#پرده_اول
سال ۹۴ وقتی رفیقم بهم گفت که علیرضا بعنوان مدافع حرم رفته سوریه، بهش گفتم:
"علیرضا اونقدر پاکه، که حتما شهید میشه... "
اما نمی دونستم اونقدر پیش خدا عزیز شده که یک هفتهای میخرنش...
#پرده_دوم
سخنرانی ام تموم شد و از منبر اومدم پایین
چشمم خورد به آقا محسن محمودی، یکی از دوستای صمیمی شهید مدافع حرم علیرضا قلی پور...
آقا محسن از کلاس دوم ابتدایی تا نزدیکِ اربعینِ ۹۴ که علیرضا توی سوریه شهید شد، باهاش دوست بود
رفتم جلو و بهش گفتم دارم کتاب خاطرات علیرضا رو می نویسم
می خوام خاطراتش رو برام بگی...
درد ِهجرانِ رفیقِ سفرکرده رو توی صدای محسن دیدم، اما خاطراتی که گفت روحم رو تازه کرد:
- حاج آقا! گاهی صبح زود با علیرضا می رفتم کوه. وقتی با هم عکس می انداختیم ، علیرضا می گفت: محسن! یه روزی یکی از ما این عکسها رو می بینه و به حال دیگری غبطه می خوره...
حاج آقا من بعد از شهادتِ علیرضا زیاد خوابش رو می بینم. یه بار توی خواب بهش گفتم:
درسته که شما امام حسین علیه السلام رو می بینین؟
علیرضا هم جواب داد:
ما دائماً پیش امام حسینیم...
.
🌺 باز هم از زندگیِ قشنگ علیرضا براتون میگم
🌸شادی روحش صلوات
✍ مینویسم به امیدِ انتقالِ حالِ خوب:
@m_zade