🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘🌻
💐🕊شهیدی که قرض هایم را داد
#شهید_سید_مرتضی_دادگر
#کرامات_شهدا🌱
بسیار خواندنی👇👇👇
سید منصور حسینی عضو گروه تفحص شهدا ست. او در مراسم تشییع پیکر یکی از شهدای تفحص شده به مازندران آمد و در مراسم تشییع شهید، خاطراتی را گفت که برای مردم عادی بسیار عجیب بود، اما برای آنان که با شهدا آشنا بودمد تعجبی نداشت. او گفت :
ما برای تفحص به خوزستان آمدیم و با همسرم در همان مناطق مرزی زندگی میکردیم. از تهران برایمان مهمان آمد، برادر عیالم نیز از بوشهر آمد، این ها از واجبات خاطرات است که برایتان میگویم .از آن طرف هم پسر عموهایم که راننده ماشین هستند، بار آوردند خرمشهر و آمدند منزل ما.
بعد از ظهر که از محور برگشتم منزل، خانمم گفت : میهمان داریم و در منزل هیچ چیزی نداریم ! گفتم : « خوش آمدند، یه طوری میسازیم ،خدا بزرگ است. »
خدا وکیلی آن روز ما برای خرید نان هم پول نداشتیم، گفتم : « حالا با همان چیزهایی که داریم میسازیم. » آن شب الحمدلله مهمانداری کردیم.
صبح رفتم از یک مغازه نسیه خرید کردم و آوردم منزل. بعد رفتم شلمچه سر کار تفحص مشغول به کار شدم. تا بعد ازظهر چگونه گذشت را خدا عالم است. بعد از ظهر همسرم گفت که دیگر هیچ نداریم. گفتم خیلی خُب، میروم الان بازار صفای خرمشهر یک دوستی داریم. خدا خیرش بدهد، هر وقت ما نسیه بخواهیم چترمان را آنجا باز میکنیم.
رفتم گفتم : « آقای ... میوه میخواهم. گفت : « آقا سید، هر چیزی میخواهی بردار. من هم میوه گرفتم. برای مدت یک هفته زد به حسابم.
از آقا رضا ماهی فروش هم نسیه ماهی و مرغ گرفتم و آوردم خانه. به خانمم گفتم : « زن حالا باید با این ها ساخت تا سر برج که پولش برسه ان شاءالله.
رسید به روز بیست تیر ماه 1374، خدا را شاهد میگیرم شاید آن روز یکی از سنگین ترین و زجر آور ترین روزهای زندگی من بود ! آن روز ما داشتیم میرفتیم منطقه، قرار بود روی « کانال ماهی » کار کنیم مدام جا عوض میکردیم که هر چه سریعتر شهدا را بیاوریم. آن روز قرعه افتاد به « نهر زوجی ».
به من گفتند : میدان مین دارد، باید پاکسازی شود. گفتم : خیلی خُب پاکسازی میکنیم. من شروع کردم میدان مین را پاکسازی کردم .رسیدیم به محل خود کانال. رفتم و از بالای کانال عقده های دلم را ریختم بیرون !
روی صحبت ها یم با خود شهدا بود. اعصابم از بدهی و گرفتاری مالی و .... خرد شده بود. اولین جمله ای را که گفتم این بود : « ببینید شماها که اینجا خوابیده اید، تک تک شماها صدای منو میشنوید. این اولین جمله ام بود. بعد گفتم : از روزی که مبتلای شما شدیم تا حالا دستمان را نگرفته اید و ...
آن روز چهار شهید را پیدا کردیم. یکی فقط پلاک داشت که بعدا شناسایی میشد. یکی کارت شناسایی داشت به نام شهید اسدی، دیگری شهید دادگر بود، یکی هم مجهول بود و هیچ پلاک یا مدرکی نداشت.
اما این شهید سید مرتضی دادگر، ما پلاک و بعد کیف پولش را هم پیدا کردیم. از روی کارت ها یی که توی کیف داشت اسم او را هم خواندیم. پلاک را برداشتم. یکی از کارت هایی که تقریبا خوانا بود، با کارت هویتش که باید میرفت، فرستادیم برای ستاد.
سه کارت در دست من بود که عکس هایش واضح و جملاتش خوانا بود. کاملا مشخص بود که نام و نام خانوادگی شهید و تصویرش چگونه است.
من اینها را برداشتم و گذاشتم توی جیب شلوارم تا بعدا تحویل دهم. کار که به اتمام رسید برگشتیم شهر. فرمانده ما گفت : « از همین جا مستقیم بروید خرمشهر، وقتی رسیدیم خانه، یادم امد که کیف و پلاک شهید را تحویل ندادم که ثبت شود. اتفاقاً خانمم بیرون بود. یا الله گفتم و رفتم داخل منزل. میهمان های ما در خانه بودند.
من گفتم : میخواهم لباس هایم را کنار بگذارم که هر وقت خانمم آمد آنها را بشوید. بعد از نماز خانم میهمان ما گفت : « آقا سید، ببخشید یک نفر جوان امروز آمد درب منزل و گفت این مبلغ پول را به سید برسانید.
خانم فامیل ادامه داد : من گفتم به سید بگویم که این پول را چه کسی داده است ؟ گفت : این پول را به سید بدهکار هستم.
حاج خانم میهمان پول را به من داد و من گفتم : « ولی تا جایی که یاد دارم من به کسی پول قرض ندادم و کسی هم از من پول قرض نگرفته ! هر چی فکر کردم تعجبم بیشتر میشد. گفتم لابد رفقا از من پول گرفته اند و فراموش کرده ام وگرنه کسی خود به خود برای کسی پول نمیفرستد !
پول را گرفتم گفتم : اگر خانمم آمد، بگو سید رفته بازار.
با پول ها آمدم درب مغازه ی میوه فروش و گفتم : « آقای امیدوار، بدهکاری ما چقدر بود ؟ گفت آقا سید، پسر عمویتان آمد حساب کرد.
گفتم : « عجب پسر عموی بی معرفتی دارم، ناسلامتی او مهمان بود .آمده بی خبر بدهی ما را حساب کرده !؟
به آقای امیدوار گفتم : « نکنه تعارف میکنی ؟ ایشان گفت : ما جنس را فروختیم از پول هم بدمان نمیآید.
✨ادامه👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 معجزه و کرامات شهدا
#شهید_سید_مرتضی_دادگر🕊
📌شهیدان زنده اند
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