eitaa logo
ᴍᴏᴡᴊ🇮🇷موج
630 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
729 ویدیو
10 فایل
🔶️ دورِهـمـیِ دانِشجـویــی... 🔻هَم جَهَـت با مُـوجِ رِسانـه‌ ای دانشگـاه آزاد اسلامـی | واحـد بیرجنـد ‌ ⭕ ارتبـاط بـا ادمیـن: @Danyal49709 :برادران خواهران: ‌ | مُـوج در سایـر پیـام‌رسانـها: zil.ink/mowj.dab |
مشاهده در ایتا
دانلود
ᴍᴏᴡᴊ🇮🇷موج
#یک_فنجان_کتاب ☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت هفتم : پهلوان ( ۲ ) ✔️ راوی : حسین الله کرم 🔸داستان پهلو
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت هشتم : والیبال تک نفره ✔️ راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸بازوان قوي از همان اوايل دبيرستان نشان داد که در بسياري از ورزشها است. در زنگهاي ورزش هميشه مشغول واليبال بود. هيچکس از بچه ها حريف او نميشد. 🔸يک بار تک نفره در مقابل يک تيم شش نفره بازي کرد! فقط اجازه داشت که سه ضربه به توپ بزند. همه ما از جمله معلم ، شاهد بوديم که چطور پيروز شد. از آن روز به بعد ابراهيم واليبال را بيشتر تک نفره بازي ميکرد. بيشتر روزهاي تعطيل، پشت آتش نشاني خيابان 17 شهريور بازي ميکرديم.خيلي از مدعيها حريف ابراهيم نميشدند. 🔸اما بهترين خاطره واليبال ابراهيم برميگردد به دوران و شهرگيلانغرب، در آنجا يک زمين واليبال بود که بچه هاي رزمنده در آن بازي ميکردند. 🔸يک روز چند دستگاه ميني بوس براي بازديد از مناطق جنگي به آمدند که مسئول آنها آقاي داودي رئيس سازمان تربيت بدني بود. آقاي داودي در دبيرستان معلم ابراهيم بود و او را کامل می شناخت. 🔸ايشان مقداري وسائل ورزشي به داد و گفت: هر طور صلاح ميدانيد مصرف کنيد. بعد گفت: دوستان ما از همه رشته هاي ورزشي هستند و براي بازديد آمده اند. 🔸ابراهيم کمي براي ورزشکارها صحبت کرد و مناطق مختلف شهر را به آنها نشان داد. تا اينکه به زمين واليبال رسيديم. آقاي داودي گفت: چند تا از بچه هاي واليبال تهران با ما هستند. نظرت برای برگزاري يك چيه؟ 🔸ساعت سه عصر مسابقه شروع شد. پنج نفر که سه نفرشان واليباليست حرفه اي بودند يک طرف بودند، ابراهيم به تنهائي در طرف مقابل. تعدادزيادي هم تماشاگر بودند. 🔸ابراهيم طبق روال قبلي با پاي برهنه و پاچه هاي بالا زده و زير پيراهني مقابل آنها قرار گرفت. به قدري هم خوب بازي کرد که کمتر کسي باور ميکرد. بازي آنها يک نيمه بيشتر نداشت و با اختلاف ده امتياز به نفع ابراهيم تمام شد. بعد هم بچه هاي با ابراهيم عکس گرفتند. آنها باورشان نميشد يک ساده، مثل حرفه اي ترين ورزشکارها بازي كند. 🔸يكبار هم در دوكوهه براي رزمنده ها از واليبال ابراهيم تعريف كردم. يكي از بچه ها رفت وتوپ واليبال آورد. بعد هم دو تا تيم تشكيل دادو ابراهيم را هم صدا كرد. او ابتدا زير بار نميرفت و بازي نميكرد اما وقتي اصرار كرديم گفت: پس همه شما يكطرف، من هم تكي بازي ميكنم! 🔸بعد از بازي چند نفر از فرماندهان گفتند: تا حالا اينقدر نخنديده بوديم، ابراهيم ضربه اي كه ميزد چند نفر به سمت توپ ميرفتند و به هم برخورد ميكردند و روي زمين ميافتادند! درپايان با اختلاف زيادي بازي را برد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 •♡🌿❤️…•@basijazad313 مارا در پیام رسان روبیکا دنبال کنید👇🏻 https://rubika.ir/basijazad313
