#معرفیـکتاب
📚 پنج کتاب ارزشمند، زیبا و خواندنی 🔻
1⃣ نخل و نارنج ✍ به قلم وحید یامین پور
2⃣ قدرت و شکوه زن در کلام امام و رهبری ✍ به قلم علیرضا پناهیان
3⃣ ادب حضور 1: اسرار ماه رجب و مراقبات و مناسک آن همراه با آداب اعتکاف ✍ به قلم محمد تقی فیاض بخش
4⃣چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟ ✍ به قلم علیرضا پناهیان
5⃣ آن سوی مرگ ✍ به قلم جمال صادقی
#کتاب
#بهترینـدوست
#بهترینـهدیه
#بهترینـعیدی
☎️05138534990
🆔 @mvaliasrmashhad
🔹سایت فروش:
🆔 mvaliasr.ir
🏴📚#پیشنهاد_مطالعه
🔴 ده عنوان کتاب ناب, جهت مطالعه در ایام محرم 🔻
1️⃣ سلوک عاشورایی / حاج آقا مجتبی تهرانی
2️⃣ آه (مقتل حسین بن علی (علیه السلام) / یاسین حجازی
3️⃣ یک غنچه , صد زخم / حسین سیدی
4️⃣ آفتاب در حجاب / سید مهدی شجاعی
5️⃣فتح خون / شهید سید مرتضی آوینی
6️⃣وارثان عاشورا / علی صفائی حائری (عین - صاد)
7️⃣ آئینه تمام نما / آیت الله حائری شیرازی
8️⃣ همه ی نوکرها / محمدرضا حدادپور جهرمی
9️⃣ نامیرا / مرتضی کرمیار
🔟 انسان 250 ساله / مقام معظم رهبری
#پیشنهاد_مطالعه
#کتاب
#بهترین_دوست
#بهترین_هدیه
☎️ 05138534990
🆔 @mvaliasrmashhad
سایت فروش:
🌐 mvaliasr.ir
مرکز فرهنگی ولیعصر(عج)
🏴📚#پیشنهاد_مطالعه 🔴 ده عنوان کتاب ناب, جهت مطالعه در ایام محرم 🔻 1️⃣ سلوک عاشورایی / حاج آقا مجتبی
📚 #معرفی_کتاب
◼️ #پیشنهاد_مطالعه
📕 کتاب« #آه » (بازخوانی مقتل حسین ابن علی (علیه السلام))
🔹به قلم: #یاسین_حجازی
🔸ناشر: نشر جام طهور
🔹صفحات: 580
🔸قیمت: 63 هزار تومان
🔵 #معرفی_کتاب 🔻
✅این اثر، بازخوانی کتاب «نفس المهموم» است و مقتل "امام حسین" علیه السلام را با نثری نو و گیرا، به مخاطبان مشتاق عرضه می کند. داستان، با مرگ معاویه آغاز و با بازگشت اهل بیت به مدینه پایان می یابد.
🔴 #برشی_از_کتاب : 🔻
✳️ ابوخالدِ خرما فروش خبر داد و گفت: با میثم بودم در فرات، روز جمعه، که بادی بوزید_ و او در کشتی زیبا و نیکویی نشسته بود.
بیرون آمد و به باد نگریست و گفت« کشتی را استوار بندید که بدی سخت می وزرد! » و در این ساعت معاویه بمرد.
چون جمعه دیگر شد بَریدی از شام برسید، من او را را دیدار کردم، گفتم « ای بنده خدا چه خبر؟»
گفت« مردم را حال نیکو است. امیرالمومنین درگذشت و مردم با یزید بیعت کردند.»
گفتم« کدام روز درگذشت؟»
گفت« روزِ جمعه.»
✳️ حسین دختر بزرگ خود، فاطمه، را بخواند و نامه ی پیچیده ای به او داد و وصیتی چند وی را بگفت. و علی ابن حسین مبطون بود _و مردم را گمان این بود که او در گروِهمان رنجوری است و امید بهبود او نداشتند.
فاطمه، بعدها، آن نوشته را به علی ابن حسین تسلیم کرد.
