eitaa logo
مهدویت تا نابودی اسرائیل
1.7هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
3.5هزار ویدیو
65 فایل
🌷اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید 🍃امام خامنه ای(حفظه الله) نظرات و پیشنهادات @Mtnsrx لینک کانال مهدویت تا نابودی اسرائیل در ایتا http://eitaa.com/joinchat/1682636800Cc212ba55ee
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ ⁉️ ☘ : ☘ چون به شهادت احتیاج ندارن.این آقایونن که باید شهید بشن، تا به سعادت برسن ☘ خانم ها یه تحمل بکنند تو خونه، اجر یه شهید رو بهشون میدن دیگه نمیخواد کار زیادے بڪنن ☘خانمها واقعا امکانات معنویشون بالاست فقط باید بدونند ڪجا باید چیڪار ڪنند مرد بداخلاقشو تحمل ڪنه, بچه " " میشه... ☘ اون رفتارهایے ڪه براے آقایون گفتیم هم همین تأثیر رو داره... ☘ همون روز اول ڪه حضرت ام البنین(س) اومدن تو خونه حضرت ، حسنین ڪسالت داشتند، شروع ڪرد به تیمار ڪردن... ☘ تا سالها به احترام بچه هاے حضرت، خودشون بچه دار نشدند... ☘ بعد ڪه چهار پسر آورد، همیشه به پسرانش تأڪید میڪرد؛↓ ☘ من ڪنیز بچه هاے امیرالمومنین(ع) هستم و شماها خدمتگزاران بچه های آقا هستید... ☘ " ولایتمدار تربیت میڪنه. مادرهاے بزرگوار! نقشتون ویژه هست به حق حضرت ام البنین یه همت بزرگے بڪنید،در تربیت بچه ها... ☘پدر اگر امیرالمؤمنین هم باشه، نمیشه نقش" " رو انڪار ڪرد... ☘دخترها رو دارید تربیت میڪنید؟ به گونه ای خاص تربیت بڪنید ڪه پس فردا ام البنین باشند. 👉 @mtnsr2
⭕️ 🔶قسمت هفتاد شش 🔶 👉 @mtnsr2
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ 🔶قسمت هفتاد شش 🔶 مادر ما زن مظلومی بود که خیلی در راه تربیت صحیح فرزندانش تلاش كرد. لحظه ای از فرزندانش غافل نبود. اختلاف سنی او با مجتبی کم بود. برای همین رازدار مجتبی و دیگر فرزندان بود. مادر همیشه ميگفت: مجتبی خیلی به ما درس داد. ما را با اسلام ناب آشنا كرد. زمانی که ميخواستیم خبر شهادت مجتبی را به مادر بگوییم خیلی ميترسیدیم. او ناراحتی قلبی داشت. ترس ما از این بود که این ناراحتی شدیدتر شود. اما مادر خودش جلو آمد و گفت: من ميدانم که مجتبی شهید شده. من مطمئن هستم. اصلًا مجتبی برای این دنیا نبود. خدا به او صبر داد. در مراسم تشییع و تدفین او مانند کوه استوار ایستاده بود. اصلًا فکر نميکردیم اینگونه مقاوم باشد. بعد از شهادت مجتبی وظیفه مادر سنگین تر شده بود! عصرهای پنج شنبه و جمعه به سرمزار مجتبی ميرفت و آنجا ميماند. بسیاری از خانمها بودند که تازه با شخصیت مجتبی آشنا شده بودند و به سرمزار ميآمدند. آنها از مادر ميخواستند تا برایشان از خاطرات مجتبی بگوید. بارها دیده بودم که دخترانی تقريبًا بدحجاب ميآمدند و ميگفتند: برای عرض تشکر آمده ایم! ما حاجتی داشته ایم و این سید عزیز را به حق جده اش قسم دادیم و حاجت روا شدیم و... در این مواقع، مادر با لحنی صحیح و مادرانه شروع به امر به معروف ميکرد. ابتدا خاطراتی از مجتبی تعریف ميکرد. اين كه مجتبی هميشه بنده واقعی خدا بود بعد ميگفت: دختر عزیزم، خدا شما را حفظ کند، مجتبی از اینکه شما اینگونه باشی ناراحت ميشود. بعد خیلی مودبانه در مورد اهمیت حجاب و اینکه چرا حجاب مورد تاکید اسلام است صحبت مينمود. دختران زیادی بودند که با نصیحت مادر، مسیر زندگی آنها تغییر کرد. حتی برخی از آنها از دیگر شهرها به ساری ميآمدند و... سال 85 ناراحتی قلبی مادر شدیدتر شد. قرار شد او را عمل کنند. کل خانواده از شرایط مادر ناراحت بودیم. اما او نشاط درونی عمیقی داشت! قبل از عزیمت به بیمارستان گفت: من عازم سفر هستم. دیگر تمایل به ماندن ندارم! در مقابل چشمان حیرت زده ما ادامه داد: مجتبی را دیده ام. جایگاه آخرتی مرا نشان داده و گفته که من با شما هستم. در یک غروب غم انگیز، مادر ما به دیدار سیدمجتبی رفت. همه خانواده در حسرت غم و اندوه فقدان او سوختند. 👉 @mtnsr2 🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