6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ویژه ویژه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
●دلداده خدا نیستی
●دلداه کی هستی؟
🔸استاد پناهیان
👉 @mtnsr2
yeknet.ir_-_roze_-_safar_1397_-_mirdamad_0_0.mp3
12.57M
⭕️روضه امام حسن مجتبی
🔸با نوای میرداماد
👉 @mtnsr2
➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰
(عمامه من عاریتی است!)
مرحوم آیتاللهالعظمیحاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی از شاگردان مرحوم آیت الله العظمی میرزای شیرازی در سامرا بود.
حاج شیخ عبدالکریم می گوید:
در حرم امیرالمؤمنین (ع) گفتم:
آقا! دارم برمیگردم ایران، سیل مقلّدین به سوی من میآیند؛ الگویی معرفی کنید تا در زندگی من شاخص باشد؛ دنیا، مرجعیت، عزّت، ثروت و آقایی، مرا غافل نکند!
سه ماه در نجف، صبح و شام مشرّف می شدم، و از امیرالمؤمنین (ع) همین خواسته را تقاضا می کردم.
سه ماه هم در کربلا جمعاً شش ماه!
کم کم داشتم ناامید میشدم!
شبی با دلی شکسته از حرم بیرون رفتم!
در عالم رؤيا سیدالشهداء (ع) را دیدم که فرمود :
انسانی جامع، کامل و وارسته به عنوان الگو می خواهی؟
گفتم: آری!
فرمود : فردا طلوع فجر وارد حرم شو، کنار قبرِ حبیب بن مظاهر جوان 18 سالهای نشسته، عمامه، عبا و لباسی از کرباس دارد؛ وقتی وارد شدی، این جوان بلند میشود به من سلامی می کند، به علی اکبر و به جمیع شهداء؛ سپس از حرم خارج میشود. او را دریاب!
طلوع فجر وارد حرم شدم، کنار قبر حبیب بن مظاهر، همان گوهری که امام حسین (ع) معرفی کرده بودند را دیدم!
تا وارد شدم قیام کرد و آمد سلامی به سیدالشهداء(ع)، و سلامی به علی اکبر و سلامی هم به شهداء کرد و از حرم خارج شد؛ دنبالش دویدم، صدایش زدم و گفتم: آقا! بایست من با شما کاری دارم.
برگشت نگاهی به من کرد و گفت:
"عمامهی من عاریتی است" این را گفت و رفت تا از صحن خارج شد.
در کوچه پسکوچههای کربلا دنبالش دویدم : آقا! عرضی دارم، مطلبی دارم، بایستید.
دوباره در حال حرکت برگشت و گفت: "عبایم نیز عاریتی است" این را گفت و رفت!
باز هم دویدم تا خودم را به او رساندم، دستش را گرفتم!
نگاهی به من کرد و گفت:
چه کسی مرا به شما معرفی کرد؟
گفتم: صاحب این بارگاه، سیدالشهداء
گفت : دنبال من بیا!
کوچهپسکوچههای کربلا را طی کرد تا از کربلا خارج شدیم!
تلّی را دیدم که روی آن اتاقکی بود!
گفت: اینجا خانهی من است، فردا طلوع فجر وعدهی دیدار من و تو همین جا!
فردا، طلوع فجر، بیرونِ کربلا، روی همان تل، پشتِ در همان اتاقک، صدای نالهی پیرزنی را شنیدم که صدا میزد:
وَلَدی! وَلَدی! (پسرم! پسرم!)
در زدم، پیرزنی با چشمانی اشک آلود در را گشود.
گفتم: دیروز جوانی وارد این خانه شد و گفت: اینجا خانهی من است؛ او با من قرار ملاقات گذاشت!
گفت : آری! آن پسرم بود، الآن از دنیا رفت!
داخل شدم دیدم رو به قبله جان به جانان تسلیم کرده است!
درسی که آن جوانِ بزرگ و کامل به من آموخت درسی عملی بود!
روز قبل به من گفت : عمامهی من عاریتی است، عبای من عاریتی است!
امروز عبا و عمامه را گذاشت و رفت!
با زبان اشارت مرا آگاه کرد که :
مرجعیت عاریتی است!
ریاست عاریتی است!
خانههایتان عاریتی است!
ثروتتان عاریتی است!
وجودتان عاریتی است!
سلامتی تان عاریتی است!
همه چیز عاریتی و امانت است!
دل به این عاریهها نبندید!
او با مرگش نشان داد که: هر چه داریم عاریتی است!
این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست
روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم
(حافظ)
فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصَارِ!
ای صاحبان بینش و بصیرت! عبرت گیرید!
👉 @mtnsr2
➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨
امان از اون آه حسرتی که علامه حسن زاده آملی از آن میگوید
تا زنده هستیم کاری کنیم
👉 @mtnsr2
فاطمه:
🍎روایت استاد رحيم پور ازغدی از واکنش کمونیست ها به پیاده روی اربعین
🍎ارزش و اهمیت پیاده روی اربعین
🍎اربعین=بی نظیر ترین همایش جهانی
💠نشر دهید🙏
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️واقعا دعا برای ظهورش چقدر وقت مون رو میگیره؟
👉 @mtnsr2