📌 تحقیقی در مورد دروازه ساعات
مترجم گويد: #نديدم در كتب #مقاتل باب الساعات را تفسير كنند و دوست ندارم تا بتوانم نكتۀ #مبهم و مطلبى تاريك در ترجمه بماند مگر تفسير آن بر من معلوم نباشد يا از خوف #تطويل و ملال خوانندگان از ذكر آن خوددارى كنم.
❌ بيشتر مردم امروز مىپندارند آلت #ساعت را #فرنگيان نزديك به عهد ما ساختهاند و باور نمىكنند در زمان يزيد بالاى دروازۀ شهر #دمشق ساعت بود و ليكن چنين نيست بلكه در آن عهد و پيشتر هم ساعت بود و #مخترع اصلى آن معلوم نيست، مردم او را #فراموش كردهاند.
👈 منتها اهل فرنگستان رقّاص در ساعت به كار بردهاند براى تنظيم حركات و در قديم بغير رقّاص تنظيم مىكردند.
امام فخر رازى كه معاصر خوارزمشاهيان است در تفسير خود در جلد اول در ذيل آيۀ هاروت و ماروت و اقسام سحر به مناسبت گويد:
قسم پنجم كارهاى شگفتانگيزى است كه از تركيب آلات به نسبت هندسى ظاهر مىشود و گاهى قوه متخيّله را به ادراك امورى مىدارد مانند دو سوار كه با يكديگر نبرد مىكنند و يكى ديگرى را مىكشد (خيمه شب بازى) و مانند اسب سوار كه در دست شيپور دارد و هر ساعت كه از روز مىگذرد و شيپور مىزند بىآنكه بر آن دست گذارند. و روم و هند صورتها مىسازند كه ببينند ميان آنها و انسان حقيقى فرق نمىگذارد حتى گريه و خنده بلكه ميان خندۀ شادى و خندۀ خجلت و خندۀ سرزنش و شماتت تميز مىدهند.
تا اينكه گويد:
از اين باب است تركيب صندوق ساعات و علم جرّ اثقال كه چيز بزرگ و سنگين را با آلتى سبك و سهل بر مىدارند و اينها در حقيقت نبايد از اقسام سحر شمرده شود.
و در شرح حال احمد بن على بن تغلب بغدادى فقيه حنفى گويند:
پدرش ساعتهاى مشهور در مدرسۀ مستنصريۀ بغداد ساخت.
و نيز خاندان ساعاتى در دمشق و قاهره بودند از فرزندان رستم بن هردوز، و او در ساختن #ساعت ماهر بود و به امر نور الدّين محمود زنگى #ساعت_جامع دمشق را اصلاح كرد و فرزند ابو الحسن على بن رستم شاعر معروف به ابن الساعات را ابن خلكان گويد در قاهره ديدم.
و جرجى زيدان در آداب اللّغة گويد: رضوان بن محمد كتابى در #علم_ساعات تصنيف كرد و صورت آلات آن را در آن كتاب كشيده است و كار هر يك و نام آن و جاى آن را به تفصيل ذكر كرده است و نسخهاى از آن در كتابخانۀ خديويّه است و چون از حسن نقل كرده است قول او را در اينجا آوردم، وگرنه به جرجى زيدان و امثال وى از مؤلّفين عصرى مسيحى براى كمى تدبّر و مسامحه در نقل و قلّت فهم اعتماد ندارم و اغلاط فاحش در كتاب او بسيار است. مثلا؛ در قرّاء سبعه كه از همۀ چيز معروفترند نام كسانى را نياورده و به جاى آن يزيد بن قعقاع را ذكر كرده است.
📚 دمع السجوم. ( ترجمه نفس المهموم علامه شعرانی رحمه الله) ص۳۹۳
https://eitaa.com/mr13_72