eitaa logo
محمدصادق
154 دنبال‌کننده
648 عکس
118 ویدیو
22 فایل
کانالی برای انتشار نوشته های آقای محمدصادق حیدری و البته، گاهی مطالب مناسبتی نویسندگان دیگر ارتباط با ادمین: @mbalochi ادرس کانال ما در سروش sapp.ir/msnote ادرس کانال در ایتا Eitaa.com/msnote ادرس کانال در بله https://ble.im/msnote
مشاهده در ایتا
دانلود
نکته ها به مناسبت وجود كلمه‌ى «كرسى» در آيه، رسول اكرم صلى الله عليه و آله اين آيه را «آيةالكرسى» ناميد. در روايات شيعه و سنى آمده است كه اين آيه به منزله‌ى قلّه قرآن است و بزرگترين مقام را در ميان آيات دارد. همچنين نسبت به تلاوت اين آيه سفارش بسيار شده است، از على عليه السلام نقل كرده‌اند كه فرمود: بعد از شنيدن فضيلت اين آيه، شبى بر من نگذشت، مگر آنكه آيةالكرسى را خوانده باشم. در اين آيه، شانزده مرتبه نام خداوند و صفات او مطرح شده است. به همين سبب آيةالكرسى را شعار و پيام توحيد دانسته‌اند. هر چند در قرآن بارها شعار توحيد با بيانات‌ گوناگون مطرح شده است، مانند: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» ، «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ» ، «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ» ، «لا إِلهَ إِلَّا أَنَا» ، ولى در هيچ كدام آنها مثل آيةالكرسى در كنار شعار توحيد، صفات خداوند مطرح نشده است. صفات خداوند دو گونه‌اند، برخى صفات، عين ذات او هستند و قابل تجزيه از ذات الهى نمى‌باشند. مانند: علم، قدرت و حيات. امّا برخى صفات كه آنها را صفات فعل مى‌نامند، مربوط به فعل خداوند است، مثل خلق كردن و عفو نمودن. منشأ اينگونه صفات، اراده الهى است كه اگر بخواهد خلق مى‌كند، ولى درباره‌ى صفات ذات اين را نمى‌توان گفت كه اگر خداوند بخواهد مى‌داند و اگر نخواهد نمى‌داند. اگر بخواهيم صفات ذات را تشبيه كنيم، بايد بگوئيم عالم و قادر بودن براى خداوند، نظير مخلوق بودن براى انسان است. هرگز صفت مخلوق بودن از انسان جدا نمى‌شود، همانگونه كه هرگز صفت علم از خداوند جدا نمى‌شود. كلمه «اله» درباره هر معبودى بكار مى‌رود، خواه حقّ و يا باطل، «أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ» ولى كلمه «اللّه» نام ذات مقدّس الهى است. معبودانِ غير از خدا، از آفريدن مگسى عاجزند؛ «لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً» و آنان كه به پرستش غير خدا مى‌پردازند، از بلنداى توحيد به دره‌هاى خوفناك سقوط مى‌كنند. «وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ» «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» اوّلين صفحه شناسنامه‌ى هر مسلمان است. اوّلين شعار و دعوت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز با همين جمله بود: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» همچنان كه فرمود: «من قال لا اله الا الله مخلصا دخل الجنة و اخلاصه بها ان تحجزه لا اله الاالله عما حرم الله» هركس خالصانه شعار توحيد سر دهد، وارد بهشت مى‌شود و نشان اخلاص او آن است كه گفتن «لا اله الا الله» وى را از حرامهاى الهى دور سازد. امام صادق عليه السلام فرمودند: «قول لااله الّااللّه ثمن الجنة» گفتن «لااله الّا اللّه» بهاى بهشت است. همچنان كه امام رضا عليه السلام در حديث قدسى نقل