آقااا یکی از دلایل بی برکت شدن بعضی زندگی ها که خیلی بهش توجه نمیشه همین #اسراف کردنه،
اسراف کردن 👈کفران نعمته
و همونطور که میدونیم و هزاران بار شنیدیم
"شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت، از کفت بیرون کند"
آقا اسراف گناهه چه تو فراخ نعمت باشه چه تو کمبود اون نعمت
الان بحث #خوزستان و کم آبی مطرحه، ما نشستیم تو خونه زیر باد کولر آب یخ هم جلومونه، درک نمیکنیم کم آبی و بی آبی چیه، الان بهترین وقته یکم در مصرف آب دقت کنیم
حالا که برای خدا نمیتونیم از اسراف کردنامون جلوگیری کنیم بخاطر مردم خوزستان بیشتر دقت کنیم
1⃣شیلنگ آبو باز نکن برا ماشین شستن، یه دستمال نم دار بردار ماشینو برق بنداز
2⃣چایی میخوری، شربت میخوری، همون موقع ظرف رو بشور چون با یک آب کشیدن تمیز میشه، نگذار خشک بشه ده لیتر آب برای یه لیوان شستن مصرف کنی
3⃣میری حموم بجای اینکه دوش آب رو باز کنی و آواز بخونی، آب رو بریز تو لگن از آب لگن بریز رو بدنت
4⃣تو حموم میخوای آب گرم بشه باید یک دقیقه آبو باز بذاری تا آب گرمکن یا پکیج آبو گرم کنه؟ خب لگن رو بذار زیر آب سرد جمعش کن بعدا ازش استفاده کن
5⃣هی سیفون نکش تو توالت، دیگه دستشویی شماره ۱ که سیفون نمیخواد
6⃣تو ظرف شستن همینطوری آب رو باز نذار، هر ظرفی رو آب میکشی شیر رو ببند، بعد باز کن
7⃣ وضو میگیری تو هر مرحله شیر آب رو ببند، خیلی راحت، بعضیا هر وضویی که میگیرن یک عمل حرام هم انجام میدن که همون اسرافه
با یک لیوان آب راحت میشه وضو گرفت
بعضیا یه جوری وضو میگیرن که هیچ چیزی نتونه باطلش کنه
غسل کردن نهایت دو دقیقه باید طول بکشه، بعضیا چند ساعت غسلشون طول میکشه، هی میشوره میشوره، پوستش ور میاد، این اسرافه و حرامه
✅حد شرعی غسل ۳ لیتر آبه (دو تا ظرف نوشابه خانواده) بقیش اسرافه
🔻اگه وسواسی هستی برو وسواست رو درمان کن خودبخود مشکل اسرافت حل میشه وگرنه چندتا گناه باهم میکنی، هم در وقتت داری اسراف میکنی، هم در اعصاب و روانت و هم درآب
وصدها مثال دیگه درباره اسراف آب
میخای بگی آب شرب ۵ الی ۱۰ درصده کل آب مصرفی تو کشوره بیشتر آب تو کشاورزی و صنعت مصرف میشه، بله میدونم همه این چیزارو، آب شرب تصفیه شده براش خیلی زحمت کشیده میشه و وظیفه ما مصرف صحیح هستش. اگر همه ماها چه از مردم عادی و چه از مسئولین وظیفمونو درست انجام بدیم مشکلات خودبخود حل میشه. مشکلات رو گردن دیگران نندازیم
👉 @mtnsr2
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت سی ام
🔶 #خوزستان
تمام اخلاق و رفتار سيد مجتبی درس بود. همه كارهايش برای ما آموزنده
بود. فراموش نميكنم اولین باری که او را دیدم سال 1365 در هفت تپه و گردان
مسلم بود. سید از نیروهای گروهان سلمان بود.
رفتار و ظاهرش برایم جالب بود. همیشه تمیز و آراسته، پیراهن سرشانه دار،
شلوار شش جیب، کاله کوچک مشکی و شال سبز نشانة ظاهری او بود. فوتبال
هم خیلی خوب بازی ميکرد.
