eitaa logo
محمدصادق
154 دنبال‌کننده
648 عکس
118 ویدیو
22 فایل
کانالی برای انتشار نوشته های آقای محمدصادق حیدری و البته، گاهی مطالب مناسبتی نویسندگان دیگر ارتباط با ادمین: @mbalochi ادرس کانال ما در سروش sapp.ir/msnote ادرس کانال در ایتا Eitaa.com/msnote ادرس کانال در بله https://ble.im/msnote
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای روز سوم ماه مبارک رمضان ___ بله | آی‌گپ | سروش | تلگرام | ایتا @msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• ♦️کفشِ مجروحِ سرنوشتِ مرا ... ♦️ 🔷 خیلی‌ها هستند که روزشان را در حسرت امکانات مدرن، شب می‌کنند اما اگر کمی از نظر روحی و فکری متعادل شویم، یکی از چیزهایی که حتماً حسرتش را می‌خوریم، شب‌هایی از ماه مبارک بوده که بدون «دعای افتتاح» گذارنده‌ایم. به نظر من که آدم سالم می‌تواند از این حسرت پیر شود یا حداقل چند تا از موهایش را سفید کند؛ از حسرت نخواندن دعایی که فراز و فرودهایش روح را بالا و پایین می‌کند و شراکتی از شوق و شرم را به قلب هدیه می‌دهد. حتی یک یا دو تا دعای افتتاح را یادم می‌آید که کسی در انتظار روشن کردن چراغ‌ها و پایان مجلس نبود. نه فقط ناله‌های بچه‌ها تمامی نداشت، که حتی یکی باید پیدا می‌شد تا خواننده‌ی دعا را جمع و جور کند. من از آن گریه‌ها نصیبی نداشتم و حال آنها شده بود وبال من. 🔸 در آن اوضاع یکی از تکّه‌هایی که ذهنم را مشغول می‌کرد، همان‌جایی بود که به خدا می‌گفتیم: «کمی از زیادت را به من بده؛ همانی که خیلی نیازش دارم و تو محتاجش نیستی. همانی که برای من خیلی زیاد است و برای تو آسانِ آسان است: اللهم انی اسئلک قلیلا من کثیر مع حاجه بی الیه عظیمه و غناک عنه قدیم و هو عندی کثیر و هو علیک سهل یسیر» که بالاخره این چیز زیادی که برای تو کم است و من خیلی می‌خواهمش، باید چه باشد؟ و هر چه در فرازهای بعد می‌گشتم، جواب این سوال را پیدا نمی‌کردم 🔹بعدها وقتی که «دعا برای صاحب امر» را _ که یونس بن عبدالرحمان از حضرت رضا نقل کرده _ دیدم، به پیدا کردن جواب سوالم امیدوار شدم. همان تعبیر علیک یسیر و هو علینا کثیر در این دعا تکرار شده بود با این فرق که آنچه را باید بخواهیم توضیح داده بود: «ما را از کسانی قرار بده که یاری و نصرت ولیّ‌ات با آنها تقویت می‌شود و در این راه، جای ما را با دیگران عوض نکن که این کار برای تو آسان است و برای ما سخت... : واجعلنا ممن تتنصر به لدینک و تعزّ به نصر ولیک و لاتستبدل بنا غیرنا فإن استبدالک بنا غیرنا علیک یسیر و هو علینا کثیر... دعا برای صاحب‌الامر معلوم می‌کرد چیزی که خیلی نیازش داریم و دادنش به ما خیلی آسان است و اگر نداشته باشیمش، خیلی بد میشود، دقیقا چیست... تنها چیزی که می‌خواهم این است که به من عُرضه‌ی یاریِ حجّت‌ات را بدهی... ♦️_ خودتان بهتر از ما می‌دانید که چند میلیارد آدم بدون توجه به شما دارند زندگی خودشان را می‌کنند و حقیقت کارشان، چیزی جز چریدن نیست. به خدا خیلی زشت است که ما هم جزئی از آنها حساب بشویم. برای شما خیلی آسان است که با ندیده‌گرفتن دورغ‌هایمان، دست‌مان را بگیرید و به حوالی خیمه‌ی خودتان ببرید و توفیقی بدهید تا کار به‌دردبخوری برای شما بکنیم. من یقین دارم که خیمه‌ی شما در دل‌ها و فکرهایی برپا می‌شود که بتوانند آه از نهاد کفّار و منافقین بلند کنند. آدم اگر بداند که در همچین خیمه‌ای وارد شده و در دستگاه شما جایی برای خودش دست و پا کرده، نمی‌خواهد خیلی معطّل قیامت بماند؛ چون همان لحظه وارد بهشت شده است ... شما که بهشت را از دوستان‌تان دریغ نمی‌کنید؛ می‌کنید؟! 