كرده‌اند: «كلمة لااله‌الّااللّه حصنى» كلمه‌ى توحيد، دژ مستحكم الهى است. آرى، توحيد، مايه‌ى نجات و رستگارى انسان است. البتّه همانگونه كه مى‌گويند هركس به دانشگاه يا حوزه علميه قدم گذاشت، دانشمند شد. يعنى به شرط اينكه تمام دروس لازم را بخواند. گفتن «لااله الّا اللّه» نجات دهنده است، امّا با داشتن شرايطش كه در جاى خود بدان اشاره خواهد شد. اعتقاد به توحيد، همه‌ى قدرت‌ها و جاذبه‌ها را در چشم انسان كوچك و حقير مى‌كند. نمونه‌اى از آثار تربيتى توحيد همين است كه مسلمانان در برابر پادشاهان و صاحبان قدرت سجده نمى‌كردند. در دربار نجاشى پادشاه حبشه، پناهندگان مسلمان گفتند: «لا نسجد الا لله» ما به غير خدا سجده نمى‌كنيم. دحيه كلبى يكى ديگر از مسلمانان در كاخ قيصر روم، سجده نكرد و در جواب كاخ نشينان گفت: «لا اسجد لغير الله» من براى غير خداوند سجده نمى‌كنم. آرى، توحيد انسان را تا آنجا بالا مى‌برد كه حتّى بهشت و دوزخ نيز براى او مطرح نمى‌شود. امامان معصوم عليهم السلام نيز براى تربيت چنين انسان‌هايى تلاش مى‌كردند. على عليه السلام فرمودند: «لاتكن عبد غيرك و قد جعلك اللّه حراً»، بنده ديگرى مباش كه خداوند تو را آزاد آفريده است. لازم است مسلمانان هر روز و در هر جا با صداى بلند، اذان بگويند وفرياد آزادى از بندگى خدايان دروغين و طاغوت‌ها را سر دهند. و گوش نوزادان خود را قبل از هر صدايى، با طنين توحيد «لا اله الّا اللّه» آشنا سازند. «هُوَ الْحَيُّ» در فراز هفتادم دعاى جوشن كبير، حىّ بودن خداوند را اينگونه مطرح مى‌كند: «يا حيا قبل كل حى، يا حيا بعد كل حى، يا حى الذى ليس كمثله حى، يا حى الذى لا يشاركه حى، يا حى الذى لا يحتاج الى حى، يا حى الذى يميت كل حى، يا حى الذى يرزق كل حى، يا حيا لم يرث الحياة من حى، يا حى الذى يحيى الموتى، يا حى يا قيوم»
آرى، خداوند زنده است، قبل از هر زنده‌اى و بعد از هر زنده‌اى. در زنده بودن، وى را نظير و شريكى نيست و براى زنده ماندن، نيازمند ديگرى نيست. او زندگان را مى‌ميراند و به همه زنده‌ها روزى مى‌بخشد. او زندگى را از زنده‌اى ديگر به ارث نبرده، بلكه به مردگان نيز زندگى مى‌بخشد. او زنده و پا برجاست. معناى حيات درباره ذات پروردگار با ديگران فرق مى‌كند و مانند ساير صفات الهى، از ذات او جدايى ناپذير است و در آن فنا راه ندارد؛ «وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ» او در حيات خويش نيازمند تغذيه، توليد مثل، جذب و دفع، كه لازمه حيات موجوداتى همچون انسان و حيوان وگياه است، نيست. «يا حى الذى ليس كمثله حى» «القيوم» «قَيّوم» از ريشه‌ى «قيام»، به كسى گفته مى‌شود كه روى پاى خود ايستاده و ديگران به او وابسته هستند. كلمه‌ى «قيّوم» سه مرتبه در قرآن آمده است و در هر سه مورد در كنار كلمه «حَىّ» قرار دارد. قيام او از خود اوست، ولى قيام ساير موجودات به وجود اوست. و مراد از قيّوميّت پروردگار، تسلّط و حفاظت و تدبير كامل او نسبت به مخلوقات است. قيام او دائمى و همه جانبه است، مى‌آفريند، روزى مى‌دهد، هدايت مى‌كند و مى‌ميراند و لحظه‌اى غافل نيست. هر موجود زنده‌اى براى ادامه‌ى حيات، نيازمند منبع فيض است. همچون لامپى كه براى ادامه‌ى روشنى، نياز به اتصّال برق دارد. تمام موجودات براى زنده شدن بايد از «حىّ» تغذيه شوند و براى ادامه‌ى زندگى بايد از «قيّوم» مايه بگيرند. امام على عليه السلام مى‌فرمايد: «كلّ شى‌ء خاضع له و كلّ شى‌ء قائم به» هر چيزى تسليم او و هر چيزى وابسته به اوست. نقل كرده‌اند كه در جنگ بدر رسول خدا صلى الله عليه و آله مكّرر در سجده‌مى‌گفتند: «يا حى يا قيوم» «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ» امام صادق عليه السلام فرموده‌اند: «ما من حىّ الّا و هو ينام خلا اللّه وحده» هيچ زنده‌اى نيست مگر اينكه مى‌خوابد، تنها خداوند از خواب بدور است. خداوند حىّ است و نيازمند خواب و چُرت نيست. خواب، زنده‌ها را از خود منقطع مى‌كند تا چه رسد به ديگران، ولى خداوند خواب ندارد و همواره بر همه چيز قيّوميّت دارد. «لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ» مالك حقيقى همه چيز اوست و مالكيّت انسان در واقع عاريتى بيش نيست. مالكيّت انسان، چند روزه و با شرايط محدودى است كه از طرف مالك حقيقى يعنى خداوند تعيين مى‌شود. حال كه همه مملوك او هستند، پس چرا مملوكى مملوك ديگر را بپرستد؟ ديگران نيز بندگانى همچون ما هستند؛ «عِبادٌ أَمْثالُكُمْ» طبيعت، ملك خداست و قوانين حاكم بر آن محكوم خداوندند. اى كاش انسان‌ها هم از مِلك او و هم از مُلك او بهتر استفاده مى‌كردند. اگر همه چيز از خدا و براى خداست، ديگر بخل و حرص چرا؟ آيا خداى خالق، ما را رها كرده است؟ «أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدىً» امام كاظم عليه السلام از در خانه‌ى شخصى بنام «بُشر» مى‌گذشت، متوّجه سر و صدا و آواز لهو ولعبى شدند كه از خانه بلند بود. از كنيزى كه از آن خانه بيرون آمده بود پرسيدند صاحبخانه كيست؟ آيا بنده است؟! جواب داد: نه آقا، بنده نيست آزاد است. امام فرمود: اگر بنده بود اين همه نافرمانى نمى‌كرد. كنيز سخن امام را وقتى وارد منزل شد به صاحبخانه باز گفت. او تكانى خورد و توبه كرد. از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: اوّلين درجه تقوا و بندگى خدا آن است كه انسان‌خودش را مالك نداند. «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ» مشركان، خداوند را قبول داشتند؛ «لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ» ولى بت‌ها را شفيع مى‌دانستند: «وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا» آيةالكرسى، اين پناهگاه موهوم را در هم مى‌كوبد و مى‌گويد: كيست كه بدون اجازه‌ى او بتواند شفاعت كند؟ نه تنها هستى براى اوست، كارآيى هستى نيز با اذن اوست. با خيال و توهم شما، مخلوقى شفيع ديگرى نمى‌شود. شفاعت با اذن خداوند محقق مى‌شود. اگر از كسى عملى سر مى‌زند، با اذن و اراده خداوند بوده و قيّوم بودن او خدشه بردار نيست تا بتوان در گوشه‌اى دور از خواست او كارى صورت داد. شفاعت آن است كه يك موجود قوى به موجود ضعيف يارى برساند. مثلًا در نظام آفرينش، نور، آب، هوا و زمين، دانه‌ى گياه را يارى مى‌كنند تا به مرحله درخت برسد. در نظام كيفر و پاداش نيز، اولياى خدا گنهكارى را يارى مى‌رسانند تا نجات يابد. ولى هرگز اين امدادها نشانه‌ى ضعف خداوند و يا تأثيرپذيرى او نيست. زيرا خود اوست كه مقام شفاعت و اجازه آن را به اولياى خود مى‌دهد. و اوست كه نظام آفرينش را به نوعى آفريده كه وقتى دانه در مسير رستن قرار گرفت، با نور و هوا و خاك رشد مى‌كند.
