🚩قرائت زیارت عاشورا
🕯️به یاد شهید مرتضی عطایی
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
سلام صبح بخیر
من امروز صبح بعداز نماز خواب دیدم توی قبرستان شهرمون کنار ی قبر شهید وایسادم دارم فاتحه میخونم. دیدم همه ی ادمایی ک قبرستان بودن دارن میان سمت مزار شهید و صف کشیدن ک برا شهید فاتحه بخونن دیدم شلوغه
داشتم میرفتم ک باخودم تکرار میکردم خدایا شکرت ک متوسلین ب شهدا (منظورم کانال شما بود) شهدا رو ب مردم شناسوندن جایگاه شهدارو مردم شناختن
باخودم میگفتم مردم قبلا سرمزار شهدا نمیرفتن اصلا فاتحه نمیخوندن ولی متوسلین بشهدا باعث شده ک مردم بیان سر قبر شهدا
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
❣شهدا عاشقترند❣
✒قسمت هفدهم
رفتیم تو بازار رضا و مشغول بازدید بودیم که زهرا با دوستش که تو یه مغازه انگشترفروشی بودن ما رو دیدن:
- دخترا یه دیقه بیاین
- بله زهرا جان؟!
و با سمانه رفتیم سمتشون
- دخترا به نظر شما کدوم یکی از اینا قشنگ تره؟! (تو دستش دو تا انگشتر عقیق مردونه داشت)
که سمانه گفت به نظر من اون یکی قشنگ تره. منم همونو با سر تایید کردم و زهرا هم خرید و گفت:
- راستی دخترا قبل اذان یه جلسه درباره کارهای برگشت داریم. حتما بیاین
یه مقدار خرید کردیم و با سمانه رفتیم سمت حسینیه. اول از همه رفتم چادرم رو گذاشتم و منتظر ساعت جلسه شدیم.
وارد اطاق شدیم که دیدم اقا سید و زهرا با هم حرف میزنن. در همین حین یکی ازپسرها وارد شد.
آقا سید دستش رو بالا اورد که دست بده، دیدم همون انگشتری که زهرا خریده بود تو دستشه...
نمیدونم چرا، ولی بغضم گرفته بود.
من اولش فقط دوست داشتم با اقا سید کلکل کنم ولی چرا الان ناراحتم؟! نکنه جدی جدی عاشقش شدم؟!
تاآخر جلسه چیزی نفهمیدم و فقط تو فکر بودم. میگفتم شاید این انگشتره شبیهش باشه.
ولی نه... جعبه انگشتر هم گوشهی میز کنار سر رسیدش بود.
بعد جلسه با سمانه رفتیم برای آخرین زیارت.
دلم خیلییی شکسته بود.
وقتی وارد صحن شدم و چشمم به گنبد خورد اشکهام همینطوری بی اختیار میومد.
به سمانه گفتم من باید برم جلو و زیارت کنم!
سمانه گفت خیلی شلوغهها ریحانه
گفتم نه من حتما باید برم... و ازش جدا شدم.
وقتی وارد محوطه ضریح شدم احساس کردم یه دقیقه راه باز شد و تونستم جلو برم.
فقط گریه میکردم. چیزی برای دعا یادم نمیومد اون لحظه فقط میگفتم کمکم کن.
وقتی وارد صحن انقلاب شدیم سمانه گفت وایسا زیارت وداع بخونیم. تا اسم وداع اومد باز بی اختیار بغضم
گرفت، یعنی دیگه امروز همه چیز تمومه؟ دیگه نمیتونیم شب ها تو حرم بمونیم؟
سریع گفتم من میخوام بعدش باز دو رکعت نماز بخونم.
- باشه ریحانه جان
مهرم رو گذاشتم و اینبار گفتم نماز حاجت میخوانم قربتا الی الله
◀️ ادامه دارد...
داستان عاشقانه دانشجوی مدافع حرم؛ "شهدا عاشقترند"
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
❣شهدا عاشقترند❣
✒قسمت هجدهم
اینبار دیگه نه فکر آقا سید بودم نه هیچکس دیگه...فقط به حال بد خودم فکر میکردم.
بعد نماز تو سجده با خدا حرف زدم و بازم بی اختیار گریهام گرفت و اولین بار معنی سبک شدن تو نماز رو فهمیدم.
تو راه برگشت به حسینیه بودیم که پرسیدم:
- سمانه؟!
- جانم؟!
- میخواستم بپرسم این اقاسید و زهرا با هم نسبتی هم دارن؟!
- اره دیگه... زهرا دختر خاله اقا سیده
وقتی شنیدم، سرم خیلی درد گرفت.. اخه رابطهشون خیلی صمیمی تر از یه پسر خاله و دختر خاله مذهبیه... حتما
خبریه که اینقدر بهم نزدیکن.ولی به سمانه چیزی نگفتم
- چیزی شده ریحان؟!
- نه چیزی نیست
- اخه از ظهر تو فکری
- نه چون اخرین روزه دلم گرفته
خلاصه سفر ما تموم شد و تو راه بازگشت بودیم و با سمانه از گذشتهها وخاطرات هر کدوممون حرف میزدیم، ازش پرسیدم:
- سمانه؟!
- جانم ؟!
- اگه یه پسری شبیه من بیاد خواستگاریت حاضری باهاش ازدواج کنی؟!
- کلک.. نکنه داداشت رو میخوای بندازی به ما!؟
- نه بابا. من اصلا داداش ندارم که به توی خل و چل بدم. کلا میگم
- اولا هر چی باشم از تو خلتر که نیستم. ثانیا اخه من برای ازدواج یه سری معیارهایی دارم. باید اونها رو چک کنم. الان منظورت چیه، شبیه تو؟!