🔸کفش مجروح سرنوشت مرا / تا دم خیمه‌ات اگر بکشید راضی‌ام؛ از خُدا م هم باشد/ تن من را بدون سر بکشید ___ بله | آی‌گپ | سروش | تلگرام | ایتا @msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• 🔶«یا قریباً لا یبعد عن المغترّ به»🔶 🔸ای نزدیکی که از فریفتگانش دور نمی‌شود🔸 [وداعی با مناجات شعبانیه و سلامی به دعای افتتاح) ✅خاطرخواهی بددردی است. چون نیاز که شدید بشود، سریع آدم را می‌فرستد گوشه‌ی رینگ. تقاضا که بالا برود، عرضه‌کننده پشت‌چشم نازک می‌کند و جاخالی می‌دهد و غیبش می‌زند و ناز می‌کند و طوری دور می‌شود که همه دنبالش بدوند و حقیرش شوند و به قدرت و برتری‌ش اعتراف کنند و پیشش لُنگ بیاندازند. 🔹اما تو این‌طوری نیستی. تمام قانون‌های عرضه و تقاضا را زیر پای بزرگواری‌ت لِه کرده‌ای. منتظر نیاز شدید نیستی که هیچ. کورسویی از نیاز را هم اگر ببینی، نه فقط ناز نمی‌کنی و جاخالی نمی‌دهی؛ این‌قدر نزدیک می‌شوی که داراییت را، نقطه قوت‌ت را، برگ برنده‌ات را با مهربانی می‌چپانی توی بغل خاطرخواه‌های خالی‌بند یا نصفه‌ونیمه یا کور و کچلی که ما باشیم. البته این عبارت‌ها در شأن تو نیست‌ ولی احتمال می‌دهم که منظور عزیزانت در مناجات شعبانیه از «یا قریباً لایبعد عن المغترّ به» چیزی شبیه به همین حرف‌های من باشد البته به اضافه چند میلیارد سال نوری تفاوت با همین حرف‌های من! خلاصه که «ای نزدیکی [که به جای ناز کردن] از فریفته‌اش دور نمی‌شود»... ای بغل‌گیرنده‌ی همه‌ی فریفتگان و خاطرخواهانت... ای نابوده کننده‌ی همه قواعد بازار.... و ای کوبنده‌ی مکانیزم عرضه و تقاضای بشر مادّی... و ای تربیت‌کننده‌ی انبیاء و اوصیائی که هزاران سال است این قواعد را به بازی گرفته‌اند و حتی مومنین باورشان نمیشود... 🔹اصلا شما همین جمله ی قبل از «یا قریبا لایبعد عن المغتر به» را ببینید. شاید خدا را با این اسمش صدا زدیم بخاطر خواسته‌ای که در جمله قبل به او گفتیم: «و انظر الیِّ نظر من نادیته فاجابک و استعملته بمعونتک فاطاعک» طوری به من نگاه کن که انگار از همان‌هایی هستم که برای کمک به خودت بکارشان گرفتی و آنها هم پا دادند. این «معونتک» و کمک کردن به تو هم که معنایش را نمی‌فهمم مگر این که همان کمک و یاری ِ علی باشد. مثل «زید بن صوحان» که کمک و معونه اش را خود علی امضا کرده. همان که در جنگ نهاوند دستش را داد و بعد عاشق سلمان شد و بعد کارهایی کرد که «بعضی‌ها» به شام تبعیدش کردند و بعد.... تا دستش به علی رسید و در معرکه جمل، قصد «شتر» را کرد. هم‌قبیله‌ای‌هایش گفتند: «اینجا چه می‌کنی؟! دور و برِ این شتر، مرگ پرسه می‌زند.» زید سفره‌ی دلش را باز کرد: «مرگ همان چیزی است که من می‌خواهم.» و به امیرالمومنین رو کرد و گفت: «من را کشته خواهی دید. دستی را در آسمان می‌بینم که به من می‌گوید: به سوی ما بیا!» انگار همان دست قطع‌شده‌اش آمده بود تا بقیه‌ی بدنش را هم بهشتی کند و ... به خاک افتاد. 