✨﷽✨
🌼درک نادرست از معنای ذکر و یاد خدا
✍سالها پیش شخصی که سابقه طلبگی داشته و میآید تهران در باند کسرویها قرار میگیرد، کتابی در رد شیعه نوشته بود که به آن جواب نوشتند. از جمله ذکر خدا را تحقیر کرده و گفته بود آیا اینکه یک پاسبان در دل شب خانههای مردم را پاسبانی کند بهتر است و خدا راضیتر است یا بنشیند یک جا و هی لبهایش را تکان بدهد بگوید من ذکر میگویم؟
مرد عالمی جواب خوبی داد، گفت: شقّ سومی دارد و آن اینکه پاسبان در همان حالی که تفنگش را روی دوشش گرفته و در خیابانها قدم میزند و پاس میدهد ذکر خدا میگوید. اسلام که نمیگوید یا برو پاسبانی کن یا ذکر خدا بگو، یا برو خلبان باش یا ذکر خدا بگو، یا برو کشتیبان باش یا ذکر خدا بگو. اسلام میگوید هر کاری که میکنی ذکر خدا بگو، آنوقت کارت را بهتر انجام میدهی و روحیهات قویتر میشود. مثل اینکه قرآن گفته ذکر خدا فقط به این است که انسان در چلّه بنشیند، درها را به روی خود ببندد، تسبیح هزاردانه هم دستش باشد و ذکر بگوید!
💥قرآن به مجاهدین میگوید: «یا ایّهَا الَّذینَ امَنوا اذا لَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتوا وَ اذْکرُوا اللَّهَ کثیراً لَعَلَّکمْ تُفْلِحونَ» ای اهل ایمان! آنگاه که با دشمن روبهرو میشوید و مرگ دندانهای خود را به شما نشان میدهد پابرجا باشید و یاد خدا بکنید.
📚استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج3، ص92
✅ کانال استاد دانشمند
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
@musigi2
✅ آن شراب طهور که شنیده ای بهشتیان را می خورانند، میکده اش کربلاست و خراباتیانش این مستانند که اینچنین بی سرو دست و پا افتاده اند. آن شراب طهور را که شنیده ای تنها تشنگان راز را می نوشانند، ساقی اش حسین است؛ حسین از دست یار می نوشد و ما از دست حسین.
▪️فرارسیدن ایام سوگواری سرورو سالارشهیدان حضرت حسین ابن علی(علیه السلام ) تسلیت باد
@musigi2
📚حکایت ملا نصرالدین و رحمت خداوند
روزی از روزهای بهاری باران به شدت در حال باریدین بود. خوب در این حالت هر کسی دوست دارد، زودتر خود را به جای برساند که کمتر خیس شود. ملا نصرالدین از پنجره به بیرون نگاه کرد و همسایه خودش را دید. او می دوید تا زودتر خودش را به خانه برساند.
ملا نصرالدین پنجره را باز کرد و فریاد زد.
های همسایه! چیکار می کنی؟ خجالت نمی کشی؟ از رحمت خدا فرار می کنی؟
مرد همسایه وقتی این حرف ملا را شنید، دست از دویدن کشید و آرام ارام به سمت خانه رفت. در حالی که کاملا موش آب کشیده شده بود.
چند روز گذشت. این بار ملا نصرالدین خود در میانه باران گرفتار شد. به سرعت در حال دویدن به سوی خانه بود که همسایه سرش را از پنجره بیرون آورد و گفت:
های ملا نصرالیدن! خجالت نمی کشی از رحمت خدا فرار می کنی! چند روز قبل را یادت هست؟ به من می گفتی چرا از رحمت خدا فرار می کنی؟ حال خودت همان کار را می کنی؟
ملا نصرالدین در حالی که سرعت خودش را زیادتر کرده بود، گفت:
چرا یادم هست. به همین خاطر تندتر می دوم که زیادتر رحمت خدا را زیر پایم نکنم.
سخن پایانی
این داستان کنایه از افرادی که از زمین و زمان ایراد می گیرند، اما برای رفتارهای خودشان هزار و صد توجیه ذکر می کنند.
@musigi2