سید هیبت عجیبی داشت. چهره ای نافذ و گیرا داشت. با یک نگاه انسان را
جذب ميکرد. صدای او در مداحی سوز عجیبی داشت. همین عوامل باعث ميشد همه تقاضای حضور در گروهان سلمان را داشته باشند.بعد از آن ایام، دیگر سید را ندیدم تا جنگ به پایان رسید. من در خوزستان در مقر تیپ سوم لشکر 25 کربلا بودم. اواخر سال 1367 بود. پس از بهبودی سید، او هم به خوزستان آمد. سید در اطلاعات عملیات لشکر مشغول شد.البته اوایل کار پیش هم نبودیم. مدتی بعد او هم به تیپ سوم آمد. سعی
ميکردم یک لحظه از او جدا نشوم. تمام اخلاق و رفتار او برای من درس داشت. بسیار در من تاثیرگذار بود. هیچگاه ندیدم که ما را به کاری امر و نهی کند، بلکه همیشه غیر مستقیم حرفش را ميزد؛ مثلًا، آخر شب ميگفت: »من ميروم وضو بگیرم. در روایات تأکید شده کسی که با وضو بخوابد شیطان به سراغ او نميآید و ... ناخودآگاه ما هم ترغیب ميشدیم و به همراه او برای وضو گرفتن حرکت
ميکردیم.خیلی با هم رفیق شده بودیم. کار خاصی هم در منطقه خوزستان نداشتیم. سید ميگفت: از این فرصت باید برای خودسازی استفاده کرد. از همین دوران شروع کرد و برای خودش قوانینی نوشت و به آنها عمل ميکرد.در تابستان روی پشت بام ميخوابید. نیمه های شب بلند ميشد و آماده نماز شب ميشد.
از فضائل نماز شب برای من هم ميگفت. اینکه در احادیث آمده: بر شما باد به نماز شب حتی اگر یک رکعت باشد. زیرا انسان را از گناه باز ميدارد. خشم پروردگار را خاموش ميکند. سوزش آتش را در قیامت دفع ميکند.بعد درباره نماز شب خواندن شهدا ميگفت. سید اهل عمل به دستورات دین بود. برای همین کلام او بسیار تأثیرگذار بود. افرادی که با او کار ميکردند، بعد از مدتی همگی به نماز جماعت و یا نماز شب مقید ميشدند.
توصیه کرد شام کم بخور امشب کار داریم! نیمه های شب با هم سوار موتور
هوندا 250 شدیم و رفتیم سمت اروند. معمولًا برای سرکشی به پُستها این کار
را انجام ميدادیم.
اما آن شب فرق ميکرد. رفتیم به سراغ یکی از خاکریزهای به جا مانده از
دوران جنگ. آسمان پرستاره اروند و نخلهای کنار ساحل صحنه زیبایی ایجاد
کرده بود. یاد شب عملیات در ذهنم تداعی شده بود. مدتی با هم راه رفتیم. سيد ساکت بود و فکر ميکرد. بعد نشست روی خاکریز و دستش را کرد توی خاک و بالا آورد! ُشت او پر از خاک بود. رو به من کرد و گفت: مجید، امروز وظیفه من و
تو اینه که این خاکریز رو گسترش بدیم و بیاریم توی شهرها!ابروهايم را جمع کردم. معنی این حرف سید را نميفهمیدم. خودش توضیح داد و گفت: تیر و توپ و تفنگ دیگه تموم شد! ما باید توی شهر خودمون، کوچه به کوچه، مسجد به مسجد، مدرسه به مدرسه، دانشگاه به دانشگاه کار کنیم. باید بریم دنبال جوانها.باید پیام اینهایی که توی خون خودشون غلتیدند رو ببریم توی شهر.
ُ گفتم: خب اگه این کار رو بکنیم، چی ميشه!؟ برگشت به سمت من و با صدایی بلندتر گفت: جامعه بیمه ميشه. گناه در
سطح جامعه کم ميشه. مردم اگه با شهدا رفیق بشن، همه چی درست ميشه.
اونوقت جوانها ميشن یار امام زمان عج
بعد شروع کرد توضیح دادن: ببین، ما نميتونیم چکشی و تند برخورد کنیم.
باید با نرمی و آهسته آهسته کارخودمون رو انجام بدیم. باید خاطرات کوتاه و
زیبای شهدا را جمع کنیم و منتقل کنیم.
نباید منتظر باشیم که ما رو دعوت کنند. باید خودمان بریم دنبال جوانها. البته
قبلش باید روی خودمان کار کنیم. اگه مثل شهدا نباشیم، بی فایده است. کلام
ما تأثیر نخواهد داشت.آن شب به یاد ماندنی گذشت. فراموش نميکنم. سید ميگفت: من فرصت زیادی ندارم. به این آسمان پرستاره اروند من بیش از سی سال عمر نميکنم! اما از خدا خواسته ام به من توفیق کار برای شهدا را بدهد.
صبح روز بعد یک دفتر بزرگ آورد و به من نشان داد. گفتم: این چیه؟!
گفت: منشور درست زندگی کردن!
از دست او گرفتم و نگاه کردم. دیدم در تمام صفحات این دفتر، بریده روزنامه چسبانده! در آن زمان روزنامه اطلاعات ستونی داشت به نام دو رکعت عشق.
سید تمام آنها را بریده و به این دفتر چسبانده بود. در هر صفحه درباره سیره
و زندگی یک شهید توضیحاتی نوشته شده بود.
👉 @mtnsr2
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