🔹 خاطرخواهی و نیاز زید به علی به اوجش رسیده بود و توی خونش موج میزد. خونش فوران کرد. یا قریبا لایبعد عن المغتر به: علی اما دور نشد، رفت نزدیک تا جایی که راوی میگوید: «حتی جلس عند رأسه» بالای سر زید نشست و جمله‌ای گفت تا زید را به بالاترین درجات ِ قرب به قریب بفرستد و «من استعملته بمعونتک» و اهل یاری را تعریف کند: _ رحمک الله یا زید لقد کنت خفیف الموونه و عظیم «المعونه»... رحمت خدا بر تو ای زید که کم هزینه بودی و «کمک‌کاری بزرگ» 🔹اصلا همین که ما کورسویی از نیاز به علی پیدا کنیم و کمی خاطرخواه کمک و یاری به او بشویم، لطف می‌کند و جرأت میدهد که از او بخواهیم تا مثل «زید بن صوحان» با ما معامله کند: «انظر الیّ نظر من... استعملته بمعونتک فاطاعک» چرا؟ چون تو کسی هستی که همه‌ی قانون‌های ناز و نیاز و تمامی قواعد بازار را زیر پای بزرگواری‌ خودت و اولیائت لِه کرده‌ای؛ چون «یا قریبا لایبعد عن المغتر به» ادامه👇👇👇
🔸حالا همه اینها که گفتم برای مناجات شعبانیه بود و ماه شعبان. اگر برویم به سمت ماه مبارک، چشمه‌های دیگری نشان می‌دهد. کجا؟ وسط دعای دیوانه کننده‌ی «افتتاح» همان جا که می‌گوید اصلا نیاز مصنوعی و خاطرخواهی ِ نصفه و نیمه هم نخواستیم که هیچ؛ اگر بدبخت ِ نیازمند ِ نداری بود که خیلی نفهم بود و به جای نیاز داشت ناز می‌کرد و بد و بیراه می‌گفت و منت می‌گذاشت، باز هم مهربانی‌م را توی بغلش می‌چپانم: «مدلاً علیک... تدعونی فأولّی عنک و تتحبب الیّ فاتبغض الیک و تتودّد الیّ فلا اقبل منک کأن لی التطول علیک... ناز می‌کنم... تو مرا می‌خوانی و من از تو روی میگردانم و با من دوستی می‌کنی و دشمنی می‌کنم و محبت می‌کنی و از تو نمی‌پذیرم انگار که من بر تو منت دارم».... «فلم یمنعک ذلک من الرحمه لی و الاحسان الیّ و التفضل علیِّ... اما همه اینها تو را از مهربانی و خوبی کردن به من باز نمیدارد...» ♦️_ بزرگوار! می‌شود توضیح بدهی که این چه وضعش است؟ میشود توضیح بدهی که چرا این‌قدر خوبی؟ 🔹پی‌نوشت: تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه؛ که از شدت خاطرخواهی و فریفتگی به خمینی و خامنه‌ای، در میانه آتش الحاد مدرن به معونه و کمک ِ «پرستش اجتماعی ِ خدای متعال» رفت و با دریافت مدال «استعملته بمعونتک فاطاعک»، ظفرمندانه در آغوش «قریبا لایبعد عن المغتر به» قرار و آرام گرفت. ___ بله | آی‌گپ | سروش | تلگرام | ایتا @msnote
