eitaa logo
معاونت فرهنگی تربیتی مجتمع قرآن و حدیث
1.1هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
2.5هزار ویدیو
725 فایل
اخبار مرتبط با مجتمع عالی قران و حدیث، در این کانال در ج می شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 عباد الرحمن 🔹 چه كسانی هستند ﴿الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً﴾[1] فرومایه نیستند ولی فروتنانه زندگی می ‌كنند. هَین یعنی با اهانت نیستند، سست نیستند ولی به سر می‌برند، یك انسان فرومایه سست است یك انسان فروتن مُتقن و محكم است، ولی آرام به سر می ‌برد ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً﴾. 🔹 در بخش های دیگر هم فرمود: ﴿إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً﴾،[2] گردن ‌كشی بكنی كه چه؟! اگر از نظر جسم باشی كه این زمین از تو سنگین ‌تر است این كوه ها و تپه‌ ماهورها از تو بلندترند ستبرترند. اگر بخواهی معنویت داشته باشی البته كاری از تو ساخته است كه آسمان آن بار را نمی ‌تواند بكشد، پس اگر آن معنویت و باشد كه راه دیگر است مشمول بخش آیه پایانی سوره مباركه «احزاب» خواهید بود كه ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّماوَاتِ﴾[3] اگر بخواهید بر اساس بدنی و جِرمی و جسمی فكر بكنید زمینی كه روی آن راه می‌ روی از تو سنگین‌ تر است كوهی كه در كنارش قدم می ‌زنی از تو سنگین ‌تر است ﴿إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً﴾ خب پس كسانی ‌اند كه ﴿یمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً﴾ نه تنها مَشی فیزیكی یعنی خطّ‌مشی‌شان این است نه بیراهه می‌ روند نه راه كسی را می ‌بندند نه بددهن‌ اند نه توهینی می‌ كنند نه كسی را می ‌رنجانند و اگر جاهلی با آنها برخورد كرد اینها رفتار می ‌كنند. بهشتی چه كار می‌كند؟ در بهشت چه خبر است؟ در بهشت كه جا برای لغو و حرف زشت و حرف تلخ نیست این شخص بهشتی در جامعه رفتار می‌ كند. در دنیا جهنّمی ها هم هستند، اگر یك جهنّمی در دنیا نسبت به اینها دهن‌ كجی كرد اینها جواب می ‌دهند ﴿وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ﴾ این تعلیق حكم بر وصف، مشعر به آن نحوه كار است. جاهل وقتی با اینها حرف بزند بر اساس جاهلیت حرف می‌ زند دیگر فحش می ‌گوید اهانت می ‌كند بددهنی دارد دروغ می‌ گوید تهمت می ‌زند این كارها را می ‌كند، چون اسناد فعل به موصوف به یك وصف نشان آن است كه آن فعل از چه سنخ خواهد بود ﴿إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ﴾ یعنی خطاباً جاهلیه خطاب بر اساس جهل علمی یا جهالت عملی اگر جاهلی خطاب جهل علمی داشت یا خطاب جاهلیت عملی داشت به اینها اهانت كرد اینها مانند مردان بهشت پاسخ می‌ دهند ﴿وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً﴾ یعنی «قالوا قولاً سالماً سلیماً» سخنی كه از هر گزند و اُفت و آفتی سالم است اینها جواب بد نمی‌ دهند. 🔹 این خطّ‌مشی ‌شان مشخص شد (یك)، روابط اجتماعی ‌شان مشخص شد (دو)، حالا رابطه عبادی‌ شان با خدا را مشخص می ‌كند ﴿وَالَّذِینَ یبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیاماً﴾ بیتوته به معنی خواب نیست یعنی شب را گذراندن تَبییت به معنای خوابیدن در شب نیست، «بات» یعنی شب را گذراند اینكه در این اتاق بیتوته می‌كند یعنی شب را در اینجا به سر می‌ برد خواه بخوابد خواه بیدار باشد خواه تلفیقی از نوم و یقظه باشد، اینها شب در پیشگاه پروردگار یا ساجدند یا قائم یا در حال قیام مشغول عبادت ‌اند یا در حال سجده مشغول ذكر هستند ﴿یبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیاماً﴾. [1] . سوره فرقان، آیه 63. [2] . سوره اسراء، آیه 37. [3] . سوره احزاب، آیه 72. 