بسیجی ﺷﻬﻴﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﺳﻠﻴﻤﻰ🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاریخ ولادت : ۱۳۵۰/۱/۳۰
محل ولادت: روستای سالم آباد از توابع تنگستان
تاریخ ﺷﻬﺎدت : ۶۷/۴/۴
ﻣﺤﻞ ﺷﻬﺎدت : ﺟﺰیره ﻣﺠﻨﻮن
مزار: زادگاه
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌷🕊🌿🌹🥀🌹🌿🕊🌷
🔰زندگینامه شهید محمد سلیمی
•|🌺🕊🌤|•
ﺷﻬﻴﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﺳﻠﻴﻤﻰ در ﺳﺎل ۱۳۵۰ در یکﺧﺎﻧﻮادﻩ ﻣﻮﻣﻦ و ﻣﺬهبی در روﺳﺘﺎى ﺳﺎلم ﺁﺑﺎد از تواﺑﻊ ﺑﺨﺶ ﺳﺎﺣﻠﻰ تنگستان دیده به جهان ﮔﺸﻮد.
از همان اﺑﺘﺪاى دوران کودکی داراى ﺧﺼﺎﺋﺺ و ﺳﺠﺎیای اﺧﻼﻗﻰ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ و بیﺸﻤﺎرى ﺑﻮد در ﺳﻦ ۶ ﺳﺎلگی ﺑﻪ دﺑﺴﺘﺎن ﻣﻮلوی ﺳﺎلم ﺁﺑﺎد و ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻣﺪرﺳﻪ راهنمائی واﻗﻊ در ﺑﻮﺷﻬﺮ رﻓﺖ که تقارن همین ﺳﺎلها در ﺳﻦ ۱۴ ﺳﺎلگی ﺑﻪ ﻓﺮاﮔﻴﺮى ﻗﺮﺁن کریم واﻗﻊ در روﺳﺘﺎ در ﻣﺤﻀﺮ اﺳﺘﺎد ﻣﺮﺣﻮم ﺳﻴﺪلطف اﷲ لطیفی ﻃﻰ ﻣﺪت یکماه تواﻧﺴﺖ ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ کامل ﻗﺮﺁن را ﺑﻪ ﻧﺤﻮاﺣﺴﻦ ﺧﺘﻢ ﻧﻤﺎید.
ﺑﺎ صدور ﻓﺮﻣﺎن ﺣﻀﺮت اﻣﺎم ﺧﻤﻴﻨﻰ(رﻩ)ﻣﺒﻨﻰ ﺑﺮ تشکیل ﺑﺴﻴﺞ ﺑﺎ کمی ﺳﻦ ﺑﻪ ﻋﻀﻮیت ﺑﺴﻴﺞ درﺁﻣﺪ و ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ او همدوش ﺑﺎ دیگر ﺑﺴﻴﺠﻴﺎن ﻋﺎزم ﻣﺮزهای ﺧﻮﻧﺮﻧﮓ ﺟﻨﻮب ﮔﺮدید.
ﺷﻬﻴﺪ ﺳﻠﻴﻤﻰ که ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺧﻮد را در صفای ﭘﺮ ﻣﻌﻨﻮیت ﺟﺒﻬﻪ یاﻓﺘﻪ ﺑﻮد ﺑﻪ هیچ ﻗﻴﻤﺘﻰ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ترک ﺟﺒﻬﻪ ﻧﻤﻰ ﮔﺮدید و ﺑﺎ وﺟﻮد اصرار دوﺳﺘﺎﻧﺶ ﺑﺮاى ﻣﺮاجع و ﺷرکت در اﻣﺘﺤﺎﻧﺎت ﺧﺮداد توﺟﻬﻰ ﻧﻜﺮد و ﺧﻮاهان اﻋﺰام ﺑﻪ ﺧﻄﻮط ﻣﻘﺪم ﺟﺒﻬﻪ ﺑﻮد.