و خواهر خویش، زینب، را وصی گردانید _ برای انکه امامت علی ابن حسین پوشیده باشد برای تقیه و حفظ وی.
#پیشنهاد_مطالعه
#کتاب
#بهترین_دوست
#بهترین_هدیه
☎️ 05138534990
🆔 @mvaliasrmashhad
سایت فروش:
🌐 mvaliasr.ir
مرکز فرهنگی ولیعصر(عج)
🏴📚#پیشنهاد_مطالعه 🔴 ده عنوان کتاب ناب, جهت مطالعه در ایام محرم 🔻 1️⃣ سلوک عاشورایی / حاج آقا مجتبی
📚#معرفی_کتاب
◼️#پیشنهاد_مطالعه
📕کتاب« #نامیرا »
🔹 به قلم: #صادق_کرمیار
🔸ناشر: کتاب نیستان
🔹صفحات: 282
🔸قیمت:52هزار تومان
🔵#معرفی_کتاب 🔻
✅چرا امام حسین علیه السلام ناگهان در صحنه کربلا تنها شدند؟ چرا همان ها که با نامه های التماس آمیز خود از ایشان دعوت کرده بودند، به جای بیعت، شمشیرهای شقاوت از نیام جهالت بر کشیدند؟
راز دگردیسی مردم کوفه چه بود؟ آیا از ابتدا دروغ گفتنه بودند؟
چرا از میان یک لشگر و یک سپاه، یکی حر در آمد ودیگری عمرسعد؟
پاسخ بسیاری از معماهای عاشورا و کربلا را می توانید در رمان تاریخی-تحلیلی «نامیرا» پیدا کنید.
🔴#برشی_از_کتاب🔻
✳️ مسلم شروع به خواندن کرد: «به نام خداوند بخشنده مهربان.
از حسین بن علی به جمع مومنان و مسلمانان. اما بعد؛ هانی و سعید نامههای شما را نزد من آوردند. آنچه را نوشته بودید، دانستم و درخواست شما را دریافتم. سخن بیشترتان این است که امام نداریم و از من میخواهید به سوی شما بیایم...»
ربیع چشمش به گروهی افتاد که به گریه افتادند و گروهی دیگر که با تایید سرتکان دادند. مسلم ادامه نامه را خواند:
«شاید به سبب ما، خدواند شما را به راه حق هدایت کند. اینک برادر و پسرعمو و معتمد اهل خاندانم را به سوی شما فرستادم تا از اوضاع شما به من بنویسد. اگر برای من بنویسد که رای جماعت اهل فضل و خرد، چنان است که فرستادگان به من گفتهاند و در نامههایتان خواندهام، به زودی نزد شما خواهم آمد؛ انشاءالله...»
گریه جماعت بیشتر شد و گروهی یک صدا فریاد زدند: «انشاءالله...»
☎️ 05138534990
🆔 @mvaliasrmashhad
سایت فروش:
🌐 mvaliasr.ir
مرکز فرهنگی ولیعصر(عج)
📚#معرفی_کتاب ◼️#پیشنهاد_مطالعه 📕کتاب« #نامیرا » 🔹 به قلم: #صادق_کرمیار 🔸ناشر: کتاب نیستان 🔹صفحات:
🔴نگاه مقام معظم رهبری درباره کتاب #نامیرا :🔻
«هر كسی میخواهد فتنهی اخیر(88) را بشناسد، این كتاب را بخواند.»
☎️ 05138534990
🆔 @mvaliasrmashhad
سایت فروش:
🌐 mvaliasr.ir
📚 #پيشنهاد_ويژه
▪️ #معرفي_كتاب
✔️ #پيشنهاد_مطالعه
📕كتاب «ماه به روايت آه»
🔸به قلم: ابوالفضل زرويي نصر آبادي
🔹ناشر: كتاب نيستان
🔸صفحات: 189
🔹قيمت: 28 هزار تومان
🔵 #معرفي_كتاب 🔻
✅ «ماه به روايت آه» اثري است با نگاهي نو و جذّاب به زندگاني عمدار كربلا، حضرت عباس عليه السلام. اثري كه برخلاف آنچه مرسوم است، از نحوه شهادت ايشان هيچ حرفي به ميان نياورده، و نقاط پنهان و كم تر توجه شده را با نثري روان براي مخاطب آماده كرده است.