به هر حال عوامل مادّى و كمك‌هايى كه انسان از مخلوقات مى‌گيرد، در پرتو اذن اوست و در چهار چوب قوانينى است كه او حاكم كرده است. به همين دليل افرادى از شفاعت شدن محرومند؛ «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ» «5» چنانكه نور، حرارت، آب و خاك، دانه‌اى را رشد مى‌دهند كه قابليّت رشد داشته باشد. حساب شفاعت از حساب پارتى‌بازى و توصيه‌هاى بى‌دليل دنيوى در جوامع فاسد، جدا است. شفاعت، براى جلوگيرى از يأس و نااميدى و ايجاد پيوند مردم با اولياى خداست. شفاعت، پاداشى است كه خداوند به اولياى خود مى‌دهد و بهره‌گيرى از آن در روز قيامت، تجسّمى از بهره‌گيرى انسان، از نورِ علم و هدايت انبيا و اوليا در دنياست. شفاعت كننده، قدرت مستقلى در برابر قدرت خداوند ندارد، بلكه پرتوى از اوست ومقام شفاعت مخصوص كسانى است كه او بخواهد. لذا نبايد بت پرستان با شعار؛ «هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا» خيال كنند كه بهره‌مند از شفاعت خواهند شد. يادآورى اين نكته لازم است كه عبادت غير خداوند شرك است، ولى دعوت و خواندن غير خدا، همه جا شرك نيست. جملات: «يدعوك»، «يدعوكم» «يدعون»، «ندع» و «دُعاءَ الرَّسُولِ» كه در قرآن آمده است، هيچ يك با شرك ربطى ندارد. لكن هر دعوتى ارزشمند نيست، بيمار اگر پزشك را صدا زند، حقّ است و اگر فالگير را صدا زند باطل است. «يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ» خداوند همه‌ى واقعيّات را مى‌داند و شفاعت نزد پروردگار، تلاش براى اثبات بى‌گناهى شخصى نيست، بلكه شفاعت، تلاش براى نجات و عفو است. آگاهى خدا بايد موجب شود كه اندكى انسان حيا كند، او از درون سينه‌ها خبر دارد و از رازهاى پنهانى و آشكار با خبر است، از درون رحم مادران خبر دارد كه نوزاد پسر است يا دختر. علم روز قيامت و اندازه هر چيزى را مى‌داند. در حالى كه علم ما انسان‌ها محدود است. ما صدا را تا حدّى مى‌شنويم، ديدنى‌ها را تا حدودى مى‌بينيم، اسرار را نمى‌دانيم، مگر آن قسمتى را كه خداوند اراده كند و اجازه دهد. در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است: مراد از «عرش»، علومى از خداوند است كه انبيا و رسل را به آنها آگاه كرده است‌ «1» ولى «كرسى»، علومى هستند كه آنها را هيچ كس نمى‌داند. برخى «كرسى» را كنايه از قدرت و حكومت خدا مى‌دانند كه آسمان‌ها و زمين را در برگرفته است. با آنكه جهان بس وسيع است و زمين نسبت به آن همچون حلقه انگشترى در بيابان، ولى با همه اينها حفظ و نگهدارى آنها براى خداوند سنگين نيست. آية الكرسى به مردم مى‌فهماند كه خداوند نه تنها مالكِ عالَم و عالِم به تمام مملوك‌هاى خود است، بلكه سراسر هستى با همه‌ى مخلوقاتش، تحت سلطه و قدرت اوست. و مردم قدرت نامحدود خالق را با قدرت مخلوق مقايسه نكنند. زيرا خستگى، از عوارض ماده است، امّا توانايى خداوند عين ذات