eitaa logo
💚 موعـود 💚
1.7هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
3هزار ویدیو
0 فایل
•♡• {نشوم به جز از تو گداۍ ڪسۍ بۍ ولاۍ تو من نڪشم نفسۍ ڪه تو لیلاۍ من مجنونۍ همه هست من دلخـــونۍ💫} ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @arahmane 🔻کپی از رمان حرام و پیگرد قانونی دارد🔺️
مشاهده در ایتا
دانلود
💚 موعـود 💚
#part654 لقمه هاشو به زور و با بغض قورت میده آماده میشن و به خونه جدید میرن. تو ماشین یه کلمه
ساره روشو بر میگردونه و با ناراحتی میگه: _ رفتارت اصلا درست نیست. _ ببین پاشدم آوردمت اینجا، نظر بدی دیگه باید چه کار کنم؟ _ تو نظر نخواستی. نظرات خودتو بهم دیکته کردی و یه مشت چیز میز زشتو کج کوله هم میگی زیر خاکی. _ میدونی همینا چه قدر ارزشمندن؟ _ من از اینا بدم میاد بعدشم مگه اینا آثار باستانی نیست؟ دست تو چه کار میکنه؟ نکنه با مامانت، دستتون تو یه کاسه است؟ _ چرت نگو ساره، داری بد عصبیم می‌کنی این طور نیست _ خوب سواله. _ مینشونمت سر جات، که هر سوالی رو نپرسی. _ خوب بگو تا من از فکر اشتباه خارج بشم _ پاشو بریم خونه فقط شدی استاد حال گیری _ تو چی احسان؟ یکم به رفتار این اواخرت فکر کن. هر جور خواستی بچین منم آشغالامو جمع میکنم، تا تو بدت نیاد _ عزیز دلم من کی گفتم آشغالات تو چرا این قدر. _ این قدر چی؟ من بهونه گیر ولجباز شدم. یا تو که سر هر چیزی بچه بازی درمیاری؟ تا حتی پرده های یک زنو واسش انتخاب کردی خسته ام از کارات ساره خودشو به احسان نزدیک میکنه و دستشو دور پهلوش میندازه و از کنار، بغلش میگیره میخواد این دعوای پوچ وبی هدفو تموم کنه. دوست داره زندگی کنه. _ چهار تا مسائل پیش پا افتاده ارزش ناراحتیو نداره. پرده ووسایل ارزش کل کل کردن نداره ولی کاش بفهمی دلمو چه قدر شکستی