مواسات مادری
#قسمت_اول 🌸«أكثر الخير في النساء»🌸
🌻 دست نوشته ای از خانم گلچین و روایت از یک دیدار خاص...
#بماند_به_یادگار
چهارشنبه ای بود در ایام فاطمیه ،به انتهای روضه ی مادر(س) رسیدم اما به تأسی از ملائک جامانده که انتهای روضه ها، پر و بال خویش را بر در و دیوار هیات میزنند تا متبرک شود،من نیز خود را دلگرمی به این تبرک دادم، و چه خوب میخرند وقتی در خواستنت صادق باشی❤️ بااینکه بساط روضه جمع بود،اما مداح که بچه های روستا بهش میگن گلدسته خاله، حسابی تحویل گرفت و چای وخرما و غذای روضه برایم آورد.
در حال گپ و گفت بودیم که از تهران با من تماس گرفتن و کدملی خواستن برای یک دعوت...
#دیدار_حضرت_ماه 😍
این خبر ،آبی بود بر 🔥 دلم...دیدار آقا برای من کانه زیارت آقا جانمان(عج) هست،اصلا باید رفت در حسینیه امام حاضر شد، ولو چند ساعتی ،در هوایی که ایشان نفس می کشند و نفس کشید تا جان و دلت مصفا شود .
بعد دو سه سال دوباره قسمت شده بود به دیدار حضرت آقا بروم ،آن هم با چه مناسبت و در چه دیداری...
درست بعد یکسال متاهل شدن ،حال در مراسمی بمناسبت بزرگداشت مقام زن و سالروز میلاد خانوم حضرت زهرا(س) دعوت شده بودیم به مراسمی که مدعوین آن از بانوان منتخب کشوری بودند.
ساعت ۵ صبح ۱۴ دیماه با همراه همیشگی ام یعنی همسرم ،رسیدیم تهران و بعد از خواندن نمازصبح به سمت بیت آقا حرکت کردیم .
بااینکه شروع جلسه ساعت ۹ و نیم بود ،اما دلدادگان حضرت یار تاب نیاورده بودن و برای اینکه رخ همچون ماه حضرت رو از نزدیک ببینند ،سرما را به جان خریده بودند و زودتر از ساعت موعد در جلوی بیت آقا حاضر شده بودند.
چندی نگذشت که نوبتم شد و بعد از ارائه کارت ویژه ورود به مراسم و تحویل امانات ،وارد بیت آقا شدیم😍
تعدادی از بانوان بعد پذیرایی بر روی صندلی ها نشسته بودند ،عده ای برای دوستانشان نیز صندلی نگه داشته بودند. اما خب ،حتی اینکه کدام صندلی و در کدام ردیف بنشینی نیز قسمت است.
صندلیی که قسمت من بود ،سه ردیف بعد از خونواده شهدا و جایگاه مهمانان ویژه بود
دقیقا روبروی جایگاه حضرت آقا...
ساعت حدود ۷و نیم بود و باید تا زمان شروع برنامه صبوری میکردیم .
در این بین بعضی از دوستان از استانهای دیگر هم دیدم و دیداری تازه کردیم .
چشمها به ساعت و حرکت دقیقه ها ، کمکم حسینیه مملو از جمعیت شد ،با خانم دکتر در حال گفتگو بودیم که یهو حضرت آقا وارد شدند. گویا همه از هیبت این بزرگمرد متحیر مانده بودند و فراموششان شده بود که به رسم تمام دیدارها شعار سر بدهند .
به ساعت پشت دستم نگاهی انداختم ساعت ۹/۲۷ دقیقه بود ،یاد حضرت علامه مصباح افتادم که پسرش نقل میکرد پدرم همواره دو سه دقیقه قبل شروع کلاس در کلاس حاضر میشود .
« نظم» شاید همان حلقه ی گمشده ی تمام این آشفتگی های جهان باشد. ✨💠✨
#ادامه_دارد....
------------
#مواسات_مادری
#اردو_جهادی_بدون_هجرت
#فرشته_های_مسجدی
📍برای پیدا کردن هم محله ایت فرم زیر رو پر کنید👇👇
🌐 http://roshana1400.ir
🆔 https://ble.ir/movasaatemadari
🆔 eitaa.com/movasaatemadari
❄️انتشار مطالب،همراه با آیدی کانال صدقه جاریه میباشد❄️
--------------