دزد: دستاتونو ببرید بالا، اسم تو چیه؟ دختر: اسمم الهامه، ولی دوستام بهم میگن الی! دزد: اسمت مثه اسمه نامزدمه، تو رو نمیکشم! اسمه تو چیه؟ پسر: اسمم محمد باقره، ولی دوستام بهم میگن الی!! 😳😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ━━━━━━━𔓘━━━━━━━ 😁🌈@basijazad313🌈😁 مارا در پیام رسان روبیکا دنبال کنید👇🏻 https://rubika.ir/basijazad313
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت نهم : شرطبندی ✔️راوی : مهدی فریدوند ، سعید صالح تاش 🔸تقريباً سال 1354 بود. صبح يک روز جمعه مشغول بازي بوديم. سه نفرغريبه جلو آمدند و گفتند: ما از بچه هاي غرب تهرانيم، ابراهيم کيه!؟ بعد گفتند: بيا بازي سر 200 تومان. دقايقي بعد بازي شروع شد. تک و آنها سه نفر بودند، ولي به ابراهيم باختند. 🔸همان روز به يكي از محله هاي جنوب شهر رفتيم. سر 700 تومان شرط بستيم. بازي خوبي بود و خيلي سريع برديم. موقع پرداخت پول، ابراهيم فهميد آنها مشغول گرفتن هستند تا پول ما را جور كنند. 🔸يكدفعه ابراهيم گفت :آقا يكي بياد تكي با من بازي كنه. اگه شد ما پول نميگيريم. يكي از آنها جلو آمد و شروع به بازي كرد. ابراهيم خيلي ضعيف بازي كرد. آنقدر ضعيف كه حريفش برنده شد! 🔸همه آنها خوشحال از آنجا رفتند. من هم كه خيلي عصباني بودم به گفتم:آقا ابرام، چرا اينجوري بازي كردي؟! باتعجب نگاهم كرد وگفت: ميخواستم ضايع نشن! همه اينها روي هم صد تومن تو جيبشون نبود! 🔸هفته بعد دوباره همان بچه هاي غرب تهران با دو نفر ديگر از دوستانشان آمدند. آنها پنج نفره با سر 500 تومان بازيکردند. ابراهيم پاچه هاي شلوارش را بالا زد و با پاي برهنه بازي ميکرد. آنچنان به توپ ضربه ميزد که هيچکس نميتوانست آن را جمع کند! 🔸آن روز هم ابراهيم با اختلاف زياد برنده شد. شب با ابراهيم رفته بوديم مسجد. بعد از ، حاج آقا احکام ميگفت. تا اينكه از شرط بندي و پول صحبت کرد و گفت: پيامبر ميفرمايد: «هر کس پولي را از راه نامشروع به دست آورد، در راه باطل و حوادث سخت از دست ميدهد .» و نيز فرمود هاند: «کسي که لقمه اي از حرام بخورد نماز چهل شب و دعاي چهل روز او پذيرفته نميشود .» 🔸ابراهيم با تعجب به صحبتها گوش ميكرد. بعد با هم رفتيم پيش حاج آقا وگفت: من امروز سر واليبال 500 تومان تو شرط بندي برنده شدم. بعد هم ماجرا را تعريف کرد و گفت: البته اين پول را به يك خانواده بخشيدم! حاج آقا هم گفت: از اين به بعد مواظب باش ، بکن اما شرط بندي نکن. 🔸هفته بعد دوباره همان افراد آمدند. اين دفعه با چند يار قويتر، بعدگفتند: اين دفعه بازي سر هزارتومان! ابراهيم گفت: من بازي ميکنم اما شرط بندي نميکنم. آنها هم شروع کردند به مسخره کردن و تحريک کردن و گفتند: ترسيده، ميدونه ميبازه. يکي ديگه گفت: پول نداره و... 