📚 سوره مبارکه فرقان جلسه 24 تاریخ: 1390/12/01 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞ناراحتی از غم دیگران، نشانۀ مؤمنین است 📱 instagram.com/almazaheri 🌐 aparat.com/alzahra_isbn #صوت 🆔 @almazaheri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از خبرگزاری فارس
🗓 | دوشنبه ۷ تیر ۱۴۰۰ @Farsna
شهید بهشتی در کلام امام و رهبری.pdf
1.57M
بسته فرهنگی به مناسبت هفتم تیر «سالروز شهادت آیت الله سید محمد حسینی بهشتی و هفتادو تن از یاران امام و انقلاب اسلامی»؛ •┈┈••✾••┈┈• ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ کانال رسمی گروه تربیت فرهنگی اجتماعی معاونت فرهنگی تربیتی جامعه المصطفی @chelcherag98
شهدای هفتم تیرماه 1360.pdf
1.57M
بسته فرهنگی به مناسبت هفتم تیر «سالروز شهادت آیت الله سید محمد حسینی بهشتی و هفتادو تن از یاران امام و انقلاب اسلامی»؛ •┈┈••✾••┈┈• ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ کانال رسمی گروه تربیت فرهنگی اجتماعی معاونت فرهنگی تربیتی جامعه المصطفی @chelcherag98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 لوح | 🔺️ رهبر انقلاب: به دوستان گفتم که منتظر میمانیم تا ان‌شاءالله واکسن داخل کشور تولید بشود و از واکسن خودمان استفاده کنیم؛ این افتخار ملّی را به معنای واقعی کلمه پاس بداریم. ۱۴۰۰/۴/۴ 💻 @Khamenei_ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
14.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | 👈 مروری بر بیانات اخیر رهبر انقلاب پس از دریافت نوبت اول واکسن ایرانی کرونا 💻 @Khamenei_ir
هدایت شده از روزنه
گزارشی از ماجرای ترور ۶ تیر ۱۳۶۰ [ص ۱ از ۲] || مصطفی غفاری @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 چهار پنج روز از عزل بنی‌صدر می‌گذشت. جنگ با عراق و شورش منافقین بعد از اعلام جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی، بحث داغ محافل بود. آیت‌الله خامنه‌ای که از جبهه‌ها برگشته و خدمت امام رسیده بودند، بعد از دیدار، طبق برنامه‌ی شنبه‌ها، عازم یکی از مساجد جنوب‌شهر برای سخنرانی بودند. خودرو حامل آیت‌الله خامنه‌ای که از جماران حرکت می‌‌کرد، آن روز مهمان ویژه‌ای داشت؛ خلبان عباس بابایی که می‌خواست درد دل‌هایش را با نماینده‌ی امام در شورای عالی دفاع در میان بگذارد. آن‌ها نیم‌ ساعت زودتر از اذان ظهر به مسجد ابوذر رسیدند و گفت‌وگوشان را در همان مسجد ادامه دادند.‌ نماز ظهر تمام شد. آقا رفتند پشت تریبون. نمازگزاران همان‌طور منظم در صفوف نماز نشسته بودند. پرسش‌های نوشته‌ی مردم را به سخنران می‌دادند، اگرچه بعضی از پرسش‌ها تند و حتی گاهی بی‌ربط بود. آقا در سخنرانی مقدمه‌ای ‌چیدند تا به این‌جا ‌رسیدند که: «امروز شایعات فراوانی بین مردم پخش شده و من می‌خواهم به بخشی از آن‌ها پاسخ بدهم.» بین جمعیت ضبط صوتی دست به دست شد تا رسید به جوانی با قد متوسط و موهای فری و کت و پیراهن چهارخانه و صورتی با ته‌ریش مختصر که آن روزها کلیشه‌ی چهره‌ و تیپ خیلی از