هیچ وقت به این فکر کردید که یک محصول فرهنگی چطور میتواند مخاطب میلیونی پیدا کند؟
مخاطب چند هزار نفره یا چند صد هزار نفره منظورم نیست. مخاطبی که مرز میلیون را رد کند.
توی این یادداشت و یادداشتهای بعدی ایدهها و راهکارهایی را معرفی میکنم که میتوانند دروازه میلیونی شدن کارهای فرهنگی باشند.
🚨 متن یادداشت را در ادامه بخوانید 👇
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
🌟 مدرسهها سکوی کارهای میلیونی
یک محصول فرهنگی چطور میتواند مخاطب میلیونی پیدا کند؟
خیلی سال قبل، وقتی من بچه مدرسهای بودم، هر هفته یک برگه توی مدرسه ما بین بچهها پخش میشد که روی سربرگش نوشته شده بود: «درسهایی از قرآن» پنجشنبهها آقای قرائتی میآمد توی تلوزیون کوچک ما و پای تخته درباره قرآن حرف میزد. من چیز چندان زیادی نمیفهمیدم، آقای قرآئتی اما همیشه حرفزدنهایش دوست داشتنی بود، شوخی میکرد، میخندید و برنامههایش هیچ وقت آن قدر طولانی نبود که حوصله من سر برود. من مخاطب جدی و پای کار درسهایی از قرآن نبودم، اما یادم هست که گاهی مینشستم پای تلوزیون و بعدش برگه را پر میکردم و میبردم مدرسه.
آقای قرائتی توی آن سالها فهمیده بود یک محصول فرهنگی را اگر بخواهد به مخاطبهای میلیونی برساند باید برود از ظرفیت مدرسهها استفاده کند.
بگذارید بهتان آمار بدهم توی مهرماه امسال 2 میلیون 900 هزار دانشآموز در متوسطه دوم درس میخوانند. توی متوسطه اول عددشان میشود 3 میلیون و 800 هزار نفر و توی ابتدایی 9 میلیون و 200 هزار نفر.
اگر من و شما محصولی داشته باشیم که فقط و فقط به درد بچههای متوسطه دوم بخورد، یک جامعه آماری حدود 3 میلیون نفری روبهرویمان داریم.
من میدانم که درگیر کردن این جمعیت اصلا کار سادهای نیست، اما بیایید کمی از ایدهآل گراییمان پایین بیاییم، بگوییم ما محصولی داریم که توی یک بازه مثلا سه ساله میخواهد به یک میلیون نفر فروش برسد. حالا کمی اوضاع بهتر میشود چون ورودیهای جدید ظرفیت این آمار را بالاتر میبرند. و عملا به حدود دو برابر میرسد، چیزی حدود 6 میلیون نفر.
حالا بیایید کنار بچههای متوسطه دوم، متوسطه اولیها را هم در نظر بگیرید. عدد در یک بازه سه ساله میشود جمعیتی حدود 8 میلیون نفر، در جمع ما داریم به جمعیتی حدود 14 میلیون نفر نگاه میکنیم.
این را هم در نظر بگیرید که من دارم برای هر نفر یک ظرفیت خرید در نظر میگیرم، یعنی فرض میکنم که هر کدام از این دانشآموزها فقط میتواند یک بار محصول را بخرد. اگر شما این را 5 برابر کنید، یعنی بگویید محصولی که ارائه میدهید چیزی است که هر کس میتواند بارها آن را تهیه کند، یک باره این ظرفیت ضریب پیدا میکند. برنامه درسهایی از قرآن در آن سالها همین طور بود. هر هفته یک بار مخاطبش میشدیم، یعنی با همه تعطیلیها و حاشیهها، حدودا 30 هفته در سال ما را به عنوان مخاطب باالقوه در نظر میگرفت.
حالا 30 هفته را ضرب در جمعیت حدود 4 میلیون دانشآموز دبیرستانی دهه 70 کنید، (این عدد تقریبی است) عددش نجومی میشود واقعا: 120 میلیون بار امکان درگیر شدن با محصول. یک درصد از این عدد حتی اگر درگیر با درسهایی از قرآن شده باشند، آقای قرائتی توانسته دغدغه امروز من را در چند دهه قبل به محقق کند.
بیایید برایتان یک مثال امروزی بزنم. اگر با نوجوانها، مخصوصا پسرها، سر و کار داشته باشید، اسم «کیمدی» را شنیدهاید. کارتهایی با عکس فوتبالیستهای معروف دنیا، یک جور کارت بازی یا کارت کلکسیونی.
کیمدی یک محصول فرهنگی است، قیمتش هم ارزان نیست، مخاطبش نوجوانها در سن مدرسه است و طوری طراحی شده که هر نوجوان بارها و بارها مخاطبش میشود. حالا خودتان ماشین حساب بردارید و یک ضرب و تقسیم ساده کنید.
کیمدی از آن کارهاست که میلیونی شده و بخشی از دلیلش هم درگیر کردن جامعه مخاطب درست است. دلایل دیگر هم دارد که حالا سراغش نمیروم.
ایده میلیونی کردن یک محصول فرهنگی با درگیر کردن دانشآموزها را چند نفر از شما پیشنهاد دادید. پیشنهاد درستی هم بود.
حالا یک سوال اساسی دیگر میماند که جای پاسخش دیگر توی این یادداشت نیست.
چطور میشود به جامعه دانشآموزهای کشور دست پیدا کرد و محصولی فرهنگی به دستشان رساند؟
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
هدایت شده از مجلهٔ مدام
🎉 فروش ویژه خواب مدام شروع شد! 🎉
⏳ از امروز به مدت یکهفته، میتونید #خواب_مدام رو با ۲۰% تخفیف سفارش بدید!
راستی، برای خرید ۳شماره قبلی هم ۱۰درصد تخفیف داریم.
این فرصت رو از دست ندید!👇
https://modaammag.ir/
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine