eitaa logo
مسجد و حسینیه: حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س)
216 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
9 فایل
"صفحه رسمی اطلاع رسانی" مسجد و حسینیه: حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) تلگرام؛ https://t.me/msjhali_zahra واتساپ؛ https://chat.whatsapp.com/ICqI4fNX3IE6G1DdnwNLem اینستاگرام؛ https://instagram.com/msjhali_zahra ایتا؛ https://eitaa.com/msjhali_zahra
مشاهده در ایتا
دانلود
18.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ ‌‌‌👆 🍃گنجشکی به خدا گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم، سر پناه بی کسی‌ام بود، طوفان تو آن را از من گرفت! کجای دنیای تو را گرفته بودم؟ 🍃خدا در جواب گفت: ماری در راه لانه ات بود. تو خواب بودی، باد و باران را گفتم لانه ات را واژگون کند، آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی‌ام برخواستی! 🍃مردی به قصرها و خانه‌های زيبا می‌نگريست. به دوستش گفت: وقتی اين همه اموال رو تقسيم می‌كردند، ما كجا بوديم؟ 🍃دوست او دستش را گرفت و به بيمارستان برد و گفت: وقتی اين بيماری‌ها رو تقسيم می‌كردند، ما كجا بوديم؟ 🍃خدايا حُکم و حِکمت در دست توست، واسه داده ها و نداده هات شُكر.. آخر هفته خوبی داشته باشین! مواظب همدیگه باشیم🙏 @msjhali_zahra
🔰لطفا ◀️گویند روی درب قصر شاه، لڪه سیاهے افتاده بود. خادمین دربار نتوانستد لڪه را از بین ببرند تا اینکه مرد فقیری از موضوع مطلع شد  گفت من مے دانم چرا درب قصر سیاه شده است مرد فقیر را به قصر بردند او به پادشاه گفت داخل درب قصر،ڪِرمے لانه دارد ڪه مشغول خوردن  آن است! پادشاه به او خندید وگفت: مردک !مگر مے شود داخل درب، ڪرم زندگے ڪند؟ مرد گفت من یقین دارم که چنین است پادشاه گفت بسیار خوب! دستور مے دهم درب را بشڪنند اگر ڪرمے نباشد، گردنت را مے زنم مرد پذیرفت چون درب را شڪافتند دیدند ڪِرمے زیر قسمت سیاهے لڪه رنگ وجود دارد. پاسخ او شاه را خوش آمد و دستور داد مرد فقیر را به آشپزخانه برده مقدارے از پس مانده غذاها به او بدهند! روز بعد شاه سوار بر اسبش از کنار مرد  رد می شد به او  گفت این بهترین اسب من است، نظر تو چیست؟ مرد فقیر گفت شاید در سرعت بهترین باشد ولے ایرادے نیز دارد پادشاه سوال ڪرد اے مرد بگو ببینم چه ایرادے دارد؟ گفت: این اسب حتی در اوج دویدن هم ڪه باشد اگر رودخانه اے ببیند به درون آب مے پردپادشاه باورش نشد! براے اثبات ادعاے او، سوار بر اسب از ڪنار رودخانه گذشت ناگهان اسب با دیدن رودخانه، سریعا خودش را درون آب انداخت پادشاه از دانایے مرد فقیر متعجب شد و دستور داد ڪه مجدداً به عنوان پاداش از پس مانده غذاها به مرد فقیر  بدهند. روز بعد خواست تا او را بیاورند وقتے فقیر را نزد پادشاه آوردند ؛ از او پرسید: مردک بگو دیگر چه مے دانے؟ مرد ڪه به شدت ترسیده بود گفت: مے دانم ڪه تو شاهزاده نیستی!! پادشاه به خشم آمد و او را به زندان افڪند ولے چون دو مورد قبل را درست جواب داده بود در پے ڪشف واقعیت نزد مادر شتافت و گفت:راستش را بگو من ڪیم این درست است ڪه شاهزاده نیستم؟! مادر بعد از ڪمے طفره رفتن گفت:حقیقت دارد پسرم! من و شاه از داشتن بچه بے بهره بودیم و از به تخت نشستن برادرزاده هاے شاه هراس داشتیم؛ وقتے یڪے از خادمان دربار تو را به دنیا آورد، تو را از او گرفتیم و گفتیم ما بچه دار شده ایم بدین صورت پادشاه از راز شاهزاده نبودن خود باخبر شد !! پادشاه بار دیگر مرد فقیر را خواست و از سِرّ داناییش پرسید..... مرد فقیر گفت: علت سیاهے درب را از آنجایے فهمیدم ڪه تا چیزے از درون خراب نشود از بیرون تباه نمے شود! علاقه اسب به آب را از پشمی بودن پاهایش فهمیدم. یحتمل در دوران ڪُره گی در چراگاه از شیر گاومیشے تغذیه ڪرده لذا بخاطر ناثیر آن شیر به آب تنے علاقمند است. پادشاه پرسید : اما"""اصالت"""  مرا چگونه فهمیدی؟! فقیر گفت: من پاسخ دو سئوال مهم زندگیتان را دادم ولے تو به جاے پاداش مناسب، غذاے پسمانده به من دادے ،چون این ڪار