جوان‌ها بود. خودش را رساند به تریبون. ضبط را گذاشت روی تریبون؛ درست مقابل قلب سخنران. دستش را گذاشت روی دکمه‌ی Play. شاسی تق تق صدا کرد و روشن نشد؛ مثل حالت پایان نوار، اما او رفت. یك دقیقه نگذشت که بلندگو شروع کرد به سوت کشیدن. آقا همین‌طور که صحبت می‌کردند، گفتند: «آقا این بلندگو را تنظیم کنید.» بعد خودشان را به سمت چپ کشیدند و از پشت تریبون کمی عقب آمدند و به صحبت ادامه دادند: «در زمان امیرالمؤمنین، زن در همه‌ی جوامع بشری -نه فقط در میان عرب‌ها- مظلوم بود. نه می‌گذاشتند درس بخواند، نه می‌گذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا بکند، نه ممکن بود در میدان‌های... انفجار! آقا که هنگام سخنرانی رو به جمعیت و پشت به قبله بودند، با یک چرخش 45 درجه‌ای به طرف چپ جایگاه افتادند. اولین محافظ خودش را بالایسر آقا رساند. مسجد کوچک بود و همان یك محافظ، به تنهایی تلاش كرد كه آقا را بیاورد بیرون. امام جماعت، متحیر وسط مسجد مانده بود. چشمش به یك ضبط صوت ‌افتاد كه مثل یک کتاب، دو تکه شده بود. روی جداره‌ی داخلی ضبط شكسته، با ماژیک قرمز نوشته بودند «عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی». بیرون از مسجد، در آغوش محافظ، لحظاتی به هوش آمدند. سرشان را آوردند بالا، اما زود سرشان افتاد. محافظ‌ها بلیزر سفید را انگار كه ترمز نداشت، با سرعتی غیر قابل تصور می‌راندند. در مسیر بیمارستان، هر وقت به هوش می‌آمدند، زیر لب زمزمه‌ای می‌کردند؛ شهادتین می‌گفتند. لب‌ها و چشم‌ها تکان می‌خوردند؛ خیلی کم البته. در خیابان قزوین، خودرو به یک درمانگاه کوچک رسید. پنج نفر آدم با قیافه‌ی خون‌آلود و اسلحه به دست، وارد درمانگاه شدند و  آقا را روی دست این طرف و آن طرف ‌بردند. با آن صورت خون‌آلود، کسی امام جمعه‌ی شهر را نشناخت. دکتری با گوشی، دکتری ضربان قلب را گرفت: «نمی‌شود کاری کرد.» محافظ‌ها با سرعت به سمت در خروجی رفتند. پرستاری که تازه از راه رسیده بود، پرسید: «ایشان کی هستند‌؟ دارند تمام می‌کنند» اسم آقای خامنه‌ای را که شنید، گفت: «ببریدشان بیمارستان؛ اما یک کپسول اکسیژن هم با خودتان ببرید.» انگار کسی صدای آن پرستار را نشنید. کپسول را برداشت و خودش را به ماشین رساند. «آقا این کپسول لازمتان است.» کپسول اكسیژن و  پایه‌ی آهنی چرخدار را نمی‌شد برد توی ماشین. پایه‌های کپسول را تکیه دادند روی رکاب ماشین، پرستار هم نشست بالای سر آقا. در تمام راه، ماسك اکسیژن را روی صورت آقا نگه داشت و به همه دلداری ‌داد. یکی از محافظ‌ها پرسید: «حالا کجا برویم!؟» پرستار گفت: «بیمارستان بهارلو، پل جوادیه». ماشین انگار ترمز نداشت. محافظ بیسیم را برداشت. کُدشان «حافظِ هفت» بود. «مرکز 50- 50»؛ این رمزِ آماده‌باش بود، یعنی حافظ هفت مجروح شده. کسی که پشت دستگاه بود، بلند زد زیر گریه. محافظ یک‌دفعه توی بیسیم گفت: «با مجلس تماس بگیر.» اسم دكتر فیاض‌بخش و چند نفر دیگر از پزشک‌های مجلس را هم گفت؛ «منافی، زرگر، ... بگو بیایند بیمارستان بهارلو.» ماشین را از در عقب بیمارستان بردند توی محوطه‌. برانکارد آورند و آقا را رساندند پشت در اتاق عمل. دکتر محجوبی از همدان آمده بود بیمارستان بهارلو. تازه جراحیش‌ را تمام كرده بود. داشت دستش را می‌شست که از اتاق عمل خارج شود. آقا را که با آن وضع دید، گفت خیلی سریع دوباره اتاق عمل را آماده کنند. @rozaneebefarda