eitaa logo
مهدویت تا نابودی اسرائیل
1.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
61 فایل
🌷اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید 🍃امام خامنه ای(حفظه الله) نظرات و پیشنهادات @Mtnsrx ارتباط با ادمین جهت تبادل @fzz_135 لینک کانال مهدویت تا نابودی اسرائیل در ایتا http://eitaa.com/joinchat/1682636800Cc212ba55ee
مشاهده در ایتا
دانلود
 🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟 ⭕️ 🍃امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»: مَن ماتَ مِنكُم وَ هُوَ مُنتظِرٌ لِهذا الأََمرِ كان كَمَن هوُ مَعَ القائِمِ فی فُسطاطِه. هر کس از شما که در حال انتظار ظهور حضرت مهدی(علیه‌السلام) از دنیا برود همچون کسی است که در خیمه و معیت آن حضرت در حال جهاد به سر می‌برد. (بحار، ج ٥٢، ص ١٢٦) 🍃پیامبرگرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم)»: مَن اَنكَرَ القائِمَ مِن وُلدی أَثناءَ غَیبَتِهِ ماتَ میتَةً جاهِلیةً. کسی که قائم(مهدی) را که از فرزندان من است در دوران غیبتش مُنکِر شود، بر حالت جاهلیت قبل از اسلام از دنیا خواهد رفت. (منتخب‌الاثر، ص ٢٢٩) 👉 @mtnsr2 🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️استاد پناهیان : ♨️آخرالزمان و فتنه ای بزرگتر از دجال در بین شیعیان 🍃روایتی از امام رضا علیه السلام 👉 @mtnsr2
⭕️‍ ‍ 3⃣قسمت سوم ✳️نوع رفتار امام مهدى(عليه السلام) با مخالفين، در روايات بسيارى مورد توجه قرار گرفته است و البته نوع رفتار او كه با ، و همراه است نقش مؤثرى در پيروزى سريع ايشان دارد. اميرالمؤمنين(عليه السلام) در عين برخورد جدى و هلاكت‌بارى كه با بسيارى از دشمنان داشت و را همواره مورد توجه قرار مى‌داد. زيرا به پس از خود مى‌انديشيد كه حكومت در دست دشمنان قرار مى‌گيرد و تلافى خواهند كرد.اما امام زمان(عليه السلام) كه حاكميت دشمن، شيعيان او را تهديد نمى‌كند چنين مصلحت‌انديشى را ندارد و با قاطعيت تمام عمل مى‌كند و به اين قاطعيت مامور است. سيره مصلح جهان بر اجراى "... و قاتلوهم حتى لا تكون فتنة و يكون الدين كله لله" (7) است و راهى براى تحقق هدف او جز قاطعيت وجود ندارد كه ما به نمونه‌هايى از آن اشاره مى‌كنيم . 💫امام جواد (عليه السلام) فرمود: وقتى ده هزار مرد جنگى در مكه براى او گرد آمدند، به اذن خدا خروج مى‌كند و همواره دشمنان خدا را مى‌كشد تا اين كه خداوند راضى شود. عرض كردم: چگونه مى‌فهمد كه خداوند راضى شده است؟ فرمود: ترحم بر آنها را در قلب او قرار مى‌دهد.(8)💫   ⚡️رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمود: سيفه كحريق النّار(9)؛ شمشير او مانند شعله آتش است .⚡️ ✨امام باقر(عليه السلام) فرمود: (امام) شانى جز قتل دشمنان ندارد.(10)✨ 📚7- سوره انفال ، آيه 139. 8- بحارالانوار، ج 51، ص 157. 9- بحارالانوار، ج 51، ص 77. 10- بحارالانوار، ج 52، ص 👉 @mtnsr2
گفتند درباره ي تو عاشقانه ننويسيم حيف است، كم است،  براي تو آري ، اما براي من؟ عاشقانه هايم تنها براي توست، براي تو كم است از تو سرودن، براي من اما همه چيز است. اي تنها بهانه ي ماندن! اي تنها رابط ميان ما و آسمان! نيامدي اين جمعه هم پدر،  نيامدي صاحبم، امامم، آقاي من، مولا 👉 @mtnsr2
⭕️ 🔶 هادی سه بار برای مبارزه با داعش راهی منطقه سامرا شد. او با نيروهای حشدالشعبی همكاری نزديكی داشت. دفعه اول حدود بيست روز طول كشيد و كسی خبر نداشت. چند بار به او زنگ زدم اما حرف خاصی نميزد. نميگفت كه كجا رفته، تا اينكه برگشت و تعريف كرد كه در مناطق نبرد با داعش مشغول مبارزه بوده. بار دوم زمان كمتر را در مناطق درگيری بود. وقتی به نجف برگشت، به منزل ما آمد. خيلی خوشحال شدم. به هادی گفتم: چه خبر؟ توی اون مناطق چی كار ميكنی؟! هادی ميگفت: خدا ما رو برای جهاد آفريده، بايد جلوی اين آدمهای از خدا بيخبر بايستيم. بعد ياد ماجرايی افتاد و گفت: اين دفعه نزديك بود شهيد بشم، اما خدا نخواست! با تعجب پرسيدم: چطور؟! هادی گفت: توی سامرا مشغول درگيری بوديم. نيروهای انتحاری داعش قصد داشتند با فريب نيروهای ما خودشان را به محدوده حرم برسانند. در يكي از روزهای درگيری، يكي از نيروهای داعش خودش را تا نزديك حرم رساند اما يكباره لو رفت!