اوست. «إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ» على عليه السلام مى‌فرمايد: خداوند را، نه گذشت زمان پير و فرسوده مى‌كند و نه خود دگرگون گشته و تغيير مى‌يابد. آرى، توجّه به قدرت نامحدود خداوند، در روح مؤمن آرامش ايجاد مى‌كند و مؤمن با آن خويشتن را در مصونيّت و امان مى‌يابد. هر يك از صفات خدا: قَيّوم، حَىّ، عليم، قَدير و عظيم، نقش سازنده‌اى در تربيت انسان دارد. زيرا بهترين مكتب آن است كه به پيروان خود اميد و عشق بدهد، سرنوشت و آينده آنان را روشن كند و پيروانش نيز بدانند كه هر لحظه زير نظر هستند، لغزشهايشان قابل عفو است و حاكم آنان مهربان است. خلاصه آنكه خدايى سزاوار پرستش است كه زنده و پابر جا و نستوه باشد، گرفتار ضعف و خستگى و دچار خواب و چرت نگردد، احدى بدون اراده او قدرت انجام كارى را نداشته باشد. همه چيز را بداند و بر همه چيز احاطه و تسلّط داشته باشد. اين چنين خدايى مى‌تواند معبود و محبوب باشد و به چنين خدايى مى‌توان توكّل كرد و عشق ورزيد و به او اميدوار بود. خدايى كه قرآن اينگونه معرفى مى‌كند، با خداى انجيل و تورات تحريف شده قابل مقايسه نيست. آن كسانى كه در بن‌بست‌هاى تنگ و تاريك نظام مادّى جهان گرفتار شده‌اند، چگونه مى‌انديشند؟ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ»
پیام ها 1- هيچ موجودى جز او، ارزش معبود شدن ندارد. «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ» 2- حيات واقعى و ابدى وهمه‌ى حيات‌هاى ديگر از آن اوست. «الْحَيُّ» 3- همه چيز دائماً به او بستگى دارد ولحظه‌اى از تدبير اوخارج نيست. «الْقَيُّومُ» 4- همه چيز از اوست. «لَهُ ما فِي السَّماواتِ ...» 5- نه تنها هستى از اوست، كارايى هستى نيز از اوست. «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ» 6- با خيال و توهّم شما، چيزى شفيع و واسطه نمى‌شود. «مَنْ ذَا الَّذِي» 7- احدى از او مهربان‌تر نيست. علاقه ومهربانى هر شفيعى از اوست. «إِلَّا بِإِذْنِهِ» 8- خداوند بر همه چيز ودر همه حال آگاه است، پس از گناه در برابر او حيا كنيم. «يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ ...» 9- او بر همه چيز احاطه دارد، ولى ديگران بدون اراده او حتّى به گوشه‌اى از علم او احاطه ندارند. «لا يُحِيطُونَ بِشَيْ‌ءٍ مِنْ عِلْمِهِ» 10- حكومت و قدرت او محدود نيست. «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ» 11- حفاظت هستى براى او سنگين نيست. «وَ لا يَؤُدُهُ» 12- كسى كه از هستى حفاظت مى‌كند، مى‌تواند ما را در برابر خطرات حفظ كند. «حِفْظُهُما» و لذا براى حفاظت، سفارش به خواندن آية الكرسى شده است. ___ بله | آی‌گپ | سروش | تلگرام | ایتا @msnote
4_448967053303349635.mp3
5.91M
