«به وقت واقعه».pdf
1.69M
🔶خبرها جلوتر از ثانیهها میدویدند. به آتش خیره شده بودم و سوختنت را میدیدم اما کاری از دستم بر نمیآمد. جز آنکه از این ثانیهها بگذرم. وای بر آن لحظههای دردناک! همه حال مرا داشتند. هیچکس باورش نمیشد. هستی دست بر دامنم انداخته بود و تمنا میکرد که به عقب برگردم.....
🔊 یک خبر خوب!
🔅مجله به وقت واقعه منتشر شد!
📜 نگاه هر کدوم از ما به حاج قاسم یک طور دیگه است. یک نفر مبهوت اراده حاج قاسمه، یک نفر شجاعتش رو تحسین میکنه و ...
❓دوست دارید از یک زاویه دیگه به حاج قاسم نگاه کنید؟
❓دوست دارید برای چند دقیقه دلتون رو به حاج قاسم گره بزنید؟
🔰پس مجله به وقت واقعه رو حتما بخونید.
#مدرسه_نویسندگی
🌐 کانال مدرسه نویسندگی لبیک
@mtnlabbayk
🌐 کانال مدارس تخصصی لبیک
@madareselabbayk
هدایت شده از واحد فرهنگیان لبیک
🇮🇷دوره تربیت معلم تحول۹🇮🇷
🔸نهمیندورهکشوریتربیتمعلمدبستان
🌐 لینک ثبتنام وکسباطلاعاتبیشتر:
https://survey.porsline.ir/s/VhdwMFy
⏱ شروع دوره: ۱۸ بهمنماه
🌐 نام کاربری سرپرستی دوره:
@doreyetahavvol
☎️ شماره تماس: ۰۹۱۵۸۳۵۶۵۹۱
🌐 کانال واحد فرهنگیان لبیک
@farhangianelabbayk
🌐 کانال طرح نخبگانی لبیک
@tarhelabbayk
🔰 آغاز ثبتنام مدارسنخبگانیلبیک
💠 شناسایی و هدایت استعدادهای برتر
🔸 پسرانه و دخترانه
🔹 از پیشدبستانی تا دبیرستان
🌐 لینک ثبتنام مدارس نخبگانی لبیک:
https://survey.porsline.ir/s/qRaNkU7
🔰 شماره تماس جهت کسب اطلاعات بیشتر:
☎️ پیش ۱و۲: ۰۹۱۵۱۰۴۳۵۱۰
☎️ دبستان پسرانه: ۰۹۱۵۴۷۶۰۵۲۱
☎️ دبستان دخترانه: ۰۹۱۵۸۳۵۶۵۷۷
☎️ دبیرستانپسرانه: ۰۹۱۵۲۱۹۵۵۹۱
🌐 کانال طرح نخبگانی لبیک
@tarhelabbayk
🌹سه راهی شهادت: عشق، خاک، خون🌹
✨ در میانههای عملیات خیبر بودیم که در طلائیه زیر توپ سنگین دشمن گیر کردیم و راهی جز مقاومت نداشتیم.
🔥 هوا بسیار داغ بود. بهدلیل محاصره چند روزی بود که به بچهها آب نمیرسید. امید میان تونلها داشت از بین میرفت. بیسیمچی خبر جدیدی دریافت کرده بود و داشت بهسرعت به دنبال احمد کاظمی میگشت.
📞 بعد از اینکه چند دقیقهای زیر گرد و خاکِ توپ دشمن، با صورتهای خونی، حسین خرازی با احمد و بیسیمچی صحبت کرد، حسین گفت: بچهها رو جمع کنید تا صحبتی کنم.
❤️🔥 حسین گفت امام فرموده جزایر خیبر را حفظ کنید؛ امروز اینجا عاشوراست؛ یا میمانید و مقاومت میکنید یا میروید.
بین بچهها شور و شوق افتاده بود. امام خطاب به ما گفته بود از جزایر به قیمت جانتان محافظت کنید. دیگر جای شک و تردیدی باقی نمانده بود. با اینکه فضا فقط با منور روشن بود، اما اشک جاری بچهها دیده میشد.