تا اینکه در ﭘﻰ تک دﺷﻤﻦ زﺑﻮن روح ﺑﻠﻨﺪ ﺑﻴﻘﺮار این ﺑﺴﻴﺠﻰ ﻣﺨﻠﺺ در ﺟﺰایر ﻣﺠﻨﻮن در 67/4/4 ﺟﺎوداﻧﻪ ﮔﺸﺖ و ﺑﻪ ﻧﺪاى ﺣﻖلبیک ﮔﻔﺘﻪ و ﺑﻪ ﺁرزوى دیرینه ﺧﻮیش که هماﻧﺎ ﭘﺮواز تا اوج ﻧﻬﺎﺋﻰ ﺑﻮد رﺳﻴﺪ.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌹🍃🌸🍃🌹🍃🌸🍃🌹
🔷وصیت نامه شهید محمد سلیمی
🌷🍃اﻣﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎن و ﺷﻬﻴﺪ ﭘﺮور ایران ﭘﻴﺮو اﻣﺎم ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻧﻪ در حرف ﺑﻠﻜﻪ در ﻋﻤﻞ ﮔﻮش دل ﺑﻪ ﺳﺨﻨﺎﻧﺶ ﺑﺴﭙﺎرید و ﺣﺮﻓﻬﺎیش را ﺑﺪون ﭼﻮن و ﭼﺮا ﺑﭙﺬیریدو درهر ﻋﺼﺮى اﻣﺎم ﺧﻮد را ﺑﺸﻨﺎﺳﻴﺪ و اکنون که ﺣﻀﺮت صاﺣﺐ اﻻﻣﺮ«ﻋﺞ» در ﭘﺮدﻩ ﻏﻴﺒﺖ اﺳﺖ ولی ﻓﻘﻴﻪ ﻋﺼﺮ ﺧﻮد را ﺑﺸﻨﺎﺳﻴﺪ
اﮔﺮ اﻣﺎم ﺧﻮد را ﺷﻨﺎﺧﺘﻴﺪ ﮔﻤﺮاﻩ ﻧﻤﻰ ﺷﻮید و ﮔﺮﻧﻪ ﺑﻪ ﭼﭗ و راﺳﺖ ﻣﻨﺤﺮف ﺧﻮاهید ﺷﺪ.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🥀🥀🥀
زندگی به خون وابسته است و پیکر تاریخ بی خون خدا مرده ای بیش نیست و سر مبارک امام شهید بر فراز نی رمزی است میان خدا و عشاق ؛ یعنی که این است بهای دیدار🌹
#شهید_آوینی
#لبیک_یا_خامنه_ای
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ملتی که عشق شهادت در دل کوچک و بزرگش موج میزند آسیب نخواهد دید.👌🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام محمد سلیمی
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩قرائت زیارت عاشورا
🕯️به یاد شهید محمد سلیمی
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🌻#یوزارسیف
💥#قسمت63
بلند شدم,سجاده را گذاشتم رو میز,عسلی کنار تخت ونشستم روتخت,مادرم اومد کنارم نشست دستهام را تودستاش گرفت از سردی دستام انگار تنش لرزید,رد نگاهم را که خیره بود به دسته گل رز سرخ که خشک شده گوشه ی اتاق اویزانش کرده بودم,گرفت لبخندی زد وگفت:زری جان مگه عروسها نگفتند امشب مهمان داریم اونم چه مهمانی...خواستگار برای گل دخترم...پاشو پاشو غمبرک نزن پاشو خدا را چی دیدی شاید دوای درد دل توهم ,به دستت رسید,پاشو یه اب به سرو روت بزن یه لباس قشنگ بپوش که الاناست مهمانها بیان...
عه مادرم چی میگفت؟؟چرا سربسته حرف میزد وچرا همه ی اعضای بدنش حتی صداش,هم انگار میخندید...
نکنه؟!!...
سریع پیراهن سفیدم با پاپیونهای صورتی سر استین وپیلی های زیبا دوطرف پهلوم را پوشیدم وشال صورتیم هم سرکردم وچادر سفیدم را انداختم روش,با صدای ایفون در که خبراز امدن میهمانها میداد خودم را چپاندم تواشپزخونه...یه حس غریبی داشتم یه حس زیبا...
با صدای یاالله الله به خودم امدم وفوری پشت یخچال فریزر پناه گرفتم,از اینجایی که ایستاده بودم ,امدن میهمانها را میدیدم ,بدون اینکه انها متوجه حضور من بشن...
اولین نفر که وارد شد پشتم یخ کرد...حاج محمد...پشت سرشم خانمش وبعدشم علیرضا...همینجورکه تو بهت بودم یکهو قامت زیبای یوزارسیف با یه دسته گل رز سرخ پدیدار شد...وای وای...تمام بدنم رعشه گرفت...فک کنم صورتم گر گرفته بود ومثل دسته گل سرخ دست یوزارسیف سرخ سرخ بود...
عروسهابرای راحتی ما رفته بودند بالا خونه بهرام,اما بهمن وبهرام وپدر ایستاده بودند وبااحترام خانواده حاج محمد ویوزارسیف را تعارف به نشستن میکردند...
دل توی دلم نبود از برخورد بهرام میترسیدم وای اگر این بار هم یوزارسیف را با حرفهای صدمن یه غازش خرد کنه خیلی بد میشه اخه اینبار تنها نیست که....
دلم مثل گنجشک میلرزید که...
#ادامه دارد..