زمینه شب اول محرم ___ بله | آی‌گپ | سروش | تلگرام | ایتا @msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─•• 🏴 قسمتی از زیارتنامه حضرت مسلم علیه السلام : ▪️ألسَّلامُ عَلَیک أیهَا الفادی بِنَفسِهِ وَ مُهْجَتِهِ الّشهیدُ الْفَقیهِ المَظلُومِ الْمَغصُوبِ حَقُّهَ المُنتهِک حُرَمَتُهُ. ▪️الَّسلامُ عَلَیک یا فادی‌ بِنَفسِهِ ابْنَ عَمِّهِ وَ فَدی‌ بِدَمِهِ دَمْهُ. ▪️السَّلامُ عَلَیک یا أوَّلَ الشُّهَداءِ وَ امام السُّعداء ... ▪️السُّلامُ عَلَیک یا وَحیداً غَریباً عَنْ اهلِهِ بَینِ الأعْداءِ بِلا ناصرٍ وَ لا مُجیبَ... ✋سلام بر تو ای جان نثار، ای شهید فقیه و مظلوم، ای کسی که حقّش غصب گردید و حرمتش شکسته شد. ✋سلام بر تو که جانت را فدای پسر عمومیت کردی و برای حفظ او خون دادی. ✋سلام بر تو ای اوّلین شهید و ای پیشوای سعادتمندان، ✋سلام بر تو که میان دشمنان، تنها و بی کس بودی و یار و یاوری نداشتی. 📚مصباح الزائر، ص۱۰۳ ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• باور نمی کردم گذرها را ببندند من را که می بینند درها را ببندند خورشید بودم زیر نور ماه رفتم جان خودت تا صبح خیلی راه رفتم در شهر کوفه کوچه گردی کم نکردم این چند شب یک خواب راحت هم نکردم باید مسیر تو چرا اینجا بیفتد حیف از سر تو نیست زیر پا بیفتد! ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖊: @msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• 🏴سوره قیام 🏴چند سال پیش بود که ایده‌ی «سوره‌ی قیام» به سرم زد؛ وقتی پای درس مرحوم استاد نشسته بودم و می‌گفت: 🏴اگر کسی به فرهنگ قرآن دقت کند، برایش معلوم می‌شود که هدایت از طریق «آیه» اتفاق می‌افتد؛ یعنی همان چیزی که ما امروز به آن می‌گوییم «معجزه». معجزه، قوی‌ترین قدرتهای مادّی را جلوی چشم همه به عجز در میآورد و قدرت جدیدی را به رخ همه می‌کشد که همان خداست. خدایی که با پیامبرانش به وسط میدان آمده و «اهالی باشگاه قدرت» را به چالش کشیده تا مردم را از دور آنها پراکنده کند و با جمع شدن مردم به دور انبیاء و اوصیاء و نوّاب عامّ آنها، زندگی و جامعه‌ی دیگری بسازد. البته شکل و نحوه «آیات» یا «معجزات» در طول تاریخ، تغییر می‌کند اما در هر صورت، همه امتحان‌ها و عذاب‌ها و نجات‌ها بر محور آیات است. حالا اگر همه وجدان می‌کنیم که بزرگترین هدایتهای خدا از طریق اباعبدالله انجام می‌گیرد، این به معنای آن است که حضرت سیدالشهدا در طول قیامش و با رفتارها و موضع‌گیریهایش، بزرگترین آیه‌ها و معجزات را رقم زده است. شاید بخاطر همین عظمت ِ آیات اوست که در زیارت عاشورا صد سلام می‌فرستیم و بخاطر شدت ِ انکار این آیات است که صد لعن به دشمنانش نثار می‌کنیم: این همه آیه دیده‌اید و به این شدّت انکار کرده‌اید؟! موج معجزه از یک طرف و اوج عناد از طرف دیگر و تراکم همه اینها در یک صبح تا عصر! لذا می‌شود گفت همان‌طور که سطرسطر قرآن، مشحون از آیه و معجزه است، خط‌به‌خطِ مقاتل معتبر هم دارند آیات و معجزات اباعبدالله را نقل می‌کنند؛ معجزاتی برای هدایت همه تاریخ به صریح‌ترین و موثرترین شکل ممکن... 