بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_جواد_ع_مدح
#مرضیه_عاطفی
▶️
در هر قنوت؛ تا پدرت یاجواد(ع) گفت
سائل رسید و پشتِ درت؛ یاجواد(ع) گفت
«آدم» به پنج تن متوسّل شد و سپس
«آمد» نشست دور و برت یاجواد(ع) گفت
با دست هایِ پُر به درِ خانه بازگشت
تا کعبه بسکه همسفرت یاجواد(ع) گفت
خورشید؛ کاسۂ تهی از نورِ خویش را
چرخاند خسته! دورِ سرت یاجواد(ع) گفت
مُهری که بوسه زد خطِ پیشانیِ تو را
در سجده هایِ هر سحَرت یاجواد(ع) گفت
هر روز پیش از آنکه حدیثی بیاورد
راویِ خوب و خوش خبرت یاجواد(ع) گفت
کشتیِ نوح را به هدایت روانه کرد
تا هادی الأمم! پسرت؛ یاجواد(ع) گفت!
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_معصومه_س_شهادت
#مرضیه_عاطفی
▶️
یک عمر روی شانه بارِ غم کشیدی
دور از برادر غصه خوردی! رنج دیدی
هر بار گفتی سمت مشهد؛ یارضا(ع) جان
شد در دلت روشن چه خورشیدِ امیدی
@hosenih
دلتنگ بودی آنچنان که از مدینه
قصد سفر کردی! به شهر قم رسیدی
در اوج غربت صبر کردی خواهرانه
دادی جوانی را به جایش غم خریدی
معصومه(س) بودی، یادِ جدّت گریه کردی
هر جا صدایِ صوت قران می شنیدی
دور از برادر جان سپردی! خوب شد که...
مانند زینب(س) تلّ و مقتل را ندیدی
@hosenih
غارت ندیدی! دست هایت را نبستند
نه حرمله(لع) دیدی! نه شمر(لع) و نه یزیدی(لع)
اما به یاد روضۂ دروازۂ شام
در وقت جان دادن عجب آهی کشیدی!
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#مرضیه_عاطفی
▶️
عید آمد و دل از غم دیرینه شد آزاد
چشمم به دستان حسین بن علی(ع) افتاد
دارد در آغوشش عجب شهزاده ای زیبا
غرقِ طوافش ماه و خورشید و نسیم و باد
@hosenih
از دست اربابم رسید عیدی جانانی
ویرانۂ قلبِ منِ آشفته شد آباد
خَلقاً وَ خُلقاً مصطفی بود و محمد(ص) بود
در غالب حیدر درخشیده ست و شد ایجاد
ارباب من بابا شد و تقدیرِ خوش فرجام
دردانۂ خوش قد و بالایی به لیلا داد
لطف و کرم آورده با خود شبه پیغمبر(ص)
امشب گنهکارانِ بسیاری شوند آزاد-
از بند عصیان، از اسارت هایِ نفسانی
با چشم هایش راهِ توبه میشود ایجاد
@hosenih
عرش برین با دست زهرا(س) ریسه بندان شد
شاد است! چونکه شد حسینش(ع) صاحبِ اولاد
بر گوش عالم میرسد از دور شش گوشه
میلاد شهزاده علی اکبر(ع) مبارکباد!
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_صادق_ع_شهادت
در خلوتش با حال مضطر روضه میخوانْد
بعد از حدیث و درس و منبر روضه میخوانْد
می دید در آتش تمام خانه اش را
میسوخت و از داغ مادر روضه میخوانْد
@hosenih
از چشم های سنگ میشد اشک جاری
وقتی که از «مسمار» و «بستر» روضه میخوانْد
بستند دستش را و در ذهنش برای
لرزیدنِ دستانِ حیدر روضه میخوانْد
بی شک رئیس مذهب شیعه همه عمر
از ظلم ِ بر سردارِ خیبر روضه میخوانْد
تلفیق مسجد بود و هیئت، هر نمازش
اول اذان میگفت، آخر روضه میخوانْد
شیخ الائمه پیرِ داغِ کربلا بود
از پیکرِ مجروحِ بی «سر» روضه میخوانْد
@hosenih
با یادِ جدّش از عطش لبریز میشد
میخورد اغلب آب کمتر...روضه میخوانْد
با گریه بر پهنای صورت اشک میریخت
وقتی که از «خلخال» و «معجر» روضه میخوانْد!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e