#مداحی
#چهره_ائمه
#مداحی_تراز
#اشعار
میگفتیم فقط نروید در خال و خطّ خیالیِ چهرهی ائمّه (علیهم السّلام)؛ آخر گاهی اوقات از این شعرها بود؛ زلف امام را، ابروی امام را، چشم امام را، عارض امام را تعریف میکردند؛ اینها تعریف نیست. ابروی امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) کمانی باشد یا کمانی نباشد، مگر در شخصیّت او چقدر اثر میگذارد؟ زلف او افشان باشد یا افشان نباشد، مگر چقدر اثر میگذارد که بیاییم در قصیدهای که میخواهیم راجع به امیرالمؤمنین بگوییم، از زلف امیرالمؤمنین بگوییم؟ [ولی] میگفتند و میخواندند؛ حالاها به نظرم کم شده. انشاءالله که الان این چیزها نباشد. وقتی میگفتیم چرا اینها را میگویید، تعجّب میکردند؛ [میگفتند] پس چه بگوییم؟ میگفتیم از مسائل زندگی بگویید، از زندگی علی بگویید، از برجستگیهای عملی او بگویید؛ [امّا مسئله] برایشان روشن نبود؛ امّا امروز چه؟ امروز برای همه روشن است.زندگی امیرالمؤمنین یعنی زهد او در عین حکومت. [آیا] این چیز کمی است؟ که یک نفری حاکم باشد، تمام ازمّهی قدرت در کف اقتدار او باشد -بیتالمال دست او است، قدرت دست او است، شمشیر دست او است، نفوذ کلمه دست او است- امّا زندگی شخصی او آنچنان باشد که خود او به [یکی از] یاران نزدیکش -عثمانبنحنیف- بگوید که شماها نمیتوانید اینجور و اینقدر سخت زندگی کنید؛ اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلیٰ ذٰلِک.یا غذای او جوری باشد که راوی -از اصحاب امیرالمؤمنین- به قنبر، خادم آن حضرت، بگوید که چرا این غذا را، این نان جوینِ سختِ خشک را به این پیرمرد -علی پیرمرد شده بود دیگر؛ مرد شصتساله- میدهی؟ قنبر در جواب گفت من این کار را نمیکنم، خودِ او میکند؛ او است که این نان را -یا آرد جو را- داخل کیسهای میگذارد، درِ کیسه را میبندد، گاهی هم مُهر میکند که کسی باز نکند، شکری را، یا روغنی را، یا قاتقی را با آن مخلوط نکند. اَلا وَ اِنَّ اِمامَکُم قَدِ اکتَفیٰ مِن دُنیاهُ بِطِمرَیهِ وَ مِن طُعمِهِ بِقُرصَیه. این، زندگی او است. خب، این را بیان کنید. این را بیان کنیم تا مقایسه بشود بین امیرالمؤمنین و خُصوم امیرالمؤمنین در تاریخ و امروز.
بیانات در دیدار جمعى از مداحان اهلبیت (علیهم السّلام)سال 1368
@motonrahbar