🏴فکرهای نورانی ِ حاج‌آقا، هیجان‌زده‌ام می‌کرد و مفاهیم جدید می‌ساخت و رژه‌ی ایده‌های مختلف را طوری توی مغزم به راه می‌انداخت که شب‌ها خواب از سرم می‌پرید. تصمیم گرفتم برای هر شبی از دهه اول _ و تقریباً متناسب با روضه‌های هر شب _ یک متن بنویسم که معجزات رفتار امام و اطرافیانش را توضیح دهد؛ آن هم در تناسب با یکی از آیات معجزگون قرآن. بعد این ده متن را به اعتبار این‌که هر یک حاوی ِ آیه‌ای از قرآن و متناسب با یکی از آیات حسین است، تحت عنوان «سوره قیام» نامگذاری کردم؛ قیامی که همه این آیات و معجزات را در بطن خود پرورید. یک متن هم به عنوان «بسم‌الله ِ سوره» به آن اضافه کردم. 🏴البته چند سال پیش و بعد از این‌که متن‌های سه چهار شب اول را نوشتم، به نظرم سخت‌خوان بودند و کار، نصفه‌کاره ماند تا پارسال که بالاخره توانستم متن‌های بعدی را _ که از آن اولی‌ها روان‌تر هستند _ بنویسم و بعضی از آنها را در اینجا به اشتراک بگذارم. ان‌شاء الله امسال، هر یازده متن را بازنشر می‌کنم برای کسانی که نخوانده‌اند یا برای کسانی که خوانده‌اند اما بخاطر ضعف قلم من، ایده‌ی این نوشته‌ها و نخ تسبیح‌شان را پیدا نکرده‌اند و برای این‌که این صفحه در این ایام، خالی از عرض ارادت به آیات الهی نباشد: افحسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖊: ___ بله | آی‌گپ | سروش | تلگرام | ایتا @msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• *سوره‌ی قیام* *بسم الله الرحمن الرحیم* حتی اگر به ما خبر نداده بودند که «ان الحسین *مصباح الهدی* و سفینه النجاه» سمت راست ِ عرش خدا را زینت بخشیده، ما زمینی‌ها باز هم می‌توانستیم دل خوش کنیم به تصوّرات کودکانه‌ای از این حقیقت بزرگ که حسین، *چراغ هدایت* است. چون خودمان هر سال می‌بینیم که عاشورا چه‌طور چشم‌ها را تر و قلب‌ها را ذوب می‌کند و زنگارهایی را که کفر و نفاق بر دل مومنین حکّ کرده‌اند، می‌شوید و بر پیشانی ِ کید ابلیس، مُهر «هباء منثورا» می‌زند.  «چراغ هدایت» همان چیزی است که خدا برای روشن‌ماندن آن، انبیائش را فرستاده و اوصیائش را جایگزین آنها کرده و کتاب‌هایش را در میان آنها به یادگار گذاشته. بعد هی نهیب زده که هدایت من از همین مسیر می‌گذرد: «آیه فرستاده‌ام و نشانه نشانتان داده‌ام.» انگار که به انسان‌ها و امّت‌ها گفته: همه‌ی شما محکوم قدرت قدرتمندان هستید و چاره‌ای جز تبعیت از روابطی که آنان رقم زده‌اند ندارید. اما من آیه‌هایی می‌فرستم که همین قدرتمندان به خاک مذلّت بیفتند و به عجز برسند و مجبور شوند ناتوانی‌شان را فریاد بزنند؛ آن‌هم در مقابل همه‌ی مردم نگون‌بختی که توانایی حاکمان خود را با تمام وجود حس کرده‌اند. آن‌وقت است که حتی برای ضعیف‌ترین