🔸ابراهيم برگشت وگفت: شرط بندي حرومه، من هم اگه ميدونستم هفته هاي قبل با شما بازي نميکردم، پول شما رو هم دادم به ، اگر دوست داريد، بدون شرط بندي بازي ميکنيم. که البته بعد از کلي حرف و سخن و مسخره کردن بازي انجام نشد. ٭٭٭ 🔸دوستش می گفت: با اينكه بعد از آن ابراهيم به ما بسيار توصيه كرد كه شر طبندي نكنيد. اما يكبار با بچه هاي محله نازي آباد بازي كرديم و مبلغ سنگيني را باختيم! آخرای بازي بود كه آمد. به خاطر شرط بندي خيلي از دست ما عصباني شد. 🔸از طرفي ما چنين مبلغي نداشتيم كه پرداخت كنيم. وقتي بازي تمام شد ابراهيم جلو آمد وتوپ را گرفت. بعدگفت: كسي هست بياد تك به تك بزنيم؟از بچه هاي نازي آباد كسي بود به نام ح.ق كه عضو تيم ملي وكاپيتان تيم برق بود. با خاصي جلو آمد وگفت: سَرچي!؟ ابراهيم گفت: اگه باختي از اين بچه ها پول نگيري. او هم قبول كرد. 🔸ابراهيم به قدري خوب بازي كرد كه همه ما تعجب كرديم. او با اختلاف زياد حريفش را شكست داد. اما بعد ازآن حسابي با ما دعوا كرد! ابراهيم به جز واليبال در بسياري از رشته هاي ورزشي داشت. در کوهنوردي يک کامل بود. تقريباً از سه سال قبل از پيروزي انقلاب تا ايام انقلاب هر هفته صبحهاي جمعه با چندنفر از بچه هاي زورخانه ميرفتند تجريش. نماز صبح را در صالح ميخواندند، بعد هم به حالت دويدن از کوه بالا ميرفتند. آنجا صبحانه ميخوردند و برميگشتند. 🔸فراموش نميكنم. ابراهيم مشغول تمرينات كشتي بود و ميخواست پاهايش را قوي كند. از ميدان دربند يكي از بچه ها را روي كول خود گذاشت و تا نزديك آبشار دوقلو بالا برد! اين کوهنوردي در منطقه دربند و کولکچال تا ايام پيروزي انقلاب هر هفته ادامه داشت. ابراهيم را هم خيلي خوب بازي ميكرد. در پينگ پنگ هم استاد بود و با دو دست و دو تا راكت بازي ميكرد وكسي حريفش نبود. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 •♡🌿❤️…•@basijazad313 مارا در پیام رسان روبیکا دنبال کنید👇🏻 https://rubika.ir/basijazad313
💠 من طوری نشدم، شما طوری شدی؟! 🔻حضرت علی علیه‌السلام می‌فرمايند: فرزندم، کاری نداشته باش که مردم در مقابل خوبی كردن شما چه می‌كنند. زیرا این کار معامله نیست که بگویی اگر جواب خوبی‌ات را دادند، خوبی را ادامه می‌دهی. این هنر نیست كه در ازای خوبی مردم تو خوبی كنی؛ بايد برسی به جايی كه خوبی کردن را فوق معامله ببينی. 🔸 در شرح حال «علامه طباطبايی» (رحمت الله عليه) داريم كه يك روز در پياده‌رو راه می‌رفتند. يك دوچرخه‌سوار كه در پياده‌رو چرخ‌سواری می‌كرده، با علامه تصادف کرد و ايشان را بر زمين زد. علامه بلند شدند و به دوچرخه‌سوار که خودش هم زمین خورده بود گفتند: من طوری نشدم، شما طوری شدی؟ این نوع برخوردها، آن برخوردهایی است که علامه را علامه كرده است. ممكن است تحت تأثير اين کار علامه، یک بار ما هم چنين كاری بكنيم، اما تا وقتی سازمان توجّه ما اين‌چنين باشد كه خوبی بخواهیم و خوبی ببینیم، نتیجه نمی‌گیریم. 📚 کتاب «فرزندم اینچنین باید بود» ج۱ ▹ ⋅—⋅—⋅—⋅ 𖧷 ⋅—⋅—⋅—⋅ ◃ @basijazad313←¦🦋🚙 مارا در پیام رسان روبیکا دنبال کنید👇🏻 https://rubika.ir/basijazad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا رفیقی مثل تو دارم در این عالم،حسین دَم زِ تنهایی زدن کفران نعمت کردن است❤️ ━━━━━━━𔓘━━━━━━━ °|✨💛|•.@basijazad313 مارا در پیام رسان روبیکا دنبال کنید👇🏻 https://rubika.ir/basijazad313