🥀 سهراهی شهادت محلی بود که بیشترین درگیری بین ما و نیروهای عراق شکل گرفته بود. بچهها زیر فشار بودند. عراقیها ضدهواییهایی را که برای هواپیما بودند، روی زمین آورده بودند و بچهها را میزدند. اینجا جایی بود که واقعاً میان آسمان و زمین فاصله نبود و با هر گام شهدا را میدیدیم.
حسین خرازی و احمد کاظمی که خودشان اسلحهبهدست در خط مقدم بودند، بهشدت مجروح شدند؛ بهطوریکه حسین دست چپش را در راه اسلام فدا کرد.
سیدامیرعلی جلالی
داستانآموز مدرسهٔ نویسندگی لبیک
#مدرسه_نویسندگی
🌐 کانال مدرسه نویسندگی لبیک
@mtnlabbayk
🌐 کانال مدارس تخصصی لبیک
@madareselabbayk
خط سرخ
بخش اول
🚩 خط سرخی روی آسفالت خیابان کشیده شده بود. نور چراغ برق کمتر از آن بود که سرخی قطرات خون را خوب نشان دهد. به سیاه میزد. لنگانلنگان خود را کنار دیوار خیابان میکشید. خلوت بود. کسی جرأت نداشت آن موقع شب به خیابانها بیاید و کاری کند. تیر، ساق پایش را سوراخ کرده بود. بهسختی از دست مأمورها دررفته و خودش را توی کوچه پسکوچههای شهر گموگور کرده بود. به دنبال پناهگاهی میگشت. نباید در این خیابان اصلی میماند. تا خانۀشان کلی راه بود.
🚔 ناگهان نور چراغ ماشینی را دید که از ته خیابان نزدیک میشد. خوابید کف زمین. شمشادهای کنار خیابان آنقدر بلند بودند که بتوانند او را بپوشانند. اما ماشین گشت ارتش به موازاتش در خیابان ایستاد. دو نفر سرباز پیاده شدند و زیر چند ماشینی را که در خیابان پارک شده بودند، بررسی کردند. اینطرف و آنطرف را دیدند. غافل از اینکه سوژه درست در نزدیکیشان است. انگار کار خدا بود که او را نبینند. شاید هم آیهای به دادش رسیده بود.
- اینجا نیست قربان!
این را یکی از سربازها گفت.
- خاک تو سر کورتون کنم. یه آدم زخمی رو که با تفنگ گوله خورده و نمیتونه راه بره رو گم کردین... یالا سوار شین بیبتهها!
#داستان_انقلاب
#مدرسه_نویسندگی
#حسین_علینقی
🌐 کانال مدرسه نویسندگی لبیک
@mtnlabbayk
🌐 کانال مدارس تخصصی لبیک
@madareselabbayk
خط سرخ
بخش دوم
👮♂ سربازها سوار جیپ ارتشی شدند و جیپ راه افتاد. نفس راحتی کشید، با اینکه نفسهایش بهزور از سینه درمیآمد. داشت با مرگ دستوپنجه نرم میکرد. با همۀ توانش دستش را به میلهای که از یک مغازه بیرون زده بود، گرفت و بلند شد. بیمارستان هم نمیتوانست برود. باید خودش را به خانۀ امنی میرساند. چشمش به نام خیابان افتاد. تار میدید. چشمانش را ریز کرد تا بهتر ببیند. نزدیک خانۀ دوستش بود. میتوانست به او اعتماد کند. بهسمت آنجا کشانکشان راه افتاد. کعبهاش را یافته بود. تا آن خانه ده دقیقهای بیشتر راه نبود؛ اما با پاهای او...
✨ وارد کوچهای شد. در انتهای کوچه خانۀ احمد قرار داشت. احمد از رفقای دانشگاهی بود و با هم درس میخواندند. با هم صمیمی بودند، ولی احمد به دنبال مبارزه نمیگشت. این کارها را بیهوده میدانست. با هم خیلی بحث میکردند و آخرش هم هیچ کدام آن یکی را نمیتوانست قانع کند. اما با هم رفیق بودند و میدانست در این موقعیت، مرام احمد اجازه نمیدهد تنها بماند.
🚪 با همۀ توانش بهسمت انتهای کوچه میرفت. چند باری از حال رفت. خون زیادی از دست داده بود... خربزه را از دست مادر گرفت. آن را قاچ کرد و وسط سفره گذاشت. چنگال را برداشت و یک قاچ از آن را به چنگال گرفت و گاز زد. شیرین بود، شیرین؛ مثل لبخند مادرش که همان لحظه به او مینگریست.
#داستان_انقلاب
#مدرسه_نویسندگی
#حسین_علینقی
🌐 کانال مدرسه نویسندگی لبیک
@mtnlabbayk
🌐 کانال مدارس تخصصی لبیک
@madareselabbayk
خط سرخ
بخش سوم
🙍♂ چشمانش را باز کرد. هنوز وسط کوچه بود. چیزی نمانده بود که برسد. حتی گربهها هم در آن کوچه خوابیده بودند و هیچ صدایی نمیآمد. دوباره نیمخیز بلند شد. نمیتوانست روی پایش بایستد. خود را کشید بهسختی، بهزور، با همۀ زور...
🐳 نهنگها آب را با فواره بیرون میدادند و از کنار صخرههای لب ساحل، خود را دور میکردند. مستند جالبی بود؛ اما باید میرفت. تلویزیون را خاموش کرد، از پدر خداحافظی کرد و راه افتاد. پدرش هم به قد و بالای پسرش نگریست و لبخندی غمناک زد.
دوباره چشمانش را باز کرد. تنها چند خانه تا مقصد فاصله داشت؛ ولی نمیتوانست بلند شود. دیگر خود را روی زمین میکشید. دستانش هم دیگر توان نداشت. ناگهان صداهایی شنید. همان سربازها بودند که با سرعت از آخر کوچه گذشتند. هنوز دنبالش بودند. چند لحظهای مکث کرد و خوابیده خود را به دیوار چسباند. صداها دور و دورتر میشد...
🧋 آبمیوهفروش، هویجها را توی قیف آبمیوهگیری میانداخت و آبهویج میگرفت. صدای قیژقیژ دستگاه همه جا میپیچید. علی و احمد منتظرِ آبمیوه با هم حرف میزدند. آبمیوهفروش دو تا لیوان را از آبهویج پر کرد و به دست آنها داد. همانطور که میخندیدند، آبهویجها را هم سر کشیدند. احمد به چهرۀ دوستش لبخند میزد.
این بار دیگر چشمانش باز نشد.
#داستان_انقلاب
#مدرسه_نویسندگی
#حسین_علینقی
🌐 کانال مدرسه نویسندگی لبیک
@mtnlabbayk
🌐 کانال مدارس تخصصی لبیک
@madareselabbayk
خط سرخ
بخش چهارم
☀️ آفتاب، آرامآرام خودش را از دیوارهای شهر بالا میکشید. نور سپیدهدم همه جا را ذرهذره روشن میکرد. احمد صبحانه خورده بود و میخواست از درِ خانه بیرون بیاید. صداهایی از پشت درِ خانه و داخل کوچه میآمد. نگران شد. سریع کفشها را پا کرد و بیرون رفت. تا در را باز کرد، دو سه نفر از همسایهها را دید که بالاسر یک نفر ایستاده بودند. آن فرد روی زمین افتاده بود و انگار نفس نمیکشید.
- چی شده؟!
- سلام احمدآقا. اول عباسآقا این بندهخدا رو دیدش. زنگ زده به آمبولانس تا بیاد. تیر خورده به پاش.
احمد دیگر بالاسر علی رسیده بود. نشست. دوست داشت حدسش درست نباشد. نمیخواست چهرۀ آشنایی را ببیند؛ ولی همه چیز آنطور که ما میخواهیم نمیشود. روی علی را برگرداند. حدسش درست بود. بغضش شکست و به هقهق افتاد.
- احمدآقا! میشناسیش.
