eitaa logo
مُتصِل بـ؏حـღـرمْـ.. 🇵🇸!
243 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
29 فایل
کپی با ذکر صلوات برای آقا امام زمان عج 🖤 مدیر کانال: @sayad1384z جهت تبادل پی وی
مشاهده در ایتا
دانلود
|•امشب برایم ڪربلایی دست و پا ڪن خیلی دلم از دوری شش گوشه تنگ است.. ‌|صلی الله علیڪ یا اباعبدالله الحسین ﴿علیه السلام﴾ [مُتصِل بـ؏حـღـرمْـ.. 💚!] 『@motasalharam
_از ساچمه تا ترکش سال آخر دبیرستان بود. یک روز کلاس کنکور را پیچانده و با بچه‌های پایگاه رفته بود اردو. عصری که برگشت،انگشت شَستَش باندپیچی شده بود. اول می خواست پنهان کند و نگوید چه بلایی سر انگشتش آورده،اما بعداً معلوم شد که توی اردو چیزی را هدف تیراندازی گذاشته اند تا با تفنگِ بادی بزنند. یکی از بچه‌ها گفته هدف را جا به جا کنید. محمودرضا هم هدف را گرفته روی دستش و گفته بزنید! ساچمه را زده بودند روی ناخن شستش! در عکس رادیوگرافی،ساچمه کنار بند اول انگشت پیدا بود. محمودرضا آن روز عمل شد. ساچمه را از انگشتش در آوردند و به خیر گذشت،اما ما تحمل همان اندازه جراحتِ او را هم نداشتیم. دی ماه سال ۹۲ وقتی در معراج شهدای تهران رفتم بالای سرش،هنوز لباس رزمش تنش بود. از زخم هایش،فقط جای یک زخم زیر چانه و ترکشی که به سرش اصابت کرده بود دیده می شد. در بهشت زهرا و قبل از شروع مراسم تشییع، زخم های تنش را که دیدم، یاد آن ساچمه افتادم و تلخی زخمِ انگشت شستش! اما آن زخم کوچک کجا و جراحتِ ناشی از اصابت ۳۵ ترکش به سینه و پهلو کجا! یکی از ترکش ها از زیر کتفِ چپش بیرون زده بود و شاید محمود رضا با همان تَرکِش پریده بود. [مُتصِل بـ؏حـღـرمْـ.. 💚!] 『@motasalharam
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ طلبه های جوان👳آمده بودند برای 👀 از جبهه 0⃣3⃣نفری بودند. که خوابیده 😴بودیم دوسه نفربیدارم کردند😧 وشروع کردند به پرسیدن سوال های مسخره و الکی!😜 مثلا میگفتند: چه رنگیه برادر؟!😐 شده بودم😤. گقتند: بابابی خیال!😏 توکه بیدارشدی نخور بیا بریم یکی دیگه رو کنیم!😎 دیدم بد هم نمیگویند😍😂☺️ خلاصه همین طوری سی نفررابیدارکردیم!😅😉 حالا نصف شبی جماعتی بیدارشدیم و همه مان دنبال شلوغ کاری هستیم!😇 قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه درمحوطه قرارگاه کنند!😃😄 فوری پارچه سفیدی انداختیم روی محمد رضا و گرفتیم تحت هرشرایطی 😶خودش رانگه دارد! گذاشتیمش روی 🚿بچه ها و راه افتادیم👞 •| و زاری!😭😢 یکی میگفت: ممدرضا ! نامرد چرا رفتیییی؟😱😭😩 یکی میگفت: تو قرار نبود شهید شی! دیگری داد میزد: دیگ چی میگی؟ مگه توجبهه نمرده! یکی میکشید😫 یکی می کرد😑 در مسیر بقیه بچه ها هم اضافه➕میشدند و چون از قضیه با خبر نبودند واقعا گریه 😭و شیون راه می انداختند! گفتیم برویم سمت اتاق را بردیم داخل اتاق این بندگان خدا که فکر میکردند جدیه رفتند وضو گرفتند و نشستند به قران 📖خواندن بالای سر در همین بین من به یکی از بچه ها گفتم : برو خودت رو روی محمد رضا بینداز ویک نیشگون محکم بگیر☺️😂 رفت گریه کنان پرید روی محمد رضاوگفت: محمد رضا این قرارمون نبود😩 منم میخوام باهات بیااااام😭 بعد نیشگونی 👌گرفت که محمد رضا ازجا پرید وچنان جیغی کشید😱که هفت هشت نفر از بچه ها از حال رفتند! ماهم قاه قاه میخندیدیم😬😂😂😂😅 .....خلاصه آن شب با اینکه 👊سختی شدیم ولی حسابیی خندیدیم [مُتصِل بـ؏حـღـرمْـ.. 💚!] 『@motasalharam
! :) بانوے محجبہ اے در یکے از سوپر مارکت هاے زنجیرھ اے فرانسہ خرید میکرد خریدش کہ تموم شد واسہ پرداخت پول سمت صندوق رفت🛒🛍 صندوق دار یک خانوم بی حجاب و اصالتا ایرانے بود (از اون عده افرادے کہ فکر میکنند روشنفکرند) صندوق دارنگاهے از روے تمسخر بہ او انداختو همینطور کہ داشت بارکد اجناس رو متکبرانہ بہ گوشہ ے میز می انداخت اما خانوم با حجاب کہ روبند بہ چهرھ داشت خونسرد بود و چیزی نمیگفت صندوق دار هم بیشتر عصبانی شد و گفت:ما اینجا توے فرانسہ خودمون هزار تا مشکل داریم این نقابے کہ تو زدی خودش یکے از این مشکلاتہ کہ تو و امثال تو عاملش هستید😡😑 ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه براے بہ نمایش گذاشتن دین و تاریخ اگہ میخواے دینت رو بہ نمایش بزاری برو کشور خودت😤👊🏻 خانوم محجبہ اجناسی کہ خریده بود رو تو نایلون گذاشت و نگاهے به صندوق دار کرد..🙃😇 روبند رو از چهره برداشت و در پاسخ به خانوم صندوقدار (که از دیدن چهره ی اروپایی و چشمان رنگی او جا خورده بود) گفت: خانوم عزیز من فرانسوے هستم اسلام دین من است .. اینجا هم وطنم تو دینت را فروختی و من خریدم🧕🏻🦋 ‼️ حاج‌آقا‌دانشمند‌میگفتن↯ یہ‌جوونے‌اومد‌پیش‌من‌بدنش‌میلرزید؛ شرو؏‌ڪرد‌بہ‌حرف‌زدن: گفت‌خواب‌امام‌زمان‌رو‌دیدم! میگفت‌خواب‌بودم‌صداۍ ‌آیفون‌تصویری‌خونہ‌اومد؛ رفتم‌جلوۍ‌در‌دیدم‌تصویرھ‌یہ!! جواب‌دادم‌گفتم‌شما؟! گفت‌من‌ راهم‌میدی‌خونٺ!!؟ گفتم‌آقا‌قربونت‌برم‌یہ سریع‌شرو؏‌ڪردم‌بہ‌جمع‌ڪردنِ ماهواره،پاسور،هرچیزے‌ڪہ از‌نظر‌امام‌زمان! رفتم‌جلوۍ‌آیفون‌دیدم‌نیسٺـ💔' دویدم‌تو‌ڪوچہ‌ دیدم‌آقا‌دارھ همین‌ڪه‌میرفٺ‌یہ‌لحظہ‌برگشت! تو‌چشاشو‌دیدم💔😭'! میگفت:خدایا... من‌در‌تڪ‌تڪ‌خونہ‌هارو‌زدم.. ولے🚶🏾‍♂ کدوممون‌آماده‌ایم‌واسہ‌ظهورآقا؟! [مُتصِل بـ؏حـღـرمْـ.. 💚!] 『@motasalharam
وسط جبهه و جنگ یه گوشه‌ی خلوت پیدا می‌کرد و می‌نشست با خدا درد و دل می‌کرد.. " استغفار و آرزوی شهادت " تو جای گرم و نرمم نشستم و تنها دلیلم حال نداشتنمه..! مدعی‌ام فقط !💔 " از شهید شدن‌ فقط‌ آرزو‌شو‌ دارم " به‌خودت‌بگیر..! :) [مُتصِل بـ؏حـღـرمْـ.. 💚!] 『@motasalharam