- مثلا مثل من نه زیاد مذهبی باشه نه زیاد غیرمذهبی. نماز خوندن تازه یاد گرفته باشه و کلا شرایط من دیگه!
- ریحانه تو قلبت خیلی پاکه، اینو جدی میگم. وقتی آدمی اینقدر راحت تو حرم گریهاش میگیره و بغضش میترکه یعنی قلبش پاکه و خدا بهش نگاه کرده
- کاش اینطوری بود که میگی
- حتما همینطوره... تو فقط یه کم معلوماتت درباره دین کمه و گرنه به نظر من از ماها پاک تری... اگر پسری مثل تو بیاد و قول بده درجا نزنه تو مذهبش و هر روز کاملتر بشه چرا که نه؟ حالا تو چی؟! یه خواستگار مثل من داشته باشی چی جوابش رو میدی؟!
- اصلا راهش نمیدم تو خونه
- واااا... بی مزه، من به این آقایی
- خدا نکشه تو رو دختر
خلاصه حرف زدیم تا رسیدیم به شهرمون و ... یه مدت از برگشتمون گذشت و منم مشغول درس و جلسات اخر کلاسهای ترم بودم و کمی هم فکر اقا سید.
دروغ چرا... من عاشق اقا سید شده بودم. عاشق مردونگی و غرورش، عاشقه... اصلا نمیدونم عاشق چیش شدم!
◀️ ادامه دارد ...
داستان عاشقانه دانشجوی مدافع حرم؛ "شهدا عاشقترند"
Part07_خدای خوب ابراهیم.mp3
11.45M
📚کتاب صوتی
#خدای_خوب_ابراهیم
✨۱۷۸ خاطره درباره ویژگی های قرآنی شهید ابراهیم هادی
قسمت 7⃣
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
برکت روزمان
از نگاه شماست
که اگر نباشد
ما کجا و یادتان کجا ...!🕊♥️
👆این پنج قهرمان شهید
طی حدوداً دو سال از عملیات بدر
تا کربلای ۵ به فیض شهادت رسیدند.
#السلام_علی_الشهداء
#یادشهداباصلوات
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
#شهید_شناسی
💥جوانمرد قصاب💥
🔶متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب
این جوانمرد بامرام را می شناسید؟
🔹او مردی بود همیشه با وضو.
🔹️وقتی از او می پرسیدند:
عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟
می گفت:
الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه...!!
🔹️هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود.
🔹️اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.»
🔹️وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش.
🔹️گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما ما بقی پولت.»
🔹️این جوانمرد با مرام، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید.
🌷شهید عبدالحسین کیانی
همان جوانمردقصاب است!
🌷شادی روح همه شهدا مخصوصا شهید عبدالحسین کیانی صلوات بفرستید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم
شهید#عبدالحسین_کیانی🕊🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
✍رفیقش مـےگفت:
گاهۍ میرفت یه گوشه یِ خلوت ،
چفیه اش رو میکشید روۍ سرش تو حالت سجده مۍموند!
به قول معروف یه گوشه خدا رو گیر مۍآورد... ♥️
#شھیدمصطفۍٰصدرزاده.... 🌷🕊
مسیر زندگیتون و عاقبتتون شهدایی👌
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_فرمانده_عربی
چقدر حال آدم رو خوب میکنه👌
#اللهمعجللولیکالفرج 🤲🍃
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
💞امام حسین علیه السلام:
" سرتورا میبرند اما درد ندارد...."‼️
✅ قبل از شهادتش در خواب دیده بود که سرش بریده میشود.او بیدار میشود و مجدداً به خواب میرود که این بار امام حسین(علیه السلام) را در خواب می بیند که میفرماید:
«عزیز من💗! سر تو را خواهند برید همانطور که بر سر من در واقعه کربلا گذشت. اما دردی حس نخواهی کرد، چون فرشتگان از هر طرف تو را دربر خواهند گرفت»
🦋 چندی بعد, خوابش تعبیر شد و همانگونه که در خواب دیده بود به دیدار مولایش امام حسین(علیهالسلام) شتافت...💞
شهید بی سر #ذوالفقار_حسن_عزالدین🕊💐
🇮🇷 التماس دعای فرج وشهادت 🇮🇷
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
👆نمیدونماینکانالچیبوده،
وچندتاعضوداشته؛
ادمینشکیبوده...
ولیدماعضاشگرمتالحظهآخر
موندنولفتندادن :)♥️!'
#یادشهداباصلوات
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
4_5872898852750624794.mp3
2.51M
🔰مناجاتی ڪه قبل از اذان صبح در پادگان دوڪوهه پخش میشد و شهدا و رزمندگان با آن زمزمه عاشقانه
مےڪردند...♥️
حدود سال ۱۳۶۰🌷
#دوڪوهه
#التماس_دعا🙏
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
💚ای یوسف فاطمه!
💔ای یار سفر کرده!
هزاران هزار دیده در فراق تو یعقوب وار خون میگریند و فقط با تماشای قامت تو بینا میشوند.😔
ما درکنار دروازه ی دل هایمان، شاخه گل هايی ارادت بـه دست گرفته و هر آدینه منتظریم کـه چونان رسول اعظم«ص» کـه از مکه بـه مدینة النبی هجرت کرد، از مکه طلوع کنی و بـه مدینة المهدی دل ها پا گذاری.
اللهم عجل لولیک الفرج مولانا صاحب الزمان(عج)🤲🤲
🌤🌿🕊
➡️@motevasselin_be_shohada
410475_465.mp3
1.82M
💚دعای عهد
🔸️با نوای استاد فرهمند
من دعای عهد میخوانم بیا
بر سر این عهد میمانم بیا
🌤🌿🌻
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