🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿
⭕️ #شهید_عبدالصاح_زارع
🔶قسمت بیست ونهم
🔶 #نهی_از_منکر
اصرار داشت بعضی وقت ها بساط نهار و شام و یا عصرانه خانوادگی را برداریم و به دل طبیعت برویم .
این طوری هم خودمان از نعمات زیبای خدا لذت می بریم ، هم این که عرصه طبیعت از حضور نیروهای مومن و حزب اللهی خالی نمی ماند .
یک شب خانوادگی به کنار ساحل رفته ونشسته بودیم سر سفره شام. کمی گذشت که دیدم صالح بلند شد ، کفشش را پوشید وبی آن که چیزی بگوید از ما فاصله گرفت .
ابتدا فکر کردم که رفته است تا چیزی بخرد و بیاورد . معمولا اگر احساس می کرد چیزی کم و کسر است خودش بلند می شد و برای تهیه آن اقدام میکرد .
چند دقیقه بعد سر وصدایی به گوشم خورد . برگشتم و پشت سرم را نگاه کردم .
دو نفر از خانم ها روسری شان را برداشته و مشغول رقص بودند که صالح با جدیت از آنها خواست از این کارشان دست بردارند . آن دو هم حرف صالح را گوش دادند . اما داشتند غر میزدند ویکی دو بار هم به صالح توهین کردند . صالح چند لحظه مکث کرد . وقتی خیالش راحت شد که آن دو دیگر قصد ندارند به حرکت زشتشان ادامه بدهند حرکت کرد وبه سمت ما آمد بی آنکه به توهین های آنها اعتنایی بکند.
👉 @mtnsr2
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