تن به تن می‌شد. به تدریج یگانهای عراقی یکی پس از دیگری منهدم شدند، تا آنجا که محاصره نیروهای ما توسط نیروهای اسلامی موجب شد تا بسیاری از یگانهای عراقی مواضع خود را ترک کنند و در فکر فرار دسته جمعی یا تسلیم به نیروهای اسلامی پیشرو بیفتند. به تدریج تمام مواضع دفاعی ما به دست نیروهای اسلامی فتح شد و آنها پیشروی خود را در دو جهت ادامه دادند. محور اول که همان جاده عمومی اهواز - خرمشهر بود و محور دوم که در جهت قصر شیخ خزعل و شط‌العرب (اروندرود) بود ایرانی ها در ساعت هشت و سی دقیقه همان روز، پل مهندسی را که نیروهای ما بر روی شط‌العرب در این منطقه احداث کرده بودند به تصرف درآوردند. هدف از احداث این پل ایجاد ارتباط میان دو ساحل رودخانه بود. بعد از آنکه نیروهای اسلامی پل را تصرف کردند، حلقه محاصره خرمشهر را محکم تر کرده و ضمن تحکیم مواضع خود مواضع رزمی جدیدی نیز احداث کردند. این اقدامات به آن خاطر انجام شد تا آمادگی لازم را برای مقابله با پاتکهای احتمالی نیروهای ما داشته باشند. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
🌹؛🌴🌹 🌴؛🌹 🌹 جنایت در خرمشهر / ۴۰ از زبان افسران حاضر در خرمشهر ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 خرمشهر چگونه آزاد شد؟ سرهنگ ستاد فکری حسین نیروهای ما دیواره دفاعی شان از هم پاشیده بود. در عین‌حال نیروهای اسلامی از محورهای مختلف به پیشروی خود به سوی مرکز شهر ادامه دادند. در آن اثنا درگیریهای متعدد به وقوع پیوست که مهمترین آنها، درگیریهایی بود که در منطقه منازل مسکونی رخ داد. این درگیریها در ساعت یک و نیم رخ داد که نبردهای روز ۲۳ ماه می‌۱۹۸۲‌ بسیار شدیدی بود. منطقه خانه های مسکونی در شمال خرمشهر واقع شده است. سرانجام درگیری به نفع نیروهای اسلامی به پایان رسید‌ و نیروهای ما تارومار شدند و باقی مانده آنها به مرکز خرمشهر عقب نشینی کردند. سپس بر روی پل رودخانه «العطيط» واقع در شرق خرمشهر و نزدیکی پل دیلی نبردهای شدیدی رخ داد. قرارگاه تیپ ۳۳ نیروهای مخصوص در این نقطه قرار داشت. مأموریت این تیپ احتیاط محلی در داخل خرمشهر بود. نیروهای اسلامی پل رودخانه العطیط و ایستگاه راه آهن را تصرف کردند، به این ترتیب نیروهای اسلامی کلیه راههای ورودی به شهر را کاملاً به تصرف خود درآوردند و در همان حال حلقه محاصره را بر‌ نیروهایی که در داخل شهر حضور داشتند تنگ تر کردند. از سوی دیگر نیروهای اسلامی پس از پیشروی به داخل شهر و آزاد کردن آن کاملاً مطمئن بودند که نیروهای ما واقع در جناح راست که از جاده عمومی خرمشهر - اهواز تا رود کارون امتداد داشت، چاره ای جز تسلیم شدن ندارند. در این محور تیپهای ۴۸ ، ۲۳۸، ۴۴ حضور داشتند. در آن زمان بود که رهبری عراق دریافت که اوضاع بسیار خطرناک است؛ به همین خاطر به تیپ‌های ۴۸ و ۲۳۸ در همان ساعتهای اولیه صبح دستور ترک مواضع خود و بازگشت به عقب، تا اطراف خرمشهر را صادر کرد. اما به تیپ ۴۴ دستور داده شد برای جلوگیری از نفوذ نیروهای اسلامی به داخل شهر، مواضع دفاعی خود را تقویت کند. برای تقویت بیشتر این تیپ یک گردان از تیپ ۴۸ نیز به آن پیوست. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ پیگیر باشید کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd 🍂
امام خامنه‌ای: کسانی که در دوران دفاع مقدس سر از پا نشناخته در صفوف دفاع‌مقدس شرکت می‌ کردند منتظران حقیقی بودند. کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
در روزهای بازگشایی مدارس یادی کنیم از دانش‌آموزی که درس و مشقِ مدرسه را بی‌خیال ؛ و ممتازِ مرادنگی در مکتب جبهه شد "شهید احمد قبادی ‎دیالی" در یکم خرداد سال ۱۳۴۸ در روستای نامجو اولادقباد از توابع شهرستان کوهدشت متولد شد. دانش‌آموز مقطعِ راهنمایی بود و با اینکه نوجوانی بیش نبود؛ به ندایِ ولی خویش، امام خمینی(ره) لبیک گفت و علی‌اکبروار وارد میادین نبرد شد و در تاریخ ۲۴ مرداد سال ۱۳۶۴ در منطقه عملیاتی چنگوله بسوی معبود خویش پرکشید. او در فرازی از وصیتنامه‌اش آورده است: «چشم‌هایم را در تابوت باز بگذارید تا منافقان کوردل بدانند که این راه را کورکورانه انتخاب نکرده‌ام، دست‌هایم را از تابوت بیرون آورید تا مردم نگویند چیزی با خود بُرده‌ام» "روحش‌شاد‌با‌صلوات" کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
وقتی دلشون تنگ می‌شد برای مادر ، پدر ، عشق‌شون و ... نامه می‌نوشتند ؛ بعضی نامه‌ها قبل از اینکه برسه به دست گیرنده‌ش دیگه خبری از نویسنده نبود .... کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd