eitaa logo
ܩࡎܢ̣ߊ‌ح
26 دنبال‌کننده
380 عکس
120 ویدیو
2 فایل
بسم‌رب‌الحسین‌ ܩࡎܢ̣ߊ‌ح=ިوܢܚ݅ܝ̇ߺߊ‌ی‌ܝ‌ߊ‌ܘ تاریخ‌شروع‌خادمی: •۱۰:۳۰• ¹⁴⁰¹.⁹.⁸ بیسیم‌چی‌گردان‌مون👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/16698893249584 @Rah_il 〰〰〰〰〰〰〰〰 پشت‌سنگرمونه:)))) @Posht_sangar1401 ____ پیام‌سنجاق‌شده‌رو‌بخونید❌ 70........🚶🏻‍♂️.60
مشاهده در ایتا
دانلود
بهش گفتند: برامون یه شعر می‌خونی؟ گفت: میشه دعای فرج بخونم؟ گفتند بخون و چقدر زیبا خوند! گفتند: بَه‌بَه چقدر زیبا خوندی! گفت: من روزی هزار بار دعای فرج می‌خونم! ازش پرسیدند: چرا هزار بار؟! گفت:اینقدر‌ می‌خونم‌ تا امام‌ زمان‌ ظهور کنه آخه میگن: اگه امام زمان ظهور کنه، شهدا هم باهاش میان شاید یه بار دیگه بابامو ببینم -فرزندشهیدمدافع‌حرم:) پ.ن: تصاویر مربوط به فرزند شهید مدافع حرم شهید اکبر زوار جنت در تشییع پیکر مبارک این شهید بزرگوار می باشد...
ظهر اولین روز بهمن بخیر😂✨ نه‌تنها‌بهمن‌و‌دیدیم بلکه‌میریم‌پیش‌به‌سوی‌۲۲‌بهمن🤞🏻😎
۱. https://eitaa.com/msbah113/687 💛🙂 ۲.علیکم‌السلام‌باامتحانا‌درگیریم‌. هرچند‌مجازی🙂 ۳.ای‌بابا‌دست‌رودلم‌نزارر کارت‌سنگینه‌باید‌خودت‌ناشناس‌و‌پرکنی☺️😂
*😌⃟🌱* میتونین‌براۍآقاسه‌ڪارانجام‌بدین؟✋ ¹-براشون‌دوبارصلوات‌بفرستین🕊 ²سه‌باربراشون‌اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج‌بگو🙂 ³-این‌پیام‌وحداقل‌بہ 1کانال گروه یابیشتر[هرچےڪرمتونه‌دیگه😉]بفرستین تااوناهم‌ثواب‌کنن:)🖐🏼
هدایت شده از خانوم‍ِ‌فِ‌میم‍
همسنگری ها یه دستی برسونید 1k بشیم:) 🌿
1k شدنت‌مبارک‌همسنگری‌جان ازسنگر: @msbah113 به‌سنگر: @Tarighol_jahad313
خلاصه‌نویسی‌به‌سبک‌رتبه‌برترا:🧕🏻📒🖊 بار‌اول‌که‌درس‌‌ومطالعه‌میکنی، نمیتونی‌مطالب‌مهم‌و‌غیر مهم‌روتشخیص‌بدی. پس‌خلاصه‌نویسی‌نکن!..!..!
حلول ماه رجب رو تبریک میگم:)!" ان شاءالله ماهتون پر از خوشی،رزق‌ و روزی باشه:)😍🌸
هدایت شده از از فکه تا دمشق
با سلام می خواهم لیست همسنگری ها را جدید کنم . هر کس تمایل دارد همسنگری بشه یا بمونه لطفا این بنر رو پخش کند و در آیدی بنده پیام بدهند . با تشکر 🌷 @sadrzadeh31
هدایت شده از از فکه تا دمشق
⁉️ فوری ⁉️ فوری نمی خوایم مفید باشیم ؟! نمی خوایم خادمی کانال مولا را انجام بدیم تا حداقل کاری که می توانیم انجام داده باشیم را انجام بدیم؟! 🌷 🌺نیازمند به یک فرد برای خادمی مولا صاحب الزمان(عج) و شهدا 🌺 مسئولیت : پست گزاری تبادل در کانال زیر @sardar_313_martyr آیدی برای ادمین شدن : @sadrzadeh31
سلام علیکم. برای انجام یک کار خیر کوچیک اما فوری نیاز به یه ادیتور داریم که طراحی لوگو و تصویر و.. خلاصه اینارو بلد باشه. اجرتون با امام زمان. @Motakef_110
۱. https://eitaa.com/msbah113/709 نه‌متاسفانه...!! اییی‌بابا...ناشناس‌رمان‌سعادت‌نداره‌که🙂😂 ۲.بفرمایید‌پی‌وی‌من👇🏻 @Fgitth ۳. https://eitaa.com/msbah113/675 ابههههت‌من‌کسی‌جرعت‌نزدیک‌شدن‌به‌اتاقم‌و‌نداره☺️😉
۱.نه‌درست‌فرستادی🙂 ۲و۳.😄😂
۱و۲و۳.چه‌داستانی‌داری...🙂😂
۱و۲.من‌بودم‌دیگه‌سوار‌ماشین‌نمیشدم😂 ۳.حتما‌بگو‌خوشحال‌میشیم‌بخندیم🙂🤣
*┄┅═✧﷽✧═┅* سلام علیکم✋🏻✨ 🌹زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست🌹 سردار سلیمانی: فرزندان خود را با نام و تصاویر شهدا آشنا کنید🌹 شهید مدافع حرم حسین معزغلامی🌹💚❤️ دوست داری با یه شهید از نوع مداح آشنا بشی شهید که تو ۱۵ سالگی‌تو فتنه ۸۸ حضور داشت شهیدی که هنوز ۲۳ سالش نشده بود ولی به فیض نائل آمد😭 شهیدی که تو نوروز به دنیا اومد و تو نوروز هم به شهادت رسید 😢 موتور سوار حرفه ای 🏍 شهیدی که خودش و وقف کرده بود مادرش میگفت یکم استراحت کن جوابش فکر میکنید چی بود؟🤔 استراحت بماند بعد از شهادت💔😭 اگه دوست داری بیشتر با این شهید و شهدای دیگه آشنا بشی عضو کانال شو🌹 💚 @hosein_moezgholami ❤️ ┄┅═══✿🍃🌹✿═══┅┄ 🕊کانال @hosein_moezgholami❤️ •⁦✨⁩⁩⃟⸾♥️⇜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃📝 💚 بہ سـمت ساختمـان کوچکے کہ در جایی از حیاط بزرگ سپاه است قدم بر میدارد... پا بہ پایـش راهی میشوم...با آمـدن مـن چنـد خانم چادرے از ساختمـان بہ طرف من مے آیند تـپش هاے قلبم رفتہ رفتہ تنـدتر مـیشود نکنـد براے محمـدم اتفاقی افتاده؟! نکـند کہ... نہ نہ...افـکار چـرند و پـرند را از سرت بیرون کـن!یـعنی چے کہ محمـد... صـدای مداحے آشنـایی رفتہ رفتہ بلندتر میـشود ... با تعـجب و دلهـره بہ همہ چی زل میـزنم...معنے این رفتارشان چیـست؟! مگـر اتفاقی افتاده...؟ خـدایا پـناه بر خــودت... گریہ هاے زیـنب در آغوش عمویش بلنـد میـشود...امـا لحـن گریہ هایش با همیشہ فرق کرده نڪند متوجہ چیزے شده...همـانطور کہ نزدیڪ ساختمان میـشوم صداے مداحے بلـندتر میـشود بی اراده چـشمانم پر از اشک میـشود...در دلم آرام امن یجیب مـیخوانم اتـفاقے کہ نیـافتاده اسـت...