🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم۲
🔶 قسمت پنجاه ونهم
🔶 #پیت_حلبی
شب جمعه و ساعت دو نیمه شب بود جلوی مسجد محمدی مشغول ایست وبازرسی بودیم من وچند نفر دیگر روی پله مسجد نشستیم وصحبت می کردیم ، #ابراهیم از جا پرید ! ودوید سمت ابتدای خیابان مجاور . نشست ودستش را توی جوی آب کرد ! بعد هم برگشت . باتعجب پرسیدم آقا ابراهیم چی شده؟!
گفت: هیچی ،یک پیت حلبی تو جوی آب افتاده بود وهمینطور که می رفت ،سر وصدا ایجاد می کرد . رفتم واز داخل جوی آب برداشتم تا صدایش مردمی که خواب هستند را اذیت نکند
🔶 #رختخواب
باز هم مثل شبهای قبل . نیمه شب از خواب بیدار شدم، دوباره دیدم که #ابراهیم روی زمین خوابیده!
با اینکه رختخواب برایش پهن کرده بودیم ، اما آخر شب وقتی از مسجد آمد ،دوباره روی فرش خوابید .
صدایش کردم وگفتم :داداش جون هوا سرده یخ می کنی . چرا توی رختخواب نمی خوابی ؟ گفت خوبه ، احتیاجی نیست . وقتی دوباره اسرار کردم گفت : رفقای من الان توی جبهه گیلان غرب ، توی سرما وسختی هستند من هم باید کمی حال اونها رو درک کنم
🔶 #کشتی
رفته بودیم برای مسابقات باشگاهی. #ابراهیم در میان تماشاگران کنار ما نشسته بود . مهم ترین حریف او شخصی به نام قلی پور بود . ایشان بدنی تنومند داشت وحریفان خود را به راحتی شکست می داد ، دوستانش حسابی او را تشویق کردند. بعد به میان تماشا گران آمد تا استراحت کند .
آقای قلی پور رو به ما کرد و گفت :حریف بعدی من #ابراهیم هادیه، شما او را می شناسید ؟ قبل از اینکه ما حرفی بزنیم خود #ابراهیم گفت :من میشناسمش. عددی نیست ، سریع اون رو میزنی!
قلی پور خوشحالتر از قبل به رختکن رفت . شروع کرد به گرم کردن خودش. چند دقیقه یعد گوینده سالن نام #ابراهیم و قلی پور را برای مسابقه بعدی اعلام کرد. #ابراهیم سر جایش نشسته بود . برای دومین بار نامش را صدا کردند. قلی پور و داور روی تشک بودند . #ابراهیم لباسش را در آورد. در حالی که دو بنده را زیر لباس پوشیده بود به سمت تشک رفت.
داور بدن #ابراهیم را چک کرد وسوت زد قلی پور که آماده مسابقه شد ،نگاهی به ا#براهیم انداخت وبا تعجب گفت تو که....
هنوز حرفش تمام نشده بود که #ابراهیم زیر دو خم اورا گرفت و از روی زمین بلندش کرد یک دور بر روی تشک چرخید و او را به زمین زد وروی پل نگه داشت . لحظاتی بعد قلی پور ضربه فنی شد
#ابراهیم بلافاصله از جا بلندش کرد . حریفش را بوسید و معزرت خواهی کرد بعد گفت شرمنده ما رفیق شما هستیم ببخشید .
کسی باور نمی کرد که این مسابقه زمینه رفاقت آنها را فراهم کند آنها رفقای بسیار خوبی برای هم شدند . ارتباط خوب آنها تا شهادت #ابراهیم ادامه داشت
👉 @mtnsr2
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