⭕️ #پسرک_فلافل_فروش
🔶 #آخرين_حضور
خواهرش ميگفت: گاهي از نجف زنگ ميزد ميگفت به چيزي نياز پيدا کرده، ما سريعاً برايش تهيه ميکردم و ميفرستاديم. ماه رمضان که آمده بود آلوچه و چيزهاي ترش خريده بودم! رفت آنها را آورد سر سفره تا با آنها افطار کند! ميگفت: آنقدر در نجف چيزهاي شيرين خورده ام كه الان دوست دارم چيزهاي ترش بخورم. به خاطر همين خوردنيهای ترش برايش به نجف ميفرستادم.آخرين باری که به تهران آمد، ايام عرفه و تقريباً آبانماه سال 1393 بود.
رفتار و اخللق هادي خيلي تغيير كرده بود. احساس ميكرديم خيلي بزرگتر شده. آن دفعه با مقدار زيادي پول نقد آمده بود! هر روز صبح از خانه بيرون ميرفت و شبها بر ميگشت.
بعد هم به دنبال خريد لوازم مورد نياز نيروهاي مردمي عراق بود. طراحي پرچم، تهيه چفيه و سربند و ... از كارهاي او بود. مقدار زيادي پارچه زرد با خودش آورده بود. ما کمکش کرديم و آنها
را بريديم. پارچه ِ ها باريك باريك شد. هادي اسامي حضرت زهرا سلام الله علیه را رويشان
چاپ کرد و از آنها سربندهاي قشنگی درآورد. همه آن سربندها را با خودش به نجف برد.
در آخرين حضورش در تهران، حدود هشتاد نفر از بچه های کانون مسجد به مشهد رفتند.
در آن سفر هادی هم حضور داشت، زحمات زيادي کشيد. او يکي از بهترين نيروهاي اجرايي بود. اين مشهد آخرين خاطره رفقاي مسجدی با هادي رقم زده شد.هادی وقتي در نجف مشغول درس و کار بود، مانند ديگر جوانان اين توانايي را در خودش ديد که تشکيل خانواده دهد و مسئوليت خانواده جديدي را به دوش بگيرد.
به اطرافيان گفته بود اگر مورد خوبی سراغ دارند به او معرفی کنند. هادی هم مثل همه ملاکهايی براي انتخاب همسر در ذهنش داشت.
ملاکهای او بر خلاف برخی جوانان نسل جديد، ملاکهای خاص و خدايی بود. ديدگاهش دنيوی نبود. او به فراتر از اين چيزها می انديشيد.
هادي دلش ميخواست همسرش حجاب کامل داشته باشد. ميگفت دوست ندارم همسرم به شبکه های اجتماعي و تلويزيون و... وابستگي غلط داشته باشد. هادی اخبار را پيگيری ميكرد، اما به راديو و تلويزيون وابستگی و علاقه نداشت.وقتش را پای سريالها و فيلمها تلف نميكرد. ميگفت خيلي از اين برنامه ها وقت انسان را هدر ميدهد. از نظر او زندگی بدون اينها زيباتر بود. چند جايي هم در نجف برای خواستگاری رفته بود اما...
بار آخر با پدرش صحبت كرد و گفت: بايد عيد نوروز با من به نجف بياييد. من رفته ام خواستگاری و از من خواسته اند با خانواده ات به خواستگاری بيا.
روزهاي آخر كارهای خودش را هماهنگ كرد. حدود هزاران چفيه برای حشدالشعبي خريد. چندين هزار پرچم و پيشانی بند هم طراحی و چاپ کرد و با خودش برد.
خواهرش ميگفت: آخرين بار وقتی هادی به نجف رفت، يک وصيتنامه با دست خط کاملا معمولی که پاکنويس هم نشده بود داخل كمد پيدا كرديم. در آنجا نوشته بود: حجابهای امروزی بوی حضرت زهرا صلی لله علیه وآله نميدهد
حجابتان را زهرايی کنيد.
پيرو خط ولايت فقيه باشيد. اگر دنبال اين مسير باشيد، به آن چيزي که ميخواهيد ميرسيد همانطور که من رسيدم. راهپيمايي نُه دي يادتان نرود.
👉 @mtnsr2