۷۵ انعام
🌺🌺🌺🌺❤️❤️🌺🌺🌺🌺
✍درباره ى ملكوت، بزرگان سخنانى گفته اند كه برخى را در اينجا نقل مى كنيم:
#ملكوت آسمان ها يعنى مالكيّت مطلق و حقيقى خداوند نسبت به آنها و مشاهده ملكوت يعنى مشاهده اشيا از جهت انتساب آنها با خداوند. ديد ملكوتى يعنى درك توحيد در هستى و باطل بودن شرك. (395)
عوالم هستى به چهار بخش تقسيم شده است: #لاهوت (عالم الوهيّت كه جز خدا كسى از آن آگاه نيست)، #جبروت (عالم مجرّدات)، #ملكوت (عالم اجسام) و #ناسوت (عالم كون و فساد و تغيير و تحوّلات). (396)
عالم ملكوت، عالم اسرار و نظم و شگفتى ها و جهان غيب است. (397)
ملكوت آسمان ها، عجايب آنها است. (398)
ابراهيم با ديدن ملكوت آسمان ها و زمين، بيشتر با سنّت، خلقت، حكمت و ربوبيّت الهى آشنا شد. به فرموده ى امام باقر عليه السلام خداوند به چشم ابراهيم عليه السلام، قدرت و نورى بخشيد كه عمق آسمان ها و عرش و زمين را مشاهده مى كرد. (399)
استدلال محكم و برخورد علمى با ديگران، نيازمند ايمان قلبى است. حضرت ابراهيم هم پس از يقين، «ليكون من الموقنين» وارد استدلال مى شود كه در آيات پس از اين مى آيد. (400)
حرف واو در جمله ى «وليكون من الموقنين» رمز آن است كه ديد ملكوتى چند هدف داشته كه يكى از آن اهداف، به يقين رسيدن حضرت ابراهيم بوده است.
- آنكه حقّ را شناخت و به آن دعوت كرد و از چيزى نهراسيد، خداوند «ديدِ ملكوتى» به او مى بخشد. (همچون حضرت ابراهيم، به مقتضاى آيه قبل) «و كذلك نُرِى ابراهيم ملكوت...» آرى، يك جوان هم مى تواند با رشد معنوى، به ديد ملكوتى دست يابد. چون طبق تفاسير متعدّد، ابراهيم در آن زمان نوجوان بود.
- يقين، عالى ترين درجه ى ايمان است. «و ليكون من الموقنين»
- به يقين رسيدن، نياز به امداد الهى دارد. «نُرِى... الموقنين»
۱۷۹ اعراف
🌺🌺🌺🌺🌸🌺🌺🌺🌺
✍سؤال: #قرآن، در اين آيه، آفرينش بسيارى از جنّ و انس را براى دوزخ مى داند و در آيه اى ديگر خلقت جنّ و انس را براى عبادت مى شمارد، «و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ ليعبدون»، (345) كدام يك صحيح است؟
پاسخ: #هدف_اصل_آفرينش، #خداپرستى و #عبوديّت است، ولى نتيجه ى كار بسيارى از انسان ها در اثر عصيان، طغيان و پايدارى در كفر و لجاجت، دوزخ است، گويا كه در اصل براى #جهنّم خلق شده اند. حرف «لام» در «لجهنّم»، براى بيان عاقبت است، نه هدف. مانند نجّار كه هدف اصلى اش در فراهم نمودن چوب، ساختن در وپنجره هاى زيبا از آن چوبها مى باشد، ولى كار به سوزاندن چوب هاى بى فايده در بخارى مى انجامد كه آن هدف تبعى است.
اين مطلب، شبيه اين جمله ى #حضرت_على عليه السلام است كه مى فرمايد: خداوند فرشته اى دارد كه هر روز با صداى بلند مى گويد: «لِدوا للموت و اجمعوا للفناء و ابنوا للخراب» (346) بزاييد براى مرگ و بسازيد براى خرابى، يعنى پايان تولّد، مرگ، پايان ثروت اندوزى، فنا و پايان ساختمان، خرابى است.
آرى، انسان هايى كه هويّت انسانى خود را از دست داده اند، جايگاهى جز آتش براى آنان نمى باشد. چنانكه خود آنان نيز اعتراف مى كنند كه اگر دستورات الهى را شنيده بودند و تعقّل مى كردند، ديگر در جهنّم جاى نداشتند.
انسان در داشتن چشم، گوش و زبان، شبيه حيوان است، ولى كيفيّت و هدف بهره بردارى انسان از نعمت ها بايد بهتر و بيشتر باشد، وگرنه همچون حيوان بلكه پست تر از آن است. انسان بايد علاوه بر ظاهر، #ملكوت را ببيند و علاوه بر سر و صداهاى ظاهرى، زمزمه هاى باطنى و معنوى را بشنود.
آدمى زاده طرفه معجونى است از فرشته سرشته، و زحيوان
گر رود سوى اين، شود به از اين ور رود سوى آن، شود پس از آن
از #امام_صادق عليه السلام پرسيدند: چرا خداوند تمام بندگانش را مطيع و موحّد نيافريد؟ حضرت فرمودند: اگر چنين مى شد، ديگر ثواب و عقاب معنا نداشت، زيرا آنان مجبور بودند و اختيارى نداشتند، امّا #خداوند انسان را مختار آفريد و علاوه بر عقل و فطرت، با تعاليم پيامبران و كتب آسمانى مسير هدايت او را روشن نمود و او را به طاعت فرمان داد و از نافرمانى نهى كرد، تا فرمانبرداران از عاصيان مشخّص شوند. گرچه تمام اسباب طاعت و عصيان را خداوند آفريده، امّا به چيزى امر يا نهى نكرده مگر آنكه انسان مى تواند ضد آن را نيز انجام دهد و مجبور نباشد. (349) آرى، تكليف پذيرى تنها ارزش و وجه امتياز انسان از ديگر موجودات است.
- فرجام بسيارى از انسان ها و جنّيان، دوزخ است. «ذرأنا...»
- جنّ هم مثل انسان، تكليف و اختيار، كيفر و پاداش دارد. «من الجنّ و الانس»
- انسان هاى غافل و بى بصيرت، (در بى تفاوتى، شكم پرستى، شهوت پرستى، استثمار شدن و محروميّت از لذّت معرفت) مانند چهارپايان مى باشند. «اولئك كالانعام»
- غافلان، از حيوانات هم بدترند. «بل هم أضلّ اولئك هم الغافلون»
- دوزخى شدن بسيارى از انسان ها، به خاطر بهره نبردن از نعمت هاى الهى در مسير هدايت و كمال است. زيرا با داشتن چشم، گوش و دل، خود را به غفلت زده اند. «اولئك هم الغافلون»