دلهره هایـت دیگـر برای چـیست؟! نـفس عمیـقی میـکشم و خـودم را دلداری میـدهم کفش هایم را در می آورم و وارد ساختمان مـیشوم چـقدر اینـجا آشـناست... قبـلا آمـده بودم؟! دیـوارهایـش با سربنـد های مختلـف و پلاڪ های شهدا تزیین شـده است...روے سقـفش چفیہ هاے بزرگ نصب شده دکـور اتاق هـرچند خیلے زیباست...اما در وجـودم حـس وحشت ایجاد میـکند! امـا تا چشـمم بہ عکـسی میـخورد ، آرام مـیشوم عکـس شهیدی کہ قبـلا همـراهت آمـده بودم و در معـراج دیده بودیمـش وقـتے پرده ی سـبز رنگی را کنار مـیزنم تابوتی پوشیــده از پرچم ایران کمی جلوتـر گذاشتہ بود و چـند نفـر از نظامیـان دورش را گرفتہ بودنـد با دیـدن تابـوت سہ رنـگ تمـام تنم بی حس میـشود در دلم میگویم : هیـچے نیـست...همــش شوخیہ...مگہ غافلگـیری هاے محمــد رو نمـیشناسے؟! امـا نمی دانم چـرا اشـک هایم یکی یکی روی گونہ هایم سـر میـخورد... _نـگا...الان برے جـلو مـیبینی توش خالیــہ...مـحمـد اینـجا چیکار میـکنہ...اون سوریہ اس! برادرت چـند قدم آنـطرف تر از مـن ایستاده بود...صـدای گریہ هاے زیـنب با صـدای مداحی آمـیختہ میشـود همـانطور کہ بہ تابـوت نزدیک میـشوم...قلبـم تنـد تر و تنـدتر میـزند جـورے کہ انـگار چنـدثانیہ دیـگر از کار می افتد امــــا... چــشمم را میـبندم و جـلو میـروم...وقـتی پایم بہ تابـوت میخورد می ایسـتم... 🖊••بھ قلــم: ••مریـم یونسے ☺️ 🍃📝
🍃📝 💚 آرام میـنشینم و با چشـمان بستہ دسـتم را جـلو میـبرم لـرزش دسـتانم را حـس میکنم...هر کس دیگـری هم باشـد حـس میکند... همـانطور کہ دسـتم را دراز میـکنم در دلم میگـویم تـوش خالیہ...هیـچے نـیست...محمــد یہ جاے دیـگہ اس... جــسم سـرد و لطیفی بہ دسـتانم میـخورد...چــقدر آشـناست...آرام چـشمم را باز میـکنم امـا قـطره ے اشـکے دیدم را تار کـرده وقـتے روے گونہ ام سـر میـخورد چـهره ی زیـبایت روبرویم ظاهر میـشود...نـورانی تر از قبـل... طاقـت نمی آورم و هق هق گریہ هایم ڪل اتاق را پر میکند...دوسـت ندارم گریہ کنم...این اشـک ها مانع دیدنـت میـشوند... بی معـــرفت...چـــــرا پلڪ هایت را بستہ ‌اے ؟؟ بلنـــد شـــو دخـترت را ببین...نگـاه کن اسـمش را زیـنب گذاشتم!همانی کہ گفتہ بودے راستےچہ لبخــند آشـنایی دارے...همـیشہ میـخندیدی...حـالا هم با این خنـده های زخـمی ات داری دل مـیبری از من!اصــلا... دلــبرم خـوابیده...بیــدار میـشــود...مـیدانم... دسـتم را بالاتر مـیبرم و روے صورتت میکـشم و... _مـــریم جان...خـانومم...عــزیزدلم آرام آرام چشمم را وا میـکنم زیـنب را در آغوش کشیـدی و چہ آرام خوابیده بود! با بهـت بہ چهره ات نگاه میکنم...خــدایا...یعنے همہ ے ایـنها خواب بود؟!یعنے محـــمد پیـش ماست؟؟؟ مــحمـدم برگشتہ...؟ تـــو برگشتے...پـــــیش من...پـــــیش دختـرمان... بازم هم غافلگیرم کردے! وقتے میخـواستم زیـنب را بخــوابانم خوابم بـرده بود... بی اراده از جـایم بلـند میـشوم و با تمـام وجـودم در آغوشـت میگـیرم و مـیگـویم ! 🖊••بھ قلــم: ••مریـم یونسے ☺️ 🍃📝