📝نویسنده...ط,حسینی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🌻#یوزارسیف
💥 #قسمت64
من اینقدر تو بهت بودم که تا میخواستم به خودم بجنبم ویه جا دوراز نگاه مهمانان بنشینم ,میهمانها جاگیر شده بودند ومن بیچاره با کوچکترین حرکتی دیده میشدم,خصوصا دیگه نمیدونستم کی, کجا نشسته ,پس اروم بغل یخچال چمپاته زدم تا مامان بیاد وبتونم در پناه مامان پاشم ویه جا درست بشینم که انتظارم به درازا کشید و بعداز تعارف وتکلف های معمول صحبت پیرامون همه چیز دور زد الا خواستگاری واز حاجی سبحانی از همه چیز سوال میشد الا قصد وغرضش از تشریف فرمایی به خانه ما,جو جلسه کلا با اون خواستگاری غریبانه ی دفعه ی قبل فرق داشت وهمه چیز,حاکی از صمیمیت بود,دیگه داشت حوصله ام سر میرفت ولجم در میامد انگار مامان هم من را فراموش کرده بود که با حرف علیرضا,همه متوجه قصد اصلی این مهمانی شدند...
اخه بهمن از علیرضا ویوزارسیف درباره ی شرکتشان وکار شرکت سوال کرد که علیرضا پیش دستی کرد وبحث را به خواستگاری کشاند وگفت:به به چه عجب یکی از کار داماد پرسید...مثل اینکه همه دور همیم تا یه امرخیر,صورت بگیره اخه یه نفر بغل دست من هست که بس نطق غیر ضروری کرده از نفس افتاده وقلبش برا اون نطق اصلی تاپ تاپ میکنه...
بااین حرف علیرضا همه زدند زیر خنده,باخودم گفتم اگر سمیه را برا علیرضا خواستگاری کنن ,انصافا دروتخته باهم جورند...
که درهمین حین کلام حاج محمد افکارم را از هم پاره کرد وگفت:حقیقتش اقای قربانی همونطور که قبلا به اطلاع رساندیم ,حاج اقا سبحانی خاطر خواه دخترخانم شما شدند ,خداییش خودتون بهتراز من میدونید,این جوان پاک وصادق ومومن وصدالبته مرد زندگی ست ,خداشاهده اگر حاجی ,دختر من را خواستگاری میکرد من سجده ی شکر به جا میاوردم ,حالا بااین تفاسیر نظر شما چیه؟؟
بااین حرف حاج محمد,لرزه به تنم افتاد ,میترسیدم بهرام به قول معروف پابرهنه بپره وسط,یه حرفی بزنه که بی احترامی بشه,ولی درکمال تعجب همه ساکت بودند وسکوت بود وسکوت ,بابا سعید سینه ای صاف کرد وگفت:راستش رابخوایین...
که یکدفعه باصدای بسیار,بلندی که از,برخورد دو شی باهم از توکوچه امد,همزمان صحبت بابا ناتمام ماند وبرقها هم قطع شدند وهمه جا تاریک تاریک شد...
اووووف چه شانسی...کم کم همهمه از داخل هال بلند شد,احتمالا اتفاق ناگواری افتاده بود ,انگار همه از جاشون بلند شده بودند وبه سمت حیاط میرفتند تا ببینند توکوچه چه خبر شده....
کم کم صداهای داخل خونه خوابیدواز,بیرون حیاط وتوکوچه صداهایی میامد,بااینکه برق رفته بود همه جا تاریک بود وانگار کسی هم داخل هال نبود بازم جراتم نمیشد پاشم که یکدفعه....
#ادامه دارد...
📝نویسنده...حسینی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
Part02_خدای خوب ابراهیم.mp3
12.72M
📚کتاب صوتی
#خدای_خوب_ابراهیم
قسمت 2⃣
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
30.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥 در واکنش به توهین نشریه فرانسوی؛
نماهنگ "رهبر عزیزم" در قم رونمایی شد😍
🔹نماهنگ فاخر "رهبر عزیزم "، کاری از گروه سرود بین المللی ترنم ولایت با مشارکت دانش آموزان سراسر کشور در گلزار شهدای شهر مقدس قم تولید و منتشر شد.
#رهبر_عزیزم
#گروه_سرود_ترنم_ولایت
#لبیک_یا_خامنه_ای
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
♦️ #دلتنگشهدا
•
- و شهادت
پاداشِ كسانيست كه
در اين روزگارگوششان غبارِ دنيا نگرفته باشد
و صداىِ آسمان را بشنوند!
و #شهادت
حياتِ عند رب است . .♥️!
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
Reza Narimani - Az To Soriyeh Shahid Avordan Vase Ma.mp3
8.81M
😭 بازم از تو سوریه شهید آوردن
#شهید_داوود_جعفری
🎙 بانوای: کربلایی سیدرضا نریمانی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#مدیون_شهدا_هستیم
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