دانلود+دعای+فرج+علی+فانی.mp3
3.11M
﴿یا‌صاحِب‌ْالْزَمان‌ادرِڪنے☁️🍃﴾. . .↻♡ |❥‌‌|••@basijazad313 مارا در پیام رسان روبیکا دنبال کنید👇🏻 https://rubika.ir/basijazad313
﴿بِسْمـ‌ِرَب‌ِّالْعِشقْـ💛✨﴾. . .↯♡
11.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️ روزمان را 💖 امروز هم‌ نعمت‌ خداست 💖 💖 قــــدرش‌ را بـــدانــیــم💖 ☀️ صفحه‌ امروز: ۲۲۱ ☀️ سوره یونس آیه۱۰۷تا پایان، هود۱-۵ 🌻@basijazad313🌻 مارا در پیام رسان روبیکا دنبال کنید👇🏻 https://rubika.ir/basijazad313
یارو زنگ میزنه 110میگه: فرمونُ کلاجُ ترمزُ دند‌ه‌ ماشینمُ دزدیدن😱 پلیسه میگه فرزاد تویی؟🤔 میگه آره😢 میگه صندلی عقب نشستی بیا جلو😑😂 ━━━━━━━𔓘━━━━━━━ 😁🌈@basijazad313🌈😁 مارا در پیام رسان روبیکا دنبال کنید👇🏻 https://rubika.ir/basijazad313
ᴍᴏᴡᴊ🇮🇷موج
#یک_فنجان_کتاب ☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت نهم : شرطبندی ✔️راوی : مهدی فریدوند ، سعید صالح تاش 🔸تقر
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت دهم : کشتي ✔️راوی : برادران شهيد 🔸هنوز مدتي از حضور ابراهيم در باستاني نگذشته بود که به توصيه دوستان و شخص حاج حسن، به سراغ رفت. او در باشگاه در اطراف ميدان خراسان ثبت نام کرد. او کار خود را با وزن 53 کيلو آغاز کرد. آقايان گودرزي و محمدي مربيان خوب ابراهيم درآن دوران بودند. آقاي محمدي، ابراهيم را به خاطر و رفتارش خيلي دوست داشت. آقاي گودرزي خيلي خوب فنون کشتي را به ابراهيم مي آموخت. 🔸هميشه ميگفت: اين پسر خيلي آرومه، اما تو کشتي وقتي زير ميگيره، چون قد بلند و دستاي کشيده و داره مثل حمله ميکنه! او تا امتياز نگيره ول کن نيست. براي همين اسم ابراهيم را گذاشته بود پلنگ خفته! بارها ميگفت: يه روز، اين پسر رو تو مسابقات جهاني ميبينيد، مطمئن باشيد! 🔸سالهاي اول دهه 50 در مسابقات قهرماني نوجوانان تهران شرکت کرد. همه حريفان را با اقتدار شکست داد. او در حالي که 15 سال بيشتر نداشت براي مسابقات کشوري انتخاب شد.مسابقات در روزهاي اول آبان برگزار ميشد ولي ابراهيم در اين مسابقات شرکت نکرد! مربيها خيلي از دست او ناراحت شدند. بعدها فهميديم مسابقات در حضور برگزار ميشد و جوايز هم توسط او اهداء شده. براي همين ابراهيم در مسابقات شرکت نکرده بود. 🔸سال بعد ابراهيم در مسابقات قهرماني آموزشگاهها شرکت کرد و قهرمان شد. همان سال در وزن 62 کيلو در قهرماني باشگاههاي تهران شرکت کرد.در سال بعد از آن در مسابقات قهرماني آموزشگاه ها وقتي ديد صميمي خودش در وزن او، يعني 68 کيلو شرکت کرده، ابراهيم يک وزن بالاتر رفت و در 74 کيلو شرکت کرد. 