eitaa logo
روضه خانگی ثاقب
34هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
637 ویدیو
87 فایل
🔰آیت‌الله قاضی(رحمةلله‌علیه): روضه‌هفتگی ولو دو سه نفر باشد اسباب گشایش امور است ✅مؤسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب (تسهیلگر برگزاری مجالس روضه‌های خانگی) #️⃣ شبکه‌های اجتماعی 20l.ir/sagheb 🌐سایت msagheb.ir 📞تلفن 02591010025 📲 ارتباط با ما @msagheb_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
توی چای بچه ها نمک می ریخت ( از خاطرات شهید حسین مشتاقی ) 🔹اما با این همه شوخ طبعی سر نترس و شجاعت خاصی داشت. همان طور که خوش خنده بود و بچه ها را می خنداند. پای روضه های اباعبدالله خیلی نمکی گریه می کرد. 🔹حاضرم قسم بخورم اگر با هر کدام از رفقایش صحبت کنید تا اسم حسین مشتاقی را بیاورید، اولین عکس العمل شان لبخند است. 🔹با اینکه با همه شوخی می کرد و خلاصه اذیت و آزارش به بچه ها رسیده بود. اما همه دوست اش داشتند. مثلا وقت هایی که چایی می ریختیم بخوریم، بی سر و صدا می رفت و نمک می ریخت توی لیوان چای، آب معدنی بچه ها را برمی داشت و کلا آرام و قرار نداشت). ⬛️ مجموعه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید 🆔 @msagheb
🔷 توی خط مقدم کارها گره خورده بود، خیلی از بچه ها پرپر شده بودند، خیلی مجروح شده بودند. 🔹حاج حسین خرازی بی قرار بود اما به رو نمی آورد. خیلی ها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه. وضع عجیبی شده بود. 🔹توی این گیر و دار حاج حسین خرازی بیسم چی را صدا زد و گفت: هر جور شده با بی سیم، محمدرضا تورجی زاده را پیدا کن. 🔹تورجی زاده را پیدا کردند. حاجی بیسیم را گرفت و با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت: تورجی زاده میشه چند خط روضه حضرت زهرا برام بخونی؟تورجی زاده فقط یک بیت زمزمه کرد که حاج حسن از هوش رفت! 🔹نفهمیدیم چی شد، وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگویند. خط را گرفته بودند. عراقی ها را تار و مار کرده بودند. با توسل به حضرت زهرا(سلام الله علیها) گره کار باز شده بود. مجموعه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید 🆔 @msagheb_ir
🔷جعفر طهماسبی از تخریب‌چیان دفاع مقدس نقل میکند: روزهای آخر آبان‌ ماه سال ۶۵ مصادف با ایام ولادت حضرت ختمی مرتبت و امام صادق علیه‌السلام بود. 🔸بخشی از رزمندگان تخریب در منطقه عملیاتی کربلای۲ در پیرانشهر و تعدادی هم مشغول مین‌گذاری در جزیر مجنون مقابل خط پدافندی لشکر ۱۰سیدالشهداء بودند. چون مقدمات عملیات بعدی در حال انجام بود بخشی از بچه‌های تخریبچی هم کنار رودخانه «دِز» در حال تمرین غواصی و آموزش‌های آبی و خاکی بودند. 🔹شب ولادت پیامبر و امام صادق علیهم‌السلام فرصتی شد تا نیروهای تخریب در حسینیه الوارثین جمع شوند. جشن باشکوهی به پا شد. آنجا هم بحث این بود که بچه‌ها حین سرود خواندن دست بزنند یا نزنند. من که در این برنامه می‌خواندم اصراری بر کف زدن نداشتم و شهید زینال حسینی هم که فرمانده ما بود اعتراضی به کف زدن بچه‌ها نداشت. 🔸در حین سرود خواندن بعضی‌ها دو انگشتی کف می‌زدند و زیر چشمی به هم نگاه می‌کردند تا اینکه محمد مرادی جلسه را دست گرفت. ابتدا یک «آه» کشید تا همه توجه‌ها را به خودش جلب کند و بعد دست‌هایش را بالا آورد و شروع کرد به کف زدن و یک عده از همراهانش هم همراهی کردند و جلسه را از دست ما گرفت. آن شب بچه‌ها خیلی شاد بودند. شهید محمد مرادی در دی ماه سال ۱۳۶۵و در عملیات کربلای ۵ به عنوان تخریبچی، در نبرد نزدیک با دشمن بعثی در داخل منطقه‌ای به نام پنج ضلعی به شهادت رسید. ✍🏻 : جهت برگزاری مجلس جشن یا روضه خانگی و برای درخواست میتوانید عدد ۳۵ را به سامانه پیامکی
۹۰۰۰۷۲۱۲
ارسال بفرمایید. ⚪️ موسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید 🆔 @msagheb_ir
🔹اعیان و اشراف آمده بودند دیدن امام. هرکدام با هدیه‌ای گران‌قیمت؛ پیرمرد آخر مجلس از راه رسید. هدیه‌ها را که دید از خجالت سرش را پایین انداخت. گفت: «از مال دنیا چیزی ندارم؛ اما سه بیت شعر دارم در عزای جدّتان حسین علیه السلام؛ هدیه می‌کنم به شما» 🔹امام کاظم علیه السلام هدیه‌اش را پذیرفت، دعایش کرد، بعد هم هرچه هدیه آورده بودند به او بخشید... منبع: مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۱۸. ☑️ مجموعه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید 🆔 @msagheb_ir
🔹سکوت را زن شکست، طاقت نیاورد. فضای خانه انگار بر سینه اش سنگینی می کرد. گفت: «تا کی می خواهی بنشینی و فکر کنی؟ خب گناه که نکردیم! هر سال می توانستیم، امسال دیگر نمی توانیم، ان شاءاللّه سال بعد، از خودشان بخواه تا دوباره دستمان را بگیرند و ما خیمه ی عزایشان را بر پا کنیم... 🔹مرد انگار از خواب عمیقی بیدار شده، با بهت و حیرت به زن خیره شد. بعد از چند لحظه، سرش را به چپ و راست تکان داد، چنگی به موهایش زد و گفت: «استغفراللّه ربی و اتوب الیه! چرا نمی فهمی زن؟! مردم توقع دارند، هر روز از من سؤال می کنند، جلسه ی روضه جا افتاده؛ دیگر نمی شود، هر سال بوده، امسال را بی خیال شویم؟ من حتما باید یک راه چاره ای برایش پیدا کنم و این روضه امسال برگزار شود.» 🔹زن دوباره گفت: «مردم که از وضع ما باخبرند؛ می دانند آن خدا نشناس ها مال تو را بردند و تو امسال ورشکست شدی پس دیگر خجالت...» 🔹صدای باز شدن در خانه، حرف زن را قطع کرد؛ هر دو چشم گردانند. پسر جوانشان در آستانه ی در بود. نگاه مادر که به قامت رعنای جوانش افتاد، فکری به سرعت به ذهنش رسید؛ ♨️ ادامه داستان از اینجا مطالعه فرمایید.♨️ 🔻شما می‌توانید با ارسال عدد ''۳۵'' به سرشماره ۱۰۰۰۰۷۲۱۲ ، جهت اعزام سخنران در به‌ جشن‌ و روضه خانگی اقدام کنید. ⬛️ مجموعه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید 🆔 @msagheb_ir
🔷 سید محمود مرعشی نجفی فرزند آیت‌الله مرعشی نقل میکند: 🔹یک شب پدرم به مراسم عقد یکی از آشنایان دعوت می‌شود و مهمانی طول می‌کشد، موقع برگشتن در تاریکی با یک جوان مست عربده کش مواجه می‌شوند. جوان با تحکم می‌گوید: شیخ از کجا می‌آیی؟ ایشان هم جریان را توضیح می‌دهند؛ جوان مست می‌گوید: شیخ برایم روضه بخوان! آقا بهانه می‌آورند که اینجا منبر و چراغ و روشنایی نیست که روضه بخوانم. جوان روی زمین افتاده و می‌گوید: خوب این هم صندلی بنشین روی گردن من! پدرم می‌گفت؛ نشستم روی گردن این جوان مست، تا گفتم یا اباعبدالله، شروع کرد به گریه کردن به حدی که شانه‌هایش تکان می‌خورد و مرا هم تکان می‌داد، چنان که من از گریه او متاثر شدم، فکر کردم اگر این طور پیش برود او غش می‌کند، روضه را خلاصه کردم. گفت شیخ چرا کم روضه خواندی؟ گفتم که خب سردم شده... وقتی خواستم خداحافظی کنم گفت که من باید تا در خانه شما را همراهی کنم تا یکی مثل من مزاحم شما نشود. 🔸ابوی می‌فرمود: دو سه هفته از این قضیه گذشته بود در مسجد بالاسر در محراب نشسته بودم دیدم جوانی آمد و افتاد دست و پای من، به حضرت معصومه‌(سلام‌الله‌علیها) قسمم داد که او را ببخشم، بعد که خودش را معرفی کرد متوجه شدم که همان جوان مست بوده است. از آن شب به بعد به کلی دگرگون شده و توبه کرده بود و به نماز جماعت می‌آمد. 🔸این جوان تا آخر عمر در صف اول نماز جماعت ایشان شرکت می‌کردند و محاسن بلندی داشت و عرق‌چین و عبا می‌پوشید و اهل تهجد شده بود، وقتی هم که فوت کرد تشییع و مراسم ختمش بسیار شلوغ بود. ☑️ مجموعه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید 🆔 @msagheb_ir
