من معتقدم
اخلاصی که بعضی از جوانان دارند وشور و دغدغه مندی شان
در مسائل فرهنگی و جمعیتی
به دور از حب و بغض های مسؤلیت گرفتن و سیاست و دیده شدن و.......
برکت خواهد داد
به بحث جمعیت
حرفم سنگین است
اما چیزی است که بسیار قبولش دارم..
قلم و حرکت و فرزند آوری این نسل
متفاوت است از تمام نسل های گذشته
قطعا و حتما
آقا چیزی را می بینند
که ما نمی بینیم
حقایقی از این نسل
وجود دارد
که از درک ما خارج است....
✍🏻مطهره وافی یزدی
@motaharevafi77
زهراخلیلنژاد_دهههشتادی.mp3
2.73M
🎙سلام من یک دهه هشتادیم...
بشنوید صوت یک دهه هشتادی انقلابی رو هنوز هستن این بچه هایی که عاشقانه با وجود فحش خوری های مداوم پای انقلابشون محکم ایستادند!
#جانم_فدای_رهبر
#دهه_هشتادی
👇✅
@motaharevafi77
من خیلی جاها
سن خودم رو لو ندادم
چون بهم می گفتن بچه...
متن هامو نظراتم و که می خوندن
به به و چه چه می کردند
اما وقتی فهمیدن چند ساله ام
پیام حرفا مو جدی نگرفتن
اخطار هایی که میدادم
ایده هایی که میدادم.....
خلاصه نگاه خود حضرت حجت به نسل جوان هست❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام کاظم علیه السلام
میدونستند ما ایرانی ها چقدر نازک دلیم
قشنگ ترین داراییشونو به ما بخشیدن❤️
@motaharevafi77
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجــــــــا
ایرانه و هرکس دل تنگ میشه
میره پیش امام رضــــــــــــــــــا (ع) ❤️
@motaharevafi77
امام رضا (ع) می فرماید:
رفَع یدَیک مِنَ الطَّعامِ وبِک إِلَیهِ بَعضُ القَرَمِ؛ فإنَّهُ أصَحُّ لِبَدَنِک، وأذکی لِعَقلِک، وأخَفُّ عَلی نَفسِک إن شاءَ اللّهُ.
در حالی که هنوز اندک اشتهایی داری، دست از غذا بکش؛ زیرا این کار، به خواست خدا جسم تو را سالم تر، فکرت را تیزتر و روانت را سبک تر می دارد.
(گزیده حکمت نامه رضوی، ص 500 )
سالروز شهادت امام رضا علیه السلام رو خدمت شما تسلیت عرض می کنم❤
اگر مردم ما
فقط به توصیه های طبی امام رضا علیه السلام عمل می کردند
بعید میدانم
نیازی به مصرف قرص و داروهای مختلف و گوناگون داشتند..(چه پزشکی نوین، چه طب اسلامی وسنتی و.....)
مسیحی بود.
آمده بود شهادت بدهد به
پیامبری محمد (ص) و ولایت علی (ع).
چند روز قبل برای شفای پسرش
پای پنجره فولاد دخیل بسته بود...
@motaharevafi77
«هرگاه خواستى بدانى نزد من چه جایگاهى دارى، ببین من نزدت چه جایگاهى دارم»
حضرت رضا (ع) فرمودند.
@motaharevafi77
اگر در جمعی نشسته باشید
و بلندگو جلوی دهان شما بیاورند
و از شما بپرسند زن تراز انقلاب اسلامی
چه ویژیگی هایی دارد
چه می گویید؟!
۲٠ثانیه فکر کنید
.
.
.
.
حتما می گویید زنی که با حفظ حجاب کامل
در بهترین دانشگاه ها ی ایران تحصیل
می کند یا تدریس می کند
اختراعی کرده یا کشفی کرده
از دانشگاه های مطرح دنیا به او نامه
می زنند بورسیه می شود اما او به عشق وطن دست رد به سینه آنها می زند
و اتفاقا پنج فرزند هم دارد
کارهای جهادی هم که قطعا انجام می دهد
و اتفاقا قهرمان یک رشته ی ورزشی هم هست..
زن تراز انقلاب اسلامی را
اینگونه در ذهن ما ساخته و پرداخته اند
یانه اصلا خودمان ساخته و پرداخته ایم
دو علت دارد
که نگاهمان نقطه ای شده نه خطی
اول اینکه
به علت پرداخت رسانه ها ذهن ما شرطی شده
دوم اینکه
گاهی فراموش می کنیم
که ما ۱۶تیپ شخصیتی داریم
۴ مزاج داریم
شرایط زندگی افراد در طول تاریخ بشریت
متفاوت بوده
حال اگر بلند گو را جلوی دهان من بگیرند
و بپرسند زن تراز مسلمان انقلابی چه کسی است می گویم؛؛
زن تراز انقلاب اسلامی میتواند زنی باشد در دل روستایی که با چند بچه قد و نیمقد، کنار تنور، برای جبهه ها نان میپزد. میتواند زنی باشد که به خواست خدا فرزندی ندارد؛ اما عرصه تکلیف را رها نمیکند و با راهاندازی مکتب یا مدرسهای، کمر به تربیت فرزندان جامعهی پیرامونش میبندد. میتواتد دختر مجردی باشد که دست روزگار سرنوشتش را به گونهای رقم زده است که در کنار پدر و مادر یا خواهر و برادر یا حتی عمو و عمهاش زندگی میکند؛ اما بلاتکلیف و یله، روزگار نمیگذراند و برحسب توانش کارهای بر زمین مانده را به دوش میکشد. میتواند زنی باشد که در کنار همسرداری و تربیت فرزندان، خودش و جامعهاش را هم به خاطر دارد
یا همسر مدافع وطن یا مدافع حرمی که با صبر زینبی همسر خودش را راهی میدان نبرد حق علیه باطل کرده است
یا
زنی که مال خود را وقف مدرسه سازی یا حمایت از زوج های جوان کرده است
یا اصلا زنی که فقط به خانه داری چسبیده و قصد دارد حاج قاسم های آینده را تربیت کند
تاریخ انقلاب ما پر است ازاین زنان، چراغی باید تا آن ها را در اطرافمان ببینیم.
🇮🇷✍مطهره وافی یزدی
۲۵شهریور ۱۴٠۲
👇👇
@motaharevafi77
مأمونِ ملعون ۱۵ سال بعد از به شهادت امام رضا علیه السلام زنده بود.
عجب صبری خدا دارد
نحوه ی مرگ او نیز عجیب است:
مامون که پس از فتوحات روم راهی پایتخت خود بود، در مسیر بازگشت در «رِقّه» کنونی، به چشمه ای بنام «بَدَندُون» که معروف به «عشیره» بود رسید چون آب و هوای مناسب و منظرۀ دلگشا و سبز و خرمی داشت، دستور داد در آنجا سپاه توقف کند تا از هوای این منطقه مدتی استفاده نموده سپس راهی دیار خود گردند. برای مامون روی چشمه جایگاه بسیار زیبایی از چوب آماده کردند و وی در آنجا می ایستاد و صافی آب را تماشا می کرد. در این هنگام که او سرگرم تماشای آب بود، یک ماهی بسیار زیبا به اندازۀ نصف طول دست و نقره ای رنگ آشکار شد. مامون گفت هر کس این ماهی را بگیرد، یک شمشیر جایزه دارد. یکی از سربازان، خود را به آب انداخت و ماهی را گرفت و بیرون آورد و همین که به تخت و جایگاه مامون رسید ماهی، خود را به شدت تکان داد و از دست او جهید و در آب افتاد. با جهیدن ماهی، مقداری از آب بر صورت و گلوی مامون پاشیده شد که ناگهان لرزش بی سابقه ای تمام وجود او را فرا گرفت! سرباز برای مرتبه دوم به آب پرید و ماهی را گرفت و مامون این بار دستور داد آن را کباب کنند. ولی لرز به طوری شدت یافت که هر چه لباس زمستانی و لحاف بر روی او می انداختند، آرام نمی شد و پیوسته فریاد می زد: «البَرد البَرد» سرما سرما. در این بین ماهی را که بریان شده بود برایش آوردند ولی او به حدی در ناراحتی و فشار بود که نتوانست حتی لقمه ای از آن را بخورد.
معتصم، برادر او -که پس از وی به حکومت رسید- فوراً دستور داد تا برایش پزشکان سلطنتی را آورند و او را معالجه کنند. آنان پس از معاینۀ مامون، گفتند: ما از معالجۀ وی عاجزیم! این حالت لرز و ضربان نبض بی شک نشانگر مرگ او است و تا حالا در طب، مانند این بیماری رخ نداده است. مامون که حالش بسیار وخیم شده بود و لحظه ای لرز و لحظه ای چنان تب می نمود که از بدنش عرق فراوانی سرازیر میشد، دستور داد تا او را به جای بلندی ببرند و یک بار دیگر سپاه و سربازان خود را ببیند.
در سفینه البحار، جلد 1، این گونه نقل است: شب بود، مامون را به جای بلندی بردند، همین که چشمش به سپاه بی کران در خلال شعاع آتش هایی که کنار خیمه ها افروخته بود، افتاد و رفت و آمد سربازانش را دید که همه به خود مشغول و از مامون بی خبرند، ناگهان رو به آسمان کرد و گفت: «یَا مَن لَا یَزَالُ مُلکُه! اِرحَم مَن قد زال مُلکُه»، ای آن که پادشاهی او زوال پذیر نیست، رحم کن بر کسی که پادشاهیش به پایان رسیده است.
سپس او را به جایگاه خودش بردند و معتصم (برادرش- خلیفه بعدی) کسی را گماشت تا «شهادتین» را به وی تلقین کنند. سپس آن مرد با صدای بلند کلمات شهادتین را می گفت و در این میان «ابن ماسویه» پزشک مخصوص مامون گفت: فریاد نکش. الآن مامون در وضعیتی است که فرق بین پروردگار و «مانیِ» نقاش را نمی شناسد که ناگاه، مامون چشم هایش باز شد و چنان بزرگ و قرمز شده بود که هر بیننده ای را دچار وحشت می کرد. با همان حال، می خواست «ابن ماسویه» را با دست خود فشار دهد ولی توان نداشت و چشم از دنیا فروبست. این ماجرا در روز پنجشنبه هیجدهم رجب سال 218 رخ داد. سپس جنازۀ او را به طرسوس (از شهرهای سوریه ی فعلی) حمل کردند و به خاک سپردند.
@motaharevafi77
مطهره وافییزدیツ📿⃟🌳
اگر در جمعی نشسته باشید و بلندگو جلوی دهان شما بیاورند و از شما بپرسند زن تراز انقلاب اسلامی چه وی
منو میشناسید
اهل این نیستم
بگم
پست های کانال رو انتشار بدید
چاقو هم زیر گلوی کسی نمی گیرم😃
که اگر پستم و نفرستی برای کسی
عذاب سختی برات نازل میشه😃😵💫🙈
اما این پست رو
دوست دارم
مادران و دختران و زنان ایران زمین بخونند
تا قوت قلبی بشه براشون
اگر صلاح دونستید
برای دوستان تون ارسال بفرمایید
باشد که مائده های آسمانی
برای شما نازل شود😃