#توسل
#کرامات_شهدا
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود
@hasbiallah2 👈خادم الشهدا
➡️@motevasselin_be_shohada
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#ارسالی اعضای محترم کانال⤵️
سلام خوهران و برادران عزیز طاعات و عباداتون مورد قبول حق.من زمانی که اولین چله را برداشتم بعد از چند روز حاجت گرفتم .
حدود ۲ ساله که تواین گروه هستم.وسعی کردم حتی یک روز هم از این شهدا جدا نشم .وروز چهار شنبه حرم میرم به نیابت تمام شهدا بخصوص شهید اون روز زیارت مخصوص و ثوابش را هدیه به اون شهید روز چهارشنبه میکنم .امیدوارم به حرمت این خون شهدا روزیمونو شهادت قرار بده وشفاعت این شهدا .از تمام دوستان التماس دعا مخصوص دارم .ف ر
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
سلام من توی چند تا از چله های شهیدان عزیز شرکت کردم
حاجت هایی زیادی هم داشتم و هر دفعه چله به پایان میرسید و من انتظار داشتم زودتر حاجتم را بگیرم
واقعیتش کمی هم دلگیر میشدم ولی یه حسی بهم می گفت که ناامید نشو حتما به صلاح نیست
ناگفته نمونه خیلی هم به سختی رد کردم ولی امیدم با خدا وشهدا بود
تا اینکه سه چهار روز پیش حاجتم را گرفتم
از داداش ابراهیم وداداش نوید وچهل شهیدی که متوسل شدم بهشون خیلی خیلی ممنونم
ان شا الله همه ی اعضای گروه حاجت روا بشن
البته شهید صالحی که ویدیوش را گذاشتید که سوره یس را براشون هدیه کردم وایشون هم کمکم کردن
واقعا شهدا زنده اند
ممنون که این گروه ها را تشکلیل دادید
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
سلام خدمت شما بزرگوار،اجر شما با اقا امام زمان عجل الله که باعث خیر شدید و این کانال را زدید برا اولین بار توسط همکارم در کانال شما شرکت کردم من ۱ سال بود ک دچار بیماری بودم و نظر نهایی پزشکان ابن بود ک جراحی بشم و نوبت برا عمل ۲۶ مهر ماه زده بودم
وقتی در چله دوره قبل شرکت کردم قبل از اینکه شما شهید رحمان طباطبایی را در گروه قرار بدید بنده خواب دیدم به گلزار شهدا رفتم و پدر این شهید بزرگوار من را به مجلس پسرشون دعوت کردن ب صرف چایی
بنده گفتم چون من یک ماهی هست ک به شدت بیمارم و بابد جراحی بشم نمیتونم در این مجلس شرکت کنم
پدر این بزرگوار برای من چایی آوردن و فرمودند نیاز ب جراحی نیس فقط سه عدد هندوانه برا پسرم تهیه کنید
من از خواب بیدار شدم و فردای همان روز متوجه شدم من دیگه بیماری را ندارم و دیگه اون بیماری برنگشت و نوبت عمل را کنسل کردم جواب آزمایشات بعدی صحت سلامتی من را نشان داد
دو روز بعد از خواب، دیدم شما داخل گروه عکس و چله شهید سید رحمان طباطبایی را گذاشتید. با تشکر از شما
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
May 11
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🟣خاک های نرم کوشک🟣
آن شب به یادماندنی
#قسمت_دویست_و_سی_و_یک
به هر قیمتی بود دندان روی جگر گذاشتیم،
فردای آن شب، چند تا اسیر گرفتیم ازشان بازجویی کردیم؛ حرف فرمانده لشکر درست بود نه تنها با تیربارهاشان منتظرمان بودند، دور تا دور جنازه ها را هم مین ریخته بودند. یعنی برای کاشتن مین وقت پیدا نکرده بودند، همین طور مین ریخته بودند روی زمین!
خدا رحمتش کند بارها می گفت:« دوست دارم مثل مادرم، حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله عليها مفقود الاثر باشم.»
آرزوش بر آورده شده بود.دو سه ماه بعد "۱ . روح پاکش را تو مشهد مقدس تشییع کردیم.