سرش را تکان داد و تأیید کرد.
- ای وای! رفیقته؟! حتمی مأمورها زدنش.
🚑 آمبولانس آمد و پیکر علی را با خود برد. احمد به رفتن آمبولانس که داشت به انتهای کوچه میرسید، نگاه میکرد. اما چیزی درونش در حال شکلگیری بود؛ یا شاید چیزی درونش داشت میجوشید.
#داستان_انقلاب
#مدرسه_نویسندگی
#حسین_علینقی
🌐 کانال مدرسه نویسندگی لبیک
@mtnlabbayk
🌐 کانال مدارس تخصصی لبیک
@madareselabbayk
🇮🇷دوره تربیت معلم تحول۹🇮🇷
💠 نهمین دوره کشوری تربیت معلم دبستان
🌐 لینک ثبتنام و کسب اطلاعات بیشتر:
https://survey.porsline.ir/s/VhdwMFy
⏱ شروع دوره: ۱۸ بهمنماه
🌐 نام کاربری سرپرستی دوره:
@doreyetahavvol
☎️ شماره تماس: ۰۹۱۵۸۳۵۶۵۹۱
🌐 کانال واحد فرهنگیان لبیک
@farhangianelabbayk
🌐 کانال طرح نخبگانی لبیک
@tarhelabbayk
🇮🇷 مدرسهٔ نویسندگی لبیک و کارگروه شعر و ادب برگزار میکند 🇮🇷
🔰 محفل شعر محیا 🔰
🕌 روایت انقلاب 🕌
🔻با حضور شاعر آیینی🔺
🔸جناب آقای رضازاده ورقچی🔸
⏰ زمان: چهارشنبه، ۱ اسفندماه، ساعت ۱۵
📍مکان: سجاد ۳، میلاد ۱۰، پلاک ۳۸، دبستان پسرانهٔ لبیک، طبقهٔ اول
📣 از شاعران و ادیبان بزرگوار، خصوصاً نوجوانان عزیز، دعوت میشود اشعار خود را برای شرکت در این محفل به آیدی زیر ارسال کنند:
@hoseinalinaghi
🌷 زمینههای سرایش شعر:
🖋 حماسهآفرینی
🖋 مقابله با ظلم
🖋 رهبری امام
🖋 شهدای انقلاب
⭕️ اشعار بزرگواران پس از داوری، توسط خودشان در محفل خوانده خواهد شد و پس از آن در شعرنامهٔ لبیک به چاپ میرسد.
🌐 کانال مدرسهٔ تخصصی نویسندگی
@mtnlabayk
🌐 کانال مدارس تخصصی لبیک
@madareselabbayk
هدایت شده از مدرسه تخصصی هنر لبیک
🇮🇷 کارگاه نقاشی روی سفال 🇮🇷
🔸 با رویکرد شناسایی استعدادهای برتر در عرصه طراحی و نقاشی
🔸 پسران و دختران
⏳ مهلت ثبتنام: ۴ اسفندماه
🔹 شروع کارگاه: ٩ اسفندماه
🌐 لینک ثبتنام و اطلاعات بیشتر:
https://survey.porsline.ir/s/D1GeCG8
☎️ شماره تماس: ۰۹۰۵۵۸۰۵۳۷۵
🌐 کانال مدرسه تخصصی هنر
@mthlabbayk
🌐 کانال مدارس تخصصی لبیک
@madareselabbayk
🇮🇷 دوره مقدماتی آموزش شعر 🇮🇷
🔸با رویکرد شناسایی استعدادهای برتر در عرصه شعر و ادبیات
🔸 ویژهٔ پسران نوجوان
⏳ شروع دوره: ١٣ اسفندماه
🌐 لینک ثبتنام و اطلاعات بیشتر:
https://survey.porsline.ir/s/30JuaI8
☎️ شماره تماس: ٠٩١٧۴٠٣۴٨٣١
🌐 کانال مدرسه تخصصی نویسندگی
@mtnlabbayk
🌐 کانال مدارس تخصصی لبیک
@madareselabbayk