چند نفر به دنبال او رفتند و اين نيروی انتحاري وارد يك ساختمان شد. ما محاصره اش كرديم. من سريع به دنبال او وارد ساختمان شدم. آن نيروی داعشی موضع گرفته بود و مرتب شليك ميكرد. اما در واقع محاصره بود اگر از پشت ديوار بيرون می آمد، به درك واصل ميشد. بعد از چند دقيقه گلوله های من تمام شد و آرام از ساختمان بيرون آمدم. يكي از دوستان من وارد ساختمان شد و من بيرون ايستادم. چند دقيقه بعد دوست من داد زد: خشاب برسون ... خشاب را برداشتم و آماده شدم كه وارد ساختمان شوم. يكباره صدای مهيب انفجار من را به گوشه ای پرت كرد. عامل انتحاری داعش كه فهميده بود نيروهای ما گلوله ندارد از مخفيگاه خودش بيرون آمد و خودش را به نيروهای ما رساند و بلافاصله خودش را منفجر كرد ... چند لحظه بعد وارد ساختمان شدم. من فقط چند ثانيه با شهادت فاصله داشتم. زنده ماندن من خيلی عجيب بود. ديوارهای داخل ساختمان خراب شده و خون شهدای ما به در و ديوار پاشيده بود. پيكرهای پاره پارهی شهدا همه جا ريخته بود. 👉 @mtnsr2
حاج مهدی سلحشور_15 فروردین 97 - هیئت فاطمیون قم - زمینه - با چشمای پرخونم-1523259011.mp3
7.81M
⭕️ 🌷با چشم های پر خونم با دست لرزونم 🌷نگام به در مونده تا برسی از راه 🌷فکرشو نمیکردم ای محجبینه من 🌷آسمون قلبم یه روز بشه بیمار 🌷یه سال و نیمه بعد کربلا 👉 @mtnsr2
🌷با چشم های پر خونم با دست لرزونم 🌷نگام به در مونده تا برسی از راه 🌷فکرشو نمیکردم ای محجبینه من 🌷آسمون قلبم یه روز بشه بیمار 🌷یه سال و نیمه بعد کربلا 🌷عزادارتم شاه سر جدا 🌷صدای ناله هات وای 🌷میون گوشمه وای  🌷پیراهنت داداش وای 🌷توی آغوشمه وای 🌷یا زینب یا زینب 👉 @mtnsr2 
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ 🔶قسمت بیست ویکم 🔶 زمستان سال 1366 بود. دورههای سخت آموزشی را پشت سر گذاشتیم. آن ایام من جانشین سید در گروهان سلمان بودم. در آخرین روزهای سال قرار شد کلیه نیروها به منطقه کردستان اعزام شوند. قرار بود در منطقه سلیمانیه عراق عملیات دیگری انجام شود. نیروهای شناسایی قرارگاه، معبر عبور نیروهای ما را مشخص کرده بودند.برای آخرین شناسایی به همراه دیگر فرماندهان گردان راهی منطقه عملیاتی شدیم. ما باید کاملًا به مسیر حرکت و مانور گردان مسلط ميشدیم.از منطقه دزلی حرکت خود را شروع کردیم. هوا بسیار سرد بود. در تاریکی شب، سرمای هوا را بیشتر حس ميکردیم. با عبور از رودخانه، کار عبور ما سخت تر شد. سرما تا درون بدن ما نفوذ کرده بود. بعد از حدود هشت ساعت پیاده روی به محل شروع شناسايی رسیدیم. بیشتر ناراحت این بودیم که چطور در شب عملیات نیروها را به این نقطه برسانيم. و تازه بعد از خستگی و شرایط نامساعد منطقه، عملیات را شروع کنیم. کار شناسایی ما با وجود سختیهای بسیار نزدیک دو روز طول كشيد. مسیر عبور نیروها و محل عملیات هر گردان مشخص شد. ما باید طی عملیات بعد از نفوذ به منطقه دشمن، به سه راه خرمال ميرسیدیم. آن منطقه هم شناسایی شد. در مسیر برگشت یکی از نیروهای همراه ما به روی مین رفت. صدای انفجار سکوت شب را شکست. چند دقیقه ای سکوت کردیم. هیچ حرکتی انجام ندادیم. عراقیها هم فکر کردند که انفجار در اثر برخورد اشیاء با مین بوده! سرما توان حرکت ما را گرفته بود. سید علی دوامی، معاون گردان مسلم، که مجروح هم شده بود، همان جا نشست! گفت: شما بروید. من دیگر توان حرکت ندارم. ميدانستم اگر کمی در همین حال بماند، از سرما یخ ميزند. هرچه تلاش کردم که او را برای ادامه حرکت راضی کنم بی فایده بود. خوابش برده بود. ميدانستم این خواب مساوی مرگ است. در همین حال مجتبی به سرعت به طرف ما آمد. سید علی را روی دوش گذاشت و حرکت کرد. مسیر ما طولانی بود. اما اگر سید علی را رها ميکردیم حتمًا از سرما یخ ميزد. سید مجتبی در مسیر طولانی عبور از کوهستان جدای از سختی راه، سید علی را هم بر دوش گرفته بود و با او حرف ميزد. تلاش ميکرد تا خوابش نبرد. به هر حال بعد از مدتی طولانی به نیروهای خودی رسیدیم و سيد علی نجات پيدا كرد. 👉 @mtnsr2 🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