همسر شهید
زندگی و خانه داری با حقوق کم، مشکلات خاص خودش را دارد، یازده سال از شهادت عبدالحسین می گذشت. بار زندگی و بزرگ کردن چند تا بچه ی قدونیم قد، رو دوشم سنگینی می کرد وقتی به خودم آمدم، دیدم من مانده ام و یک مشت قرض هایی که به فامیل و همسایه داشتیم، نزدیک شدن عیدهم،تو آن شرایط دشوار،مشکلی بود که بیشتر از همه خودنمایی می کرد.
روزها همین طور می گذشت و یاد قرض و قوله ها،گاهی همه فکرم را به خودش مشغول می کرد. بعضی از قرض ها مال خود شهید برونسی بود که بنیاد شهید عهده دار آنها نشد. هر چه سعی به قناعت داشتم و جلوی خرج ها
را می گرفتم باز هم نمی شد؛ خودمان را به زور اداره می کردم چه برسد که بخواهم قرض ها را هم بدهم.
پاورقی
۱ _ تاریخ تشییع ۹/۲/۱۳۶۴
ادامه دارد....
🟣خاک های نرم کوشک🟣
آن شب به یادماندنی
#قسمت_دویست_و_سی_و_دو
یک روز انگار ناچاری و درماندگی مرا کشاند بهشت امام رضا (سلام الله عليه).
رفتم سرخاک شهید برونسی نشستم همین جور به واگویه و درد و دل
کردن گفتم:« شما رفتی و من و با این بچه ها و با یک کوه مشکلات تنها گذاشتی بیشتر از همه همین قرضها اذیتم
می
کند.»
آهی کشیدم و با یک دنیا امید و آرزو ادامه دادم: «اگه می شد یک طوری از این قرض ها راحت بشم، خیلی خوب
بود.».....
باهاش زیاد حرف زدم فقط هم می خواستم سببی جور شود که از دین این قرض ها خلاص شوم
آن روز کلی سرخاک عبدالحسین گریه کردم وقتی می خواستم ،بیایم، آرامش عجیبی به ام دست داده بود. هفته بعد تو ایام عید " ۱ ، با بچه ها نشسته بودم ،خانه، زنگ زدند دستپاچه گفتم:« دور و بر خونه رو جمع و جور کنید، حتماً مهمونه.» حسن رفت در را باز کند وقتی برگشت حال و هوایش از این رو به آن رو شده بود معلوم بود حسابی دست و پایش را گم کرده است با من و من گفت: «آقا... آقا!»
مات و مبهوت مانده بودم. فکر می کردم حتماً اتفاقی افتاده زود رفتم بیرون، از چیزی که دیدم، هیجانم بیشتر شد و
کمتر نه
باورم نمی شد که مقام معظم رهبری از در حیاط تشریف آورده اند تو، خیلی گرم و مهربان سلام کردند با لکنت زبان جواب دادم. از جلوی در رفتم کنار و با هیجانی که نمی توانم وصفش کنم تعارف کردم بفرمایند تو.
پاورقی
۱ عید سال هزار و سیصد و هفتادو پنج
ادامه دارد....
#رمان_شهدایی
#زندگینامه_شهید_عبدالحسین_برونسی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خواب مادر شهید #علی_قوچانی
وگشتو گذار با فرزند شهیدش و پیش بینی آینده انقلاب و کمک در فتنه ها به انقلاب توسط شهدا....
#شهیدان_زندهاند✅👌
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
9.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 ۲۱ آبان؛ سالروز شهادت شهید حسن طهرانی مقدم و سایر شهدای اقتدار
یاد شهدا با ذکر صلوات🕊🌷
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
#ارسالی_اعضا🌹
باسلام وعرض ادب خدمت شما و همه اعضای کانال متوسلین شهدا
در گلزار شهدای قزوین سرمزار شهید مدافع حرم شهید حمیدسیاهکالی مرادی زیارت عاشورا را قرائت کردم و به یاد همه اعضای کانال دعا کردم.🌷🌷🌷
همچنین سر مزار شهید عباس بابایی در گلزار شهدای قزوین نایب الزیاره شما عزیزان بودم
@motevasselin_be_shohada