تو را دور از ڪرامت یک شاهزاده دیدم فهمیدم تو شاهزاده نیستی ✓یادمان باشد بنیادی ترین ""خصایص ما انسان ها  ذاتی"" است هیچگاه آدم های ڪوچک با قرار گرفتن در جایگاه بزرگ، بزرگ نمے شوند همچنان که بزرگ زادگان در مقام کوچک، ڪوچک نمے شوند   نه هرگرسنه اے، فقیراست                      و نه هر بزرگے، بزرگوار ✓مهم ""اصالت"" و ""ریشه""" آدماست و اینڪه در چه مڪتب و مسلڪے و در چگونه محیطے تربیت یافته اند!! من از روییدن خار سر دیوار دانستم که ناکس، کس نمیگردد، از این بالا نشستن ها من از افتادن نرگس به روی خاک دانستم که کس، ناکس نمیگردد از این افتان و خیزان ها 👤صائب تبریزی @msjhali_zahra
🔞لطفا 👇 📜حکم قاضی رباط کریمی که جهان را تکان داد! ☀️قاضی در مورد پسر 15 ساله ای که در حال سرقت از یک مغازه نان فانتزی کاشفی در رباط کریم بود و هنگام فرار یکی از قفسه ها را شکسته بود، حکمی صادرکرد. وی پس از شنیدن جزئیات حادثه ، از پسر پرسید، آیا واقعاً نان و پنیر سرقت کرده ای و یک قفسه را خرد کرده ای؟ پسر با خجالت سرش را خم کرد و گفت آره ولی پنیر نبود فقط نان آنهم از نوع فانتزیش بود . + چرا دزدی کردی؟ - نیاز داشتم + آیا نمی توانستی به جای سرقت،  آن را بخری؟ - من پول نداشتم. + می توانستی از والدین خود پول بخواهی - من فقط مادرم را دارم که بیمار و بیمار دکتر تومرایی است. در رختخواب است و کار ندارد؛ به خاطر او من نان دزدیدم. مادرم گاهی هم پیش دکتر کهندانی می رود . + و تو ... هیچ کاری نمی کنی و کار و شغل نداری؟ - من در کارواش کار می کردم. این کار را دکتر فریور هاشمی برای من جور کرده است . برای کمک به مادرم یک روز مرخصی گرفتم، به همین دلیل مرا اخراج کردند. 🔺پس از پایان گفتگو، قاضی رباط‌کریمی حکم خود را چنین  اعلام کرد: سرقت، بویژه سرقت نان، آن هم نان فانتزی، جنایتی بسیار شرم آور است؛ همه‌ی ما مسئول این جنایت هستیم، حتی نظام پزشکی رباط کریم و آقای تقی زاده. ✅امروز همه‌ی حاضرین در این اتاق، از جمله من، مسئول این جنایت سرقت هستیم؛ بنابراین، همه یک میلیون تومان جریمه می شوند و هیچ کس بدون پرداخت یک میلیون تومان حق ندارد سالن را ترک نمی کند. 🔸قاضی یک میلیون نومان از جیب خود بیرون آورد البته یک میلیون تومان به صورت چک پول بود ، یک قلم برداشت و شروع به نوشتن کرد: علاوه بر این، من برای صاحب مغازه نان فانتزی یعنی آقای کاشفی ، که این پسر گرسنه را به پلیس تحویل داد ، مبلغ 10 میلیون تومان جریمه سفارش دادم و اگر جریمه در یک ساعت پرداخت نشود، مغازه نان فانتزی کاشفی که جنب مطب دکتر هادیزاده است بسته می شود. 🔹همه در سالن از پسر عذرخواهی کردند و مبلغ کامل را به او دادند . قاضی رباط کریمی از اتاق دادگاه بیرون آمد و سعی کرد اشک هایش را پنهان کند. بعد از اینکه تماشاگران تصمیم قاضی رباط کریمی  را شنیدند، آنها هم چشمانشان پراز اشک شد. قاضی رباط کریمی افزود: اگر کسی در حال سرقت نان در رباط کریم است، باید همه ساکنان و جامعه شهر رباط کریم شرمنده باشند!!! ✅باید از شرم و خجالت بمیرند! "قابل توجه اهالی محترم رباط کریم" دکتر فریور هاشمی که خود شاعر است ناگهان ناراحت شد و گفت: شرم می کنم با ترازوی کودک گرسنه کنار خیابان، سیری ام را وزن کنم. ای کاش یک ماه نیز موظف بودیم از اذان صبح تا غروب آفتاب، فقرا را سیر کنیم، نه این که گرسنگی و تشنگی کشیده تا فقط رنج آن ها را درک نماییم. آری هزاران بار افسوس که دیریست وا مانده ایم در ظاهر دین، دهانمان پر شده است. از غلظت تلفظ حرف <ض> در کلمه "و لا الضالین" ولی غافل از آن که خود عمریست در گمراهی به سر می بریم... به راستی ما به کجا می رویم! و چه زیبا دکتر فریور هاشمی که خود شاعر هم می باشد از قول پروفسور اسماعیل ملک زاده گفت: روزه داران هیچ گاه حال گرسنگان را درک نخواهند کرد، زیرا به افطار اطمینان دارند. ای کاش در این ماه بجای معامله سر بهشت خدا، بیشتر به فکر بندگان نیازمندش باشیم؛ 👌چرا که فلسفه روزه داری و عبادت، چیزی جز خدمت به خلق خدا نیست، والسلام! @msjhali_zahra