عقلانیت‌ها هم حجّت تمام می‌شود؛ چون غافل‌ترین‌ها هم تازیانه‌ی زور حکّام را بر گرده‌های خودشان حس می‌کنند اما بعد از نزول آیات، قدرتی غیرمادّی را می‌بینند که روی دست همه‌ی قدرتمندان بلند شده و خودش یک قطب جدید از قدرت را ایجاد کرده. هر چند راه انکار و عناد باز است و اشقیاء بعد از دیدن عجز و ناتوانی خود، باز هم به سراغ یک فریب جدید و یک طرّاحی نو خواهند رفت؛ اما حجّت بر همه تمام شده و هیچ عذری برای کسی باقی نمانده است.     از همین جاست که آیه و نشانه و اعجاز دست به دست هم می‌دهند: معجزه یعنی به عجز درآورنده‌ی اهالی باشگاه ِ قدرت و  به خفّت کشاننده‌ی ملأ و مترفین و اکابر مجرمین و نابود کننده‌ی ابهّت مادّی ِ ائمّه‌ی کفر و پیشوایان نفاق؛ که اگر اینها بشکنند و زنجیر اقتدارشان پاره شود، مستضعفین و محرومین و مغلوبین جرأت رهایی خواهند یافت و از میانه‌ی ظلمات ِ «واللیل اذا عسعس»، روزنه‌هایی از نور ِ «والصبح اذا تنفّس» بر آنها خواهد تابید. پس اگر حسین چراغ هدایت است و هدایت نیز از مسیر معجزه و آیه عبور می‌کند و معجزه نیز اثری جز خُردشدن استخوان‌های قدرت‌مندان ندارد، عاشورا و مقدمات و موخراتش باید در چارچوبی از «اعجاز» معنا شود و تک‌تک افعال حسین همانند «آیه‌« های غیرقابل تحدّی ِ قرآن تفسیر گردد و هر حلقه از زنجیره‌ی مصبیت‌های راتبه‌ی او از «نشانه» ‌های الهی به حساب بیاید. و من شهادت می‌دهم که عقل جمعی ِ و حتی همکاری سازمانی ِ هزاران فقیه نیز نمی‌تواند ادعایی در این وادی داشته باشد و سلمان‌ها و مقدادها و اباذرها حتی در بهشت هم به حقیقتِ این حقائق دست پیدا نمی‌کنند. پس این چند آیه از سوره‌ی قیام را بگذارید به پای جسارت‌های بچه‌گانه و اطوارهای کودکانه؛ آن هم با فاصله‌ای به اندازه‌ی صدها سال‌ها نوری از گسترده‌ترین کهکشان هدایت و بزرگترین معجزه‌ی تاریخ ...  *سیریکم آیاته فتعرفونها .... فأیّ آیات الله تنکرون* کامنت: از خطوط پایانی متن واضح است که این نوشته‌ها هیچ ادعایی ندارند. پس استفاده از عباراتی مثل «سوره‌ی قیام» و «آیه‌ی اول» و «آیه‌ی دوم» و ... ـ که اگر توفیق تفکر و فرصت نوشتن بود، در شبهای آینده به اشتراک گذاشته خواهد شد ـ صرفاً یک قالب ادبی است برای تأکید بر مضمون این پست؛ یعنی رفتار اباعبدالله و یارانش در عاشورا و قبل و بعد آن، باید به عنوان آیات و معجزات الهی تحلیل شود. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖊: ___ بله | آی‌گپ | سروش | تلگرام | ایتا @msnote
هدایت شده از کانال حسین دارابی
🔻هیأت یا فقرا؟ همیشه اول محرم وکیل مدافعان فقرا میان میگن پول نذری و هیأت هارو بدید به فقرا و این صحبتها، پاسخ کاملی به این دوستان دادم، ممنون میشم کامل بخونید منتشر کنید. ان شاء الله روزانه شبهات محرم رو پاسخ میدم | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0