🔹نقل شده که روزی در مجلس درس خارج فقه، یکی از طلاب از مرحوم آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی پرسشی کرد و ایشان نیز پاسخ داد. 🔹اما طلبه قانع نشد و دوباره پرسش خود را تکرار کرد. مرحوم تبریزی پاسخ او را به بعد از ساعت جلسه درس موکول کردند؛ اما طلبه گفت مگر اینجا جلسه است که فقط یک نفر سخن بگوید و بقیه شنونده باشند؟ (کنایه از اینکه چرا جواب نمی‌دهید) اینجا مجلس مباحثه و گفت و گو است. 🔹اینجا بود که مرحوم تبریزی بغضی کردند و فرمودند: من اول نمیخواستم شوم، میخواستم روضه‌خوان شوم. خدا می‌داند خدمت به دستگاه آقا سیدالشهدا(علیه‌السلام) چقدر فضیلت دارد. ای کاش تمام این جلسات درس و بحث، برای من به حساب جلسات نوشته شود. 🔺شما میتوانید جهت ثبت روضه و درخواست اعزام سخنران عدد 251 را به سرشماره
100007212
ارسال نمائید. ⬛️ موسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید 🆔 @msagheb_ir
🔷 یکی از دوستان هیئتی رفاقت او با امام حسین(علیه‌السلام) و شهدا را یادآور می‌شود و می‎گوید: محمدحسین محمدخانی دو تا رفاقت خیلی جدی داشت. یکی رفاقت با شهدا و یکی رفاقت با امام حسین (علیه‌السلام) و همه زندگی اش را پای این دو رفاقت گذاشت. 🔹گاهی پیش می‌آمد که هیئت مشکل مالی داشت و پول در جیب بچه‌ها نبود. می‌گفت هر کس هر چه دارد بدهد برای هیئت. یا روش او برای جذب کمک برای هیئت این بود که بعد از مراسم میکروفن به دست می‌گرفت و می‌گفت: 🔸دستگاه امام حسین (علیه‌السلام) به پول من و تو نیاز ندارد، ولی این جا فرصتی است تا به مال خودمان برکت بدهیم. با هر چه که داری و در توانت هست به هیئت کمک کن. 🔹امین قانعی با بیان اینکه تمام زندگی شهید محمدخانی امام حسین (علیه‌السلام) بود، به ذکر خاطره‌ای از او می‌پردازد و می‌گوید: بعد از عروسی محمدحسین با برادرم و یکی دیگر از دوستان به صورت خانوادگی به منزلش در تهران رفتیم. اولین کاری که در این دیدار به خواست شهید محمدخانی کردیم این بود که روضه خواندیم و سینه زدیم. چهار نفر هم بیشتر نبودیم. بعد هم برای ما پیتزا خرید و شام روضه را خوردیم! 🔸یک شعری بود که محمدحسین همیشه می‌خواند. می‌گفت: داریم با حسین حسین پیر می‌شویم؛ خوشحال از این جوانی از دست رفته ایم. به واقع هم همین طور بود. 🔖 شما نیز میتوانید جهت مشارکت در برگزاری جشن یا روضه مجالس خانگی مبالغ و نذورات خود را به شماره کارت زیر واریز نمایید:
6037997750007206
⬛️ موسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید 🆔 @msagheb_ir
🔷 بیان خاطره‌ای از دوران سخت برگزاری جلسات روضه‌‌خانگی از زبان حاج مهدی سلحشور؛ 🔹انقلاب که شد، 8 ساله بودم. دقیقا چندسال قبل از انقلاب در سال 1357 یادم است حاج اقا فرج الله(سلحشور) آمدند منزل و خیلی ناراحت و بهم ریخته بودند. 🔹پیگیر شدیم متوجه شدیم ساعتها رفته بودند کلانتری محل معطل شده بود، که اجازه بگیرد ما یک بگیریم! 🔹یک قرار داد ترکمنچای هم امضا کرده بود که ما یک روضه بگیریم؛ چند بند آن قرار داد این بود: 1. جمعیت افراد مجلس نباید بالاتر از 15 نفر باشد 2. استفاده از بلندگو مطلقا ممنوع 3. حرفهایی که خلاف نظام شاهنشاهی باشد ممنوع 4. کل جلسه باید در نیم ساعت به اتمام برسد 🔸یک پاسبان هم درب منزل می ایستاد که مراقب رعایت این موارد باشد... 🔸چه کسی ما را از آن ذلت و حقارت به جایگاه فعلی در برگزاری مجالس و هیئات رساند؟ 🔸ما باید قدردان خون‌هایی که در راه شکل گیری این جلسات ریخته شده باشیم و همواره یاد شهدا و امام راحل را در جلسات روضه زنده نگه داریم. 🔻شما می‌توانید با ارسال عدد 213 به سرشماره 100007212 ، جهت اعزام سخنران در سراسر کشور به روضه‌های خانگی اقدام کنید. ☑️ مجموعه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید 🆔 @msagheb_ir