eitaa logo
مهدویت تا نابودی اسرائیل
1.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
61 فایل
🌷اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید 🍃امام خامنه ای(حفظه الله) نظرات و پیشنهادات @Mtnsrx ارتباط با ادمین جهت تبادل @fzz_135 لینک کانال مهدویت تا نابودی اسرائیل در ایتا http://eitaa.com/joinchat/1682636800Cc212ba55ee
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ ۲ 🔸قسمت دهم 🔸 وقتی دور آقا جمع می شدیم دائم داستان پهلوانان قدیم را برای ما تعریف می کرداز روحیات آنها واز ایمان وتوکل آنها قصه های خوبی بلد بود آن زمان فساد جنسی در همسن وسالهای ما علنی وبسیار زیاد بود یکبار تعریف میکرد که فلان پهلوان با درخت کشتی می گرفت ودرخت 🌳را از جا میکند 😳 یکی از علتها این بود که قبل ازدواج دنبال شهوت نبود ما هم محو صحبت و نصیحت هایش بودیم از ما می خواست که وقت خالی خود را با ورزش پر کنیم و تا زمانی که وقت ازدواج نرسیده دنبال ارتباط کلامی با نامحرم نرویم چرا که ما را به نابودی می کشاند روز ها گذشت . سال ۱۳۵۴ بود بایکی از دختران محله دوست شدم آن موقع ۱۷ سال داشتم در یک ساعت خلوت داشتم با همان دختر در کوچه صحبت میکردم اطراف خودم را توجه نداشتم یکدفعه دیدم از سر کوچه دارد به سمت ما می آید رنگ از چهره ام پرید😨 اما دیگر دیر شده بود او متوجه ما شده بود . آمدم کنار دیوار ودر فاصله یک متری دختر ایستادم همانطور که از جلوی ما رد میشد وسرش پایین بود سلامی کرد و رد شد جواب سلام را دادم ودیگر چیزی نگفتم رنگ از چهره ام پرید😰 توقف نکرد هیچ حرفی نزد واز کوچه عبور کرد نمیدانید چه استرسی به من وارد شد اگر همانجا مرا میزد اینقدر ناراحت نمی شدم . باور کنید اگر پدر ومادر می فهمیدند اینقدر ناراحت🙁 نمیشدم او دوست صمیمی من بود او استاد والیبال من بود ومن را به جمع والیبالیستها کشاند و من هرچه داشتم از او داشتم آن شب را خواب نداشتم اگر فردا مرا ببیند چه می گوید این افکار داشت مرا دیوانه میکرد آنشب خیلی طولانی گذشت صبح اولین جایی که رفتم منزل ابراهیم بود در زدم و در رو باز کرد مثل همیشه سلام علیک گرمی کرد وانگار نه انگار چیزی شده من سکوت کردم هم چیزی نگفت انگار نه انگار که چیزی شده من بغض گلویم را گرفت وسکوت را شکستم گفتم داداش چیزی بگو اصلا بزن زیر گوشم فحش بده بگو بدبخت اینهمه نصیحت کردم و.... که انگار چیزی نشده بود گفت از چی داری حرف میزنی ؟ گفتم دیروز با دوست دخترم..... پرید تو حرفم گفت این حرفا چیه چرا باید سرت داد بزنم توشاید تصمیم داری با اون ازدواج کنی.... بعد مکثی کرد وگفت تو همون دوست خوب ما هستی خیره به صورتش شدم وحدا حافظی کردم تصمیم خودم را گرفتم رفتم سراغ دوست دخترم و گفتم اکثر پسر هایی که با دختر ها رفیق میشن قصدشون ازدواج نیست اونها افکار شیطانی دارند وچند مثال زدم از جوانهایی که زندگی شون تباه شد بعد بهش گفتن تو هم اگر می خوای زندگی خوبی داشته باشی دنبال اینجور مسائل نرو بعد هم خدا حافظی کردم گفتم شتر دیدی ندیدی ما برای همیشه رفتیم یه راسا رفتن سراغ ابراهیم ماجرا را برایش تعریف کردم وگفتم انشاءالله اگه خدا کمک کنه دنبال این جور مسائل نمیرم گفت برو دعایش را به پدر مادرت بکن اگر مادرت و پدرت نبود مطمئن باش این کار را نمیکردی 👉 @mtnsr2 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍂🍃🍂