✳️ فخر الدین طریحی در اثر معروف خود در باب لغت یعنی مجمع البحرین در توضیح (حَنّان) که یکی از اسمای حسنای الاهیست، حدیث ذیل را از مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل کرده است: ✅ قد سئل عن الحنان و المنان فقال علیه السلام: الحنان هو الذي يقبل على من أعرض عنه و... ⬅️ حنان کسی است که روی می‌آورد به سوی کسی که از او دوری می‌گزینند. 📚 مجمع البحرین: ج۱، ص۵۹۱ یا حنان... 🔷 پ.ن: فرازی از وصیت‌نامه شهید ناصرالدین باغانی که رهبر معظّم انقلاب درباره‌اش بیان داشته‌اند: «نوشته‌جات این شهید عزیز را مکرر خوانده‌ام و هر بار بهره و فیض تازه‌ای از آن گرفته‌ام.»: ⬅️ ...بعد از چندی که با تو معاشقه کردم به یک‌باره به خود آمدم! دیدم که من کوچک‌تر از آنم که عاشق تو شوم و تو بزرگ‌تر از آنی که معشوق من قرار بگیری. فهمیدم که در این مدّت که فکر می‌کردم عاشق تو هستم اشتباه می‌کردم. این تو بودی که عاشق من بودی و مرا می‌کشاندی. اگر من عاشق تو بودم باید یک‌سره به دنبال تو می‌آمدم. ولیکن وقتی توجه می‌کنم می‌بینم گاهی اوقات در دام شیطان افتاده‌ام... حال می‌فهمم که این تو بودی که عاشق بنده‌ات بودی و هر گاه او صید شیطان شده تو دام شیطان را پاره کردی. هر شب به انتظار او نشستی تا بلکه یک شب او را ببینی! ...آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می‌کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوقت می‌نشستی؛ اما منِ بدبخت ناز می‌کردم و شبِ خلوت را از دست می‌دادم و می‌خوابیدم. اما تو دست برنداشتی و این‌قدر به این کار ادامه دادی تا بالاخره منِ گریزپای را به چنگ آوردی... 📚 پنجاه سال عبادت (گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی): ص۲۵ منبع: @justhadis110
﷽ --- بچه را خواباندم. سه تای دیگر را نهار دادم. نشستم پای سجاده کمی بخوانم. به صفحه دوم نرسیده، بیدار شد. بغلش کردم. با پاهایش بازی اش گرفته بود با قرآن. مصحف را گذاشتم کنار و فکر کردم "سهم من چه؟" دست روی صورتم گذاشت و برداشت و خندید. دالی بازی اش را گرفتم، ادامه دادم؛ و خندید. از ته دل. به مسخره بازی‌های من، به تکرار صدباره حرکات دست من. سه تای دیگر هم به ما پیوستند. خنده های آن‌ها چهارنفره شد؛ سهم من کامل تر!… پشت همان شکلک‌های مسخره، قلقلک های نوبتی، فکر کردم: اصلاً مادری، جز عبادت چیست؟ آن هم دائماً سَرمَدا! تمام روز خدمت به خلق خدا، آن هم کسانی که جزتو پناهی ندارند! کسانی که حتی اگر آب بخواهند و تو سیرابشان نکنی، تشنه می‌مانند! وقتی نیت صالح و شایسته است،چطور هر لبخند من به کودکم عبادت نیست؟ وقتی رَوش صحیح است چطور کارهایی از من که منجر به شاد کردن چند کودک میشود عبادت نباشد؟ (که فرمود: نزد خدا عبادتی محبوب‌تر از شادکردن مؤمنان نیست!) مُطعم بودن، ساقی بودن، خادم بودن، شادکننده بودن عبادت نیست؟ حتی من فکر میکنم همین که منِ انسان، مطابق با الهی خود، فرزنددار شده ام و میکنم، همین تبعیت از فطرت بی نقص الهی، خودش عبادت است! چون پشت پا زدن به نظم خلقت نیست، کج‌روی نیست. اصلاً همین که امانت دارِ خلیفه خدایم! تلاش برای حفظ امانت، عبادت نیست؟ متّصف شدن به صفات خدا را بگو! این که یک مادر، چون خدای مهربانش، رازدار است، بخشنده است، انیس است، پرده پوش است، رفیق است، معین است، سریع الرضا است، میکوشد دائم الفضل باشد، صبور باشد، حلیم باشد، شکور باشد،… این مسلک، این تلاشها، عبادت است! اینها به کنار! تلاش بیست و چهاری برای را بگو! این که دیگر خود عبادت است! هی برسی به نقطه جوش، هی لا اله الا الله گویان لب بگزی، جرعه خشم فرودهی! روزه زبان چطور؟ مدام مراقب باشی کلماتت، جملاتت، لحنت چیست تا مبادا الگوی بدی شوی برای مُتِربی‌هایت! از این هم بگذر دائم التوبه بودن چی؟! چه کسی بیشتراز یک هی خودش را میکند، هی قول میدهد که ازفردا بهتر میشود، هی توبه میکند با بغض و اشک؟ آن عبادتهای پنهانی‌تر را بگو؛ توکل مدام، حسن ظن به خدا، دعا برای غیر خود،… . که جمع همه اینهاست -وقتی با نیت و روش نیک است- اگر دائم العبادة بودن نیست اگر مصداق عبودیت و تسلیم نیست پس چیست؟ آن هم عبادتی که از آفت عُجب و ریا به دور است! چون غالباً در سِتر است. خدا پسندیده که مستور باشد؛ تا بماند بین خودمان و خودش. 💕 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشبختی یعنی باشی عاشق علی باشی.. 🎥 نماهنگ «روزه‌اولی» کاری قشنگ از محمدحسین پویانفر ___ بله | آی‌گپ | سروش | تلگرام | ایتا @msnote
هدایت شده از کانال حسین دارابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احکام فضای مجازی خیلیامون درگیر این مسائل هستیم 🔻تکمیل کنم این کلیپو عکسها و کلیپ‌هایی که ماها از بی‌حجاب ها با وضع نامناسب به‌هر دلیلی پخش میکنیم هم حرام شرعی‌ست. چون باعث اشاعه فحشا میشه. اشاعه فحشا هم فقط گناه چشم و نگاه حرام مخاطب نیست بله این اشاعه فحشاس. این لایه اول و سطحیشه 🔻ولی اگه عمیقتر به این نگاه کنیم میبینیم که وقتی ما کلیپ‌های افراد بیحجاب در شهرهای بزرگ یا لب ساحل یا اینجور جاهارو منتشر میکنیم، ناخوداگاه بسیاری از شهرها و شهرستان‌های دیگری که اصلا مشکل حجاب ندارن رو درگیر میکنیم، یه عده از شهروندان این شهرها میگن چرا ما اینطوری نگردیم؟ چرا ما مث شهرهای بزرگ نباشیم؟ چرا ما الکی به خودمون سخت میگیریم. از اونطرف هم شهروندان این شهرهای کوچک هم چشمشون دیگه عادت میکنه به این نوع پوشش و اگه بمرور تو شهر و شهرستانی که اصلا بی‌حجاب وجود نداشته، وضع پوشش خراب بشه، بی تفاوت میشن. و مقصر ما کانال‌های حزب اللهی هستیم که فضای اونجا رو آماده کردیم برای بیحجابی با انتشار این عکسها و کلیپها. این یعنی اشاعه فحشا ✅ یک واجب شرعی هیچوقت از مسیر حرام، محقق نمیشه (قسمت ۶) هرروز یک پست احکام، به‌ما بپیوندید حسین‌دارابی 👈 عضوشوید @hosein_darabi
•••─━━⊱✦🔹﷽🔹✦⊰━━─••• ... و «زن» اگر که تویی، ما کدام‌مان «مَرد»یم؟ ••─━⊱✦🔸✦⊰━─•• یک بانوی قدرتمند و ثروتمند طبعاً در معرض انواع ارتباطات اجتماعی است. پس وقتی نه فقط مراکز قدرت و ثروت که حتی تمامی زن‌های مکّه به دلیل ازدواج با یک مرد فقیر، با او قطع ارتباط کنند، در میانه موج‌های سهمگینی از فشار روحی بالا و پایین خواهد شد... گذشته از این، بحرانی‌ترین لحظات زندگی یک زن، همان وقتی است که می‌خواهد از بار فرزندش فارغ شود. درست در همچین لحظاتی، تمامی زنان قریش را بسیج کرده‌اند تا او تنها بماند و بخاطر وفاداری اعجازآمیزش به محمّد مجازات شود؛ اما یقین پولادین او ذرّه‌ای متزلزل نمی‌شود. در مقابل چنین عظمتی است که «برترین زنان جهان» از بهشت فرود می‌آیند و لیاقت پیدا می‌کنند و قابل می‌شوند تا قابلگی کنند برایش ... ••─━⊱✦🔸✦⊰━─•• پی‌نوشت: همه‌ی مردهایِ نامردی که یک روز به دنیا آمدند و یک روز هم با خفّت و حقارت، سرشان را روی زمین گذاشتند، مشکل‌شان این بوده که برای نصرت ولیّ خدا، به شاگردی ِ بانویی مثل شما تن نداده‌اند. ••─━⊱✦🔸✦⊰━─•• سیزده شب مانده تا شب قدر که در آن، عرضه‌دارها برای نصرت ولیّ، مقدر و معیّن می‌شوند، می‌شود دست نوازشی بر سرم بکشید تا کمی از شما وفاداری یاد بگیرم ای «امّ‌المومنین»؛ ای «مادرِ همه‌ی مومن‌ها»؛ و ای «پرورش‌دهنده‌ی ایمان در قلب‌ها و فکرها و رفتارها»... ••─━⊱✦🔸✦⊰━─•• وفات حضرت (س) را تسلیت عرض میکنم. التماس دعا ••─━⊱✦🔸✦⊰━─•• 🖌: 🔹سروش sapp.ir/msnote 🔸ایتا Eitaa.com/msnote 🔹بله https://ble.im/msnote 🔸تلگرام https://t.me/msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• 🔷ابوحمزه، به وقت دهمین سحر 🔸دعای سحرهای حضرت سجاد را در شب وفات مادرش، شاید بشود یک طور دیگر خواند. مثلا این طور که وقتی مثل هر شب، اوضاع خراب می‌شود: «فَقَدْ عَصَيْتُكَ وَ خَالَفْتُكَ بِجُهْدِي فَالْآنَ مِنْ عَذَابِكَ مَنْ يَسْتَنْقِذُنِي وَ مِنْ أَيْدِي الْخُصَمَاءِ غَداً مَنْ يُخَلِّصُنِي‏؟ با تمام تلاشم از تو سرپیچی کردم. حالا چه کسی من را از عذاب تو نجات می‌دهد و فردا از دست ستیزهجویان و طلبگارانم چه کسی مرا خلاصی می‌بخشد؟» ، 🔹پناه می‌بریم به «وَ بِحُبِّي‏ النَّبِيَ‏ الْأُمِّيَّ الْقُرَشِيَّ الْهَاشِمِيَّ الْعَرَبِيَّ التِّهَامِيَّ الْمَكِّيَّ الْمَدَنِيَّ أَرْجُو الزُّلْفَةَ لَدَيْك‏... و به خاطر عشقی که به پیامبرت دارم، امید نزدیکی و تقرب به تو پیدا می‌کنم» 🔸و بعد با خودمان می‌گوییم که اگر روسیاهانی مثل ما با حبّ به پیامبر از آن وضعیت خراب خارج می‌شوند و به قرب الهی امید پیدا می‌کنند، پس سرسلسله محبّین و عشاق پیامبر چه ملک و مملکتی در نزدیکی خدا پیدا کرده. خدیجه‌ای که تجسّم عشق به نبیّ‌اکرم بود و با محبتش به محبوب خدا، در برابر تمامی جامعه حجاز ایستاد و مقابل فشار همه‌جانبه بت‌پرستان، رو به خدا کرد و شیدایی‌ش به آن ابرمرد قرشی هاشمی عربی تهامی مکّی مدنی را فریاد زد: بحبّی النبیِّ الامّی القرشی الهاشمی العربی التهامی المکّی المدنی ارجو الزلفه لدیک» با توسل به خدیجه است که می‌شود محکمتر و امیدوارتر گفت: ارجو الزلفه لدیک... 🔸ما از وقتی که فرزندان همچین مادری شدیم، سحر شب دهم ماه مبارک این فرازِ ابوحمزه را از زبان حال مادرمان می‌خوانیم و زیر چادرش پنهان می‌شویم تا زشتی‌های‌مان معلوم نشود و وقتی چند صفحه جلوتر خواستیم التماس کنیم که: «سَيِّدِي عَبْدُكَ بِبَابِكَ أَقَامَتْهُ‏ الْخَصَاصَةُ بَيْنَ‏ يَدَيْكَ‏ يَقْرَعُ بَابَ إِحْسَانِكَ بِدُعَائِهِ فَلَا تُعْرِضْ بِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ عَنِّي وَ اقْبَلْ مِنِّي مَا أَقُول... سرورم! بنده‌ی تو، دم درگاه توست؛ تنگدستی او را روبرویت ایستاده نگه داشته و با دعایش درِ خانه‌ی احسانت را می‌کوبد. پس روی کریمانه‌ات را از من برنگردان و حرفهایم را باور کن» ، 🔹اشکهای‌ دروغینمان کارگر بیفتد. چون با خودمان می‌گوییم روی خدا و «وجه‌الله» که قرار است از ما برنگردد و حرفهای مان را باور کند، کسی نیست جز نبیّ‌اکرم* و ما با مادرمان ام‌المومنین، از روی تنگدستی، ایستاده‌ایم دم درگاه خدا و روبروی پیامبر اکرم تا رو برنگرداند و حرف‌های‌مان را باور کند. پیامبر که از خدیجه‌اش رو بر نمی‌گرداند؛ می‌گرداند؟! 