🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت بیستم
🔶 #شخصیت
چهره ای محزون داشت. ميتوانستی در چهره اش سیمای یاران اهل بیت:
را مشاهده کنی؛ زيرا بزرگان دین ما گفته اند: هر کس به قومی شبیه شود از
آنها خواهد شد و با آنها محشور ميشود.
شخصیتی پرجاذبه و وصف نشدنی داشت. ویژگیهایی که برای انسان کامل
برشمرده اند در او جمع بود. همه به او احترام ميگذاشتند.
شخصیت سید از همان کودکی به خوبی شکل گرفت. با حضور در جبهه گوهره وجودی او بیشتر پر و بال یافت.
همه بستگان و اهل فامیل روی او حساب خاصی داشتند. مادر او را الگو و معلم خود ميدانست.
کم حرف بود. به هرچه که از دین ميدانست عمل ميکرد. به کوچک و
بزرگ احترام ميگذاشت. با هر کس مناسب با سن و سالش سخن ميگفت.
حق الناس بسیار برایش مهم بود.
اگر ناخواسته کاری انجام ميداد و بعد متوجه ميشد که کسی از او دلگیر شده، تا او را راضی نميکرد آرام نميگرفت. ميگفت: خدا از حق خودش ميگذرد ولی از حق مردم نميگذرد.
خودش هرگز اشتباهات دیگران را به دل نميگرفت. سعی ميکرد با رفتار یا عمل پسندیده ای طرف مقابلش را متوجه اشتباهش کند.
دائم به مادر و خواهر درباره حفظ حجاب و عفاف سفارش ميکرد. ميگفت:
باید خانم زینب کبری سلام الله علیه الگوی شما باشد.بسیار روی این موضوع حساس بود. یک بار از منطقه به مرخصی آمده بود. با رفقایش رفته بودند بازار. با دیدن وضع حجاب در آن محل با عده ای درگیرشدند! نهایتا کارشان به کلانتری کشید. مأموران به آنها گفته بودند:
شما مگر کی هستید که دعوا راه انداختهاید!؟سید هم در جواب گفته بود: وقتی ما جبهه هستیم شما اینجا چه ميکنیدکه حالا شهر مذهبی ما به این روز در آمده؟!سید واقعًا پا بر روی نفسانیات خود گذاشته بود. همه از تواضعش درس
اخلاق ميگرفتند. هنگام صحبت، حجب و حیا در چهره اش موج ميزد.
هر کس در مسئله ای نیاز به مشورت داشت بهترین گزینه اش سید بود.
حقوقش کم بود ولی با این حال به دیگران بسیار کمک ميکرد. اوایل به
خاطرکمک به اسلام و دفاع از دین و جبهه حقوقش را نميگرفت.
وقتی در سپاه مشغول بود یک دستگاه تلویزیون و پنکه در قرعه کشی برنده
شد. فهمید یکی از دوستان پاسدار به خاطر همین وسایل با همسرش مشکل پیدا کرده. بدون اینکه کسی مطلع شود آنها را به او بخشید.سید آنقدر خوش برخورد بود که جوانان مشکلدار نیز جذب او ميشدند. سید هم به آنها بها ميداد و برایشان ارزش قائل ميشد. و همین امر باعث
ميشد که آنها به سمت هیئت و اهل بیت: کشیده شوند. دائم ذکر ميگفت. علاقه زیادی به خواندن قرآن داشت. هر روز یک جزء از قرآن مجید را با لحنی خوش تلاوت ميکرد. به سبک قرائت استاد غلوش قرآن را به زیبایی تلاوت ميکرد.
نماز جماعت را ترک نميکرد. برای نماز جماعت اغلب به مسجد جامع
ميرفت و برادرانش را نیز سفارش به نماز اول وقت ميكرد.
گاهی نماز جماعت را در میادین شهر برگزار ميکرد تا بقیه نیز به نمازجماعت
تشویق شوند. سید هرچه داشت از نمازش بود. درکودکی هر وقت مشغول بازی بود و موقع نماز ميرسید بازی را رها ميکرد و ميگفت نماز واجبتر است.
او به فرمایش حضرت علی علیه السلام به خوبی عمل ميکرد آنگاه که فرمودند:
هر کس به مسجد رفت و آمد کند از موارد زیر بهره گیرد: برادری که در راه
خدا با او رفاقت کند، علمی جدید، رحمتی که در انتظارش بوده، پندی که از هلاکت نجاتش دهد، سخنی که موجب هدایتش شود و ترک گناه با دوستانش بسیار صمیمی بود. به خصوص همرزمانش. سید اتاق مجزا
داشت. هر بار که با چند نفر از دوستانش از منطقه برميگشتند به آنجا ميرفت.
پدر و مادر هم با افتخار از آنها پذیرایی ميکردند. سید هر بار هم عازم منطقه
ميشد غسل شهادت ميکرد.
وقتی با نامحرم صحبت ميکرد سرش را پایین می انداخت. وقتی برای کمک
به پدرش به مغازه کفاشی می آمد، اگر خانمی وارد مغازه ميشد، کتابی در دست ميگرفت و سرش را بالا نمی آورد. ميگفت: بابا شما جواب بده.
او ميدانست که پیامبرعلیه السلام در این باره فرموده اند: چشمان خود را از نامحرم ببندید تا عجایب را ببینید.
👉 @mtnsr2
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