هدایت شده از مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم۲
🔸قسمت دهم
🔸 #ارشاد
وقتی دور آقا #ابراهیم جمع می شدیم دائم داستان پهلوانان قدیم را برای ما تعریف می کرداز روحیات آنها واز ایمان وتوکل آنها قصه های خوبی بلد بود
آن زمان فساد جنسی در همسن وسالهای ما علنی وبسیار زیاد بود
یکبار #ابراهیم تعریف میکرد که فلان پهلوان با درخت کشتی می گرفت ودرخت 🌳را از جا میکند 😳 یکی از علتها این بود که قبل ازدواج دنبال شهوت نبود ما هم محو صحبت و نصیحت هایش بودیم
از ما می خواست که وقت خالی خود را با ورزش پر کنیم و تا زمانی که وقت ازدواج نرسیده دنبال ارتباط کلامی با نامحرم نرویم چرا که ما را به نابودی می کشاند
روز ها گذشت . سال ۱۳۵۴ بود بایکی از دختران محله دوست شدم آن موقع ۱۷ سال داشتم
در یک ساعت خلوت داشتم با همان دختر در کوچه صحبت میکردم اطراف خودم را توجه نداشتم یکدفعه دیدم #ابراهیم از سر کوچه دارد به سمت ما می آید رنگ از چهره ام پرید😨 اما دیگر دیر شده بود او متوجه ما شده بود . آمدم کنار دیوار ودر فاصله یک متری دختر ایستادم #ابراهیم همانطور که از جلوی ما رد میشد وسرش پایین بود سلامی کرد و رد شد جواب سلام را دادم ودیگر چیزی نگفتم رنگ از چهره ام پرید😰 #ابراهیم توقف نکرد هیچ حرفی نزد واز کوچه عبور کرد
نمیدانید چه استرسی به من وارد شد اگر همانجا مرا میزد اینقدر ناراحت نمی شدم . باور کنید اگر پدر ومادر می فهمیدند اینقدر ناراحت🙁 نمیشدم او دوست صمیمی من بود او استاد والیبال من بود ومن را به جمع والیبالیستها کشاند و من هرچه داشتم از او داشتم
آن شب را خواب نداشتم #ابراهیم اگر فردا مرا ببیند چه می گوید این افکار داشت مرا دیوانه میکرد آنشب خیلی طولانی گذشت صبح اولین جایی که رفتم منزل ابراهیم بود
در زدم و #ابراهیم در رو باز کرد مثل همیشه سلام علیک گرمی کرد وانگار نه انگار چیزی شده من سکوت کردم #ابراهیم هم چیزی نگفت انگار نه انگار که چیزی شده من بغض گلویم را گرفت وسکوت را شکستم گفتم داداش #ابراهیم چیزی بگو اصلا بزن زیر گوشم فحش بده بگو بدبخت اینهمه نصیحت کردم و....
#ابراهیم که انگار چیزی نشده بود گفت از چی داری حرف میزنی ؟ گفتم دیروز با دوست دخترم.....
پرید تو حرفم گفت این حرفا چیه چرا باید سرت داد بزنم توشاید تصمیم داری با اون ازدواج کنی....
بعد مکثی کرد وگفت تو همون دوست خوب ما هستی
خیره به صورتش شدم وحدا حافظی کردم تصمیم خودم را گرفتم رفتم سراغ دوست دخترم و گفتم اکثر پسر هایی که با دختر ها رفیق میشن قصدشون ازدواج نیست اونها افکار شیطانی دارند وچند مثال زدم از جوانهایی که زندگی شون تباه شد بعد بهش گفتن تو هم اگر می خوای زندگی خوبی داشته باشی دنبال اینجور مسائل نرو
بعد هم خدا حافظی کردم گفتم شتر دیدی ندیدی ما برای همیشه رفتیم
یه راسا رفتن سراغ ابراهیم ماجرا را برایش تعریف کردم وگفتم انشاءالله اگه خدا کمک کنه دنبال این جور مسائل نمیرم
#ابراهیم گفت برو دعایش را به پدر مادرت بکن اگر #شیرپاک مادرت و #لقمه_حلال پدرت نبود مطمئن باش این کار را نمیکردی
👉 @mtnsr2
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍂🍃🍂