💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
*«أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَّا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا»*
آیا آنها [یهود ]سهمى در حکومت دارند (که بخواهند چنین داورى کنند)؟! در حالى که اگر چنین بود کمترین حقى را به مردم نمى دادند.
(نساء/53)
👉 @mtnsr2
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
5bdc1bdffc1bc870a0503f9d184f912737434986.mp3
3.82M
⭕️شریعت را باید مو به مو انجام داد!!!
💠 #سخنرانی_کوتاه استاد رائفی پور
👉 @mtnsr2
امیرالمؤمنین علیه السلام:
گناهی كه بخشیده شده است، گناه بنده ای است كه خداوند او را در دنیا كیفر می كند و در آخرت كیفر ندارد. در این صورت خداوند حكیم تر و بزرگوارتر از آنست كه بنده اش را دو بار كیفر كند.
أَمَّا الذَّنْبُ الْمَغْفُورُ فَعَبْدٌ عَاقَبَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى ذَنْبِهِ فِي الدُّنْيَا فَاللَّهُ أَحْكَمُ وَ أَكْرَمُ أَنْ يُعَاقِبَ عَبْدَهُ مَرَّتَيْنِ.
بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج۶، ص: ۳۰
👉 @mtnsr2
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
⭕️ #حدیث_مهدوی
🔹موضوع:انتظار فرج
🔹امام صادق عليه السلام فرمودند:
🔰طُوبَى لِشِیعَةِ قَائِمِنَا الْمُنْتَظِرِینَ لِظُهُورِهِ فِی غَیْبَتِهِ وَ الْمُطِیعِینَ لَهُ فِی ظُهُورِهِ أُولَئِکَ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ الَّذِینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون ؛
🔶خوشا به حال شیعیان قائم ما. آنها که در دورهی غیبتش منتظر ظهور او هستند، و در زمان ظهورش، از او اطاعت میکنند.
🔻 آنها در شمار اولیاء الله هستند که نه خوفی دارند و نه حزنی.
📚کمال الدين و تمام النعمه، ج2، ص357
👉 @mtnsr2
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿
⭕️ #شهید_عبد_الصالح_زارع
🔶قسمت هشتم
🔶 #سقای_حرم
هفت سالش بود که او را با نماز آشنا کردم. گاهی با ما به نماز می ایستاد. از نه سالگی خواندن نماز را شروع کرد. تشویقش میکردیم که صبح ها هم برای نماز بیدار شود . گاهی روزه هم میگرفت. از ده سالگی دیگر خودش نماز وروزه هایش را کامل بجا می آورد.
از بچگی پایش به پایگاه بسیج باز شد . تنها جایی که می رفت و خیالم راحت بود همین پایگاه بسیج بود. گاهی شب ها تا دیر وقت در پایگاه می ماند.
پدرش آرام بود. اما من نگران می شدم و می رفتم دنبالش. تاکید می کردم که باید زودتر به خانه برگردد. با این حال هیچ وقت مانع رفتنش به پایگاه نشدم.
بزرگتر هم که شد روال کارش همین بود. از مدرسه که می آمد صبح وشبش را در پایگاه میگذراند گاهی اوقات از او می خواستم برای درسهایش بیشتر وقت بگذارد . در کلاس حواسش را جمع میکرد. به کتاب که نگاه می انداخت مطلب را میگرفت. برای هنین نمره هایش بطور معنول خوب بود . بعضی ها سر به سرش میگذاشتند و میگفتند لابد تقلب کرده ای!
شب جمعه ای بود از خواست که صبح زود بیدارش کنم وحواسم باشد تا خواب نماند . گفتم مگر چه خبر شده؟
معلوم شد صبح باید برود برای امتحان کنکور . با طعنه وکنایه گفتم: قربان پسرم بروم با ایت درس خواندنش حسابی خسته شده ای ماساژ لازم نداری؟ خندید.
رفت کنکور داد ودر دانشگاه آزاد بابل رشته کامپیوتر قبول شد . قبولی او در دانشگاه مصادف شد با حجرت ما به قم . دلم برای صالح شور می زد . نگران تنهایی اش در بابلسر ورفت آمدش به دانشگاه بودم . معتقد بودم فضای حوزه علمیه یا سپاه برای رشد معنوی او مناسب تر است . پیشنهاد دادم برود سپاه ، بعد از استخدام بیاید و دوباره درسش را ادامه بدهد . قرار شد روی پیشنهادم فکر کند پدرش هم شبی نشست و از فضای سپاه وتجربیات خودش در محیط کاری این نهاد حرفهایی زد ودر نهایت تصمیم را به خودش سپرد .
صالح عزمش را جزم کرد . از دانشگاه انصراف داد ودر آزمون استخدامی سپاه شرکت کرد. برای آزمون ورودی سپاه که رفته بود ، نگران بودم که مبادا نتواند قبول شود . روز عاشورا بود . نذر کردم اگر قبول شد برود میان دسته های عزاداری ، آب ببرد وسقایی کند . خودش انگار مطمئن بود قبول می شود . رفته بودم مشهد . زنگ زدم احوال صالح رو بپرسم واز نتیجه آزمون خبر بگیرم . صدای همهمه وعزاداری به گوش می رسید . اطراف حرم حضرت معصومه سلام الله ایستاده بود وسط دسته عزا داشت آب پخش میکرد.
👉 @mtnsr2
🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