🔹یا امّ المومنین! امروز جمعترین جمع مومنین در تمامی کره خاکی، زیر پرچم جمهوری اسلامی جمع شده. مادرها جمع بچه‌های‌شان را خیلی دوست دارند. چادرت را روی سرمان بکش و ما را پیش محمّدت ببر و گرمتر از همیشه در آغوش او بینداز تا با قوّت ایمانی که شما به ما داده‌اید، ضعف‌های‌مان را کم کنیم و علَم محبوب شما را بالاتر ببریم و چهل و چهارمین روز جمهوری اسلامی را پربرکت‌تر و مبارک‌تر از همیشه کنیم 🔸*عن الرضا علیه السلام: «وَجْهَ اللَّه» أَنْبِيَاؤُهُ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُهُ هُمُ الَّذِينَ بِهِمْ يُتَوَجَّهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى دِينِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّكَ‏ ___ ✍: بله | آی‌گپ | سروش | تلگرام | ایتا @msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• 🔹البته سلیقه من که ملاک نیست اما اگر بپرسند چه فرازهایی از «ابوحمزه» هست که خیلی دلبری می‌کند، حتما می‌گویم «و بک اَنِست محبّتی» جزء برترین‌هاست: «محبتم به تو انس گرفته و دوست‌داشتنهایم با تو اُخت شده و خاطرخواهی‌هایم با هر چیزی که به تو مربوط است، ترکیب شده...» حالا برای هر کسی هم یک‌جوری. مثلا دوست‌داشتن‌های من و انس و الفت‌شان با تو، از تابلوی «السلام علیک یا اخت ولی الله»ی که چند کیلومتر مانده به قم کنار اتوبان نصب کرده‌اند شروع می‌شود و همین طور میآید تاااا به «خیابان ارم» یا «پل آهنچی» یا «میدان آستانه» و یا هر جایی که آخرش به حرم دختر موسی‌بن‌جعفر می‌رسد؛ حرم دردانه‌ی حجّت تو که همیشه مهر و محبت مادریش را به ما چشانده. 🔸 این‌قدر که حتی به خودم جرأت می‌دهم و اگر بی‌ادبی نباشد، توی ضمیرهای ابوحمزه دست می‌برم و همینطور که در طلایی ِ رواق تکیه داده‌ام، فتحه‌ی «بکَ» را آن بالای کاف بر می‌دارم و زیرش می‌گذارم و رو به ضریح علیامخدره می‌کنم و دم‌دمای سحر ماه مبارک هی می‌گویم: «و بک ِ انست محبتی» محبتم به تو انس گرفته و دوست‌داشتن‌هایم با تو اُخت شده یا فاطمه معصومه.... تو و فاطمه معصومه که بین خودتان من و تو ندارید؛ دارید؟! ♦️البته چند خط بعد از «و بک انست محبتی»، یک عبارتی هست که موقع خواندنش میلم می‌کشد به ضریح نگاه کنم. چشمم را از مفاتیح بردارم و بالا ببرم تا به ضریح برسد و بگویم «و الی جودک ِ و کرمک ِ ارفع بصری... چشمم را به سوی جود و کرم تو بالا می‌برم و باز می‌کنم» و همین‌طور نگاهم را ادامه می‌دهم و می‌خوانم: «و الی معروفک ِ اُدیم نظری.... و به خوبیهایت نگاه کردنم را ادامه می‌دهم....» 💕خلاصه که «محبتم به تو انس گرفته و دوست‌داشتنهایم با تو اُخت شده و خاطرخواهی‌هایم با هر چیزی که به تو مربوط است، ترکیب شده...» حالا برای هر کسی هم یک‌جوری... ___ ✍: بله | آی‌گپ | سروش | تلگرام | ایتا @msnote