مهربان💚🌼 دلم گرفت یا دلگیرم ؛ نمیدانم ولی چیزی این میان است که دستم به تو نمیرسد؛ دستم بگیر ! پناهم باش ، بیا و مرحم شو دردهایم را آقای من ؛ گر تو پیشگاه رَّبِ عالم دعایی کنی رد نشود ز خاطر دعای مادرت میشود دستانت را روی سرم گذاری و به خدایم بگویی برایت کنارم گذارد !..‌🙃 میشود برایم بمانی و برایت بمونم مهدی آل علی (:✨❤️ [مُتصِل بـ؏حـღـرمْـ.. 💚!] 『@motasalharam
بھم‌گفـت:خیـلۍ‌قلبم‌درد‌میڪنہ! گفتم‌:دلیلش‌چۍ‌میتونه‌باشہ؟ گفت:یه‌مدته‌حس‌میڪنم‌از‌حجم‌زیاد‌ گناهامه‌ڪہ‌قلبمم‌آروم‌ندارھ💔 گفتم:مشتۍ‌گنـاھ‌نڪن؛خیلۍ‌هم‌سخت‌ نیـست:)) گفت‌:چند‌بار‌توبه‌ڪردم‌ولۍ‌شڪستم خستم‌از‌خود‌‌م🖐🏻🙂 گفتم‌:ببین‌‌حاجۍ‌همین‌ڪہ‌توبه‌ڪردی یعنۍ‌خدات‌خریدتت‌،صدات‌ڪرده‌برگردۍ تـا‌نصف‌مسیر‌ورفتۍ‌با‌ڪمڪ‌خدا از‌این‌نصف‌بہ‌بعـدم‌بـا‌خودته اینڪہ‌پاروۍ‌نفست‌بزارۍ‌وفرمون‌رو ڪدوم‌طرف‌بچرخونۍ‌‌‌شرطه‌مشتـۍ🚶🏻‍♂️ [مُتصِل بـ؏حـღـرمْـ.. 💚!] 『@motasalharam
هرکس درشب جمعه؛ شهدا را یاد کند، شهدا هم‌ او را نزد اباعبدالله‌ الحسین(علیه‌السلام) یاد می‌کنند. ۳تا صلوات برای شهید مهدی زین الدین میفرستی؟! [مُتصِل بـ؏حـღـرمْـ.. 💚!] 『@motasalharam
🖐🏿! ساعتهای‌زیادی‌ازعمرمون‌درطول‌روز‌به‌شنیدن‌و خوندن‌خبرهای‌کم‌فایده‌و‌بی‌فایده‌این‌اون‌میگذره. از‌تلویزیون،روزنامه،سایت‌و... خداپیامبرروفرستاده‌به‌مابگه: مهمترین‌خبری‌که‌بهش‌بی‌تفاوتیدقرآنه.💔🚶‍♂ ... [مُتصِل بـ؏حـღـرمْـ.. 💚!] 『@motasalharam
⸥ ..🌱آدم پیگیری بود. وقتی کاری به کسی محول می‌کرد، تا انجام قطعی آن کار، دنبالش را می‌گرفت. حتی اگر آن شخص به مرخصی هم می‌رفت، آن کار را پی‌گیری می‌کرد. بعضی وقت‌ها ساعت دو نیمه‌شب زنگ می‌زد و نتیجه‌ی کار را می‌پرسید! من به شوخی می‌گفتم: حاجی شما پی‌گیری نمی‌کنی؛ حال‌گیری می‌کنی! همین پی‌گیریِ مدام باعث می‌شد که نیروهای تحت امرش نتوانند از زیر کار در بروند و شانه خالی کنند [مُتصِل بـ؏حـღـرمْـ.. 💚!] 『@motasalharam
⸥ همرزمانت از خاطرات با تو بودن تعریف می‌کردند زیاد می‌گفتند مسلحین... من‌خیال می‌کردم فقط با داعش درگیر بودید اما به غیر از داعش انواع و اقسام گروه‌های داخلی و خارجی تروریستی داخل خا‌ک سوریه در حال جولان دادن بودند و حتی برخی با هم درگیر بودند و این وسط معلوم نبود چه کسی دوست است و چه کسی دشمن ...🙃 همه را مسلحین می‌گفتید .. چقدر عملیات‌هایتان پشت سر هم بود وقتی مرورشان می‌کنم یاد یکی از دیالوگ‌های طنز سریال دفاع مقدس می‌افتم‌ که می‌گفت《که جنگ رو کنترات برداریم 》😅 نمی‌شد به بقیه هم مجال بدین به شما برسند✨ به گمانم اگه کار درست امثال شما نبود ‌.. تکفیری‌ها به شهرهای ما هم رسیده بودند🌼 [مُتصِل بـ؏حـღـرمْـ.. 💚!] 『@motasalharam
⸥ 🦋شهید مصطفی صدرزاده می‌گفت: از در انداختنت بیرون از پنحره بیا تو... بجنگ برا خواسته‌هات، ناامید نشو. ببینه سفت و سخت چسپیدی به خواسته‌ات، بهت میده خواستت رو...:):):) [مُتصِل بـ؏حـღـرمْـ.. 💚!] 『@motasalharam