🔸در آن سال ابراهيم خيره کننده بود و جوان 18 ساله، 74 کيلو آموزشگاهها شد.تبحر خاص ابراهيم در فن لنگ و استفاده به موقع و صحيح از دستان قوي و بلند خود باعث شده بود که به کشتي گيري تمام عيار تبديل شود. ٭٭٭ 🔸صبح زود ابراهيم با وسائل کشتي از خانه بيرون رفت. من و برادرم هم راه افتاديم. هر جائي ميرفت دنبالش بوديم! تا اينکه داخل سالنِ هفت تيرِ فعلي رفت. ما هم رفتيم توي سالن و بين تماشاگرها نشستيم. سالن شلوغ بود. ساعتي بعد مسابقات کشتي آغاز شد. آن روز ابراهيم چندکشتي گرفت و همه را پيروز شد. تا اينکه يکدفعه نگاهش به ما افتاد. ما داخل تماشاگرها تشويقش ميکرديم. با عصبانيت به سمت ما آمد. گفت: چرا اومديد اينجا !؟ گفتيم: هيچي، دنبالت اومديم ببينيم کجا ميري. بعد گفت: يعني چي !؟ اينجا جاي شما نيست. زود باشين بريم خونه با تعجب گفتم: مگه چي شده!؟ جواب داد: نبايد اينجا بمونين، پاشين، پاشين بريم خونه. همينطور که حرف ميزد بلندگو اعلام کرد: 🔸کشتي نيمه نهائي وزن 74 کيلو آقايان و تهراني.ابراهيم نگاهي به سمت تشک انداخت و نگاهي به سمت ما. چند لحظه سکوت کرد و رفت سمت تشک.ما هم حسابي داد ميزديم و تشويقش ميکرديم .مربي ابراهيم مرتب داد ميزد و ميگفت كه چه کاري بکن. ولي ابراهيم فقط ميکرد. نيم نگاهي هم به ما مي انداخت. مربي که خيلي عصباني شده بود داد زد: ابرام چرا کشتي نميگيري؟ بزن ديگه. 🔸ابراهيم هم با يك فن زيبا حريف را از روي زمين بلند کرد. بعد هم يک دور چرخيد و او را محکم به تشك کوبيد. هنوز كشتي تمام نشده بود كه از جا بلند شد و از تشک خارج شد. آن روز از دست ما خيلي بود. فکر کردم از اينکه تعقيبش کرديم ناراحت شده، وقتي در راه برگشت صحبت ميکرديم گفت: آدم بايد را براي قوي شدن انجام بده، نه شدن.من هم اگه تو مسابقات شركت ميكنم ميخوام فنون مختلف رو ياد بگيرم.هدف ديگه اي هم ندارم. گفتم: مگه بده آدم قهرمان و مشهور بشه و همه بشناسنش؟! بعد از چند لحظه سکوت گفت: هرکس ظرفيت مشهور شدن رو نداره، از شدن مهمتر اينه که آدم بشيم. 🔸آن روز به فينال رسيد. اما قبل از مسابقه نهائي، همراه ما به خانه برگشت! او عملاً ثابت کرد که رتبه و مقام برايش اهميت ندارد. ابراهيم هميشه جمله معروف امام راحل را ميگفت: ورزش نبايد هدف زندگي شود. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 •♡🌿❤️…•@basijazad313 مارا در پیام رسان روبیکا دنبال کنید👇🏻 https://rubika.ir/basijazad313
💠آیت الله فاطمی نیا: 🔸 به نماز شب عادت کنیم، از آثارش قوی شدن، شاداب شدن است، حال و لذت انبیاء است، صحبت کردن با خداست. در نماز شب تو هستی و زمین، آسمان و خدا، این حالات انبیاء است. از آثار یکسره خوابیدن کسل شدن است. 🔸پیامبر اکرم صلى الله عليه و آله ‌می فرمایند : یا علی نماز شب بخوان که ۱۰ خصلت دارد، یکی اش تندرستی است. بندگان خدا شب کم می خوابند و سحرگاهان را استغفار می کنند. ▹ ⋅—⋅—⋅—⋅ 𖧷 ⋅—⋅—⋅—⋅ ◃ |🙂🌱¦→@basijazad313 مارا در پیام رسان روبیکا دنبال کنید👇🏻 https://rubika.ir/basijazad313