🔴 #برشي_از_كتاب 🔻
✳️راوي ششم؛ زينب كبري س
بيست و يكم رمضان سال چهلم هجري قمري ، برادرانم حسن وحسين به ترتيب 36 و 35 ساله بودند و من 34 سال داشتم برادر كوچكتر ما عباس، سيزدهمين زمستان زندگي اش را تجربه مي كرد. او به شدت وابسته پدر بودو لحظه اي از او جدا نمي شد. اگر هم به ضرورتي در ساعاتي از روز ، فراغتي مي يافت، بي شك آن ساعات را صرف خدمت به برادرمان حسين مي كرد.
از هنگام ضربت خوردن پدر، عباس با ان چشمان درشت و نمناك، همچون آهو بچه اي معصوم و وحشت زده، قرار و آرام نداشت. در آن غم و حيرت و نگراني عمومي، همه خود را نيازمند تسلّي مي ديدند. نمي دانم در آن شرايط، آيا كسي از او پرسيد كه: عباس جان، تو و برادران كوچكترت در اين دو-سه روز آيا چيزي خورده ايد؟
عباس، محجوب و مؤدب بود و مظلوم... ومحجوب و مؤدب است و مظلوم.
☎️ 05138534990
🆔 @mvaliasrmashhad
سایت فروش:
🌐 mvaliasr.ir
مرکز فرهنگی ولیعصر(عج)
📚 #پيشنهاد_ويژه ▪️ #معرفي_كتاب ✔️ #پيشنهاد_مطالعه 📕كتاب «ماه به روايت آه» 🔸به قلم: ابوالفضل زرويي
🔴#برشي_از_كتاب (#ماه_به_روايت_آه)🔻
✳️روايت دوازدهم؛ عبيدالله ابن عباس ابن علي
در مسجد پيامبر، سر بر زانوي عمه ام زينب گذاشته ام. عمه ام مي گريد و با دستان مهربانش سرم را نوازش مي كند.
-عمه جان، مگر خدا عمويم حسين و پدرم عباس را دوست نداشت؟
-نازنينم، خدا همۀ آفريدگانش را دوست دارد اما عاشق بغضي از آنهاست. خدا عاشق شهداي كربلا بود، مخصوصا عمويت حسن و پدرت عباس...
-اگر خدا عاشق كسي باشد، او كشته مي شود؟
-آري نو رچشمم. اما هر يك از عاشقا خدا به شكلي كشته مي شوند؛ يكي با زخمِ شمشير و نيزه، يكي با زهر، يكي با آويختن و يكي با غم...
هِق هِق گريه، لحظاتي سخنش را قطع كرد و آنگاه با سرفه اي نرم، وانمود كرد كه گلويش گرفته بوده و ادامه داد: خدا در بخشي از حديثي قدسي مي گويد: «...كسي كه مرا بشناسد، عاشقم مي شود و آن كه عاشقم شود من نيز عاشق او مي شوم و كسي را كه عاشقش شوم، مي كشم و هر كس راكه مي كشم، خود خون بهاي اويم.» وقتي خدا عاشق كسي باشد، او را پيش خود مي برد تا به او نزديك باشد.
بغض و دلتنگي گلويم را فشرد و با صدايي گرفته و منقطع ناليدم: اما عمه جان، من هم عاشق پدرم بودم...
#پيشنهاد_ويژه
☎️ 05138534990
🆔 @mvaliasrmashhad
سایت فروش:
🌐 mvaliasr.ir
مرکز فرهنگی ولیعصر(عج)
📚 #پيشنهاد_ويژه ▪️ #معرفي_كتاب ✔️ #پيشنهاد_مطالعه 📕كتاب «ماه به روايت آه» 🔸به قلم: ابوالفضل زرويي
🔴#برشي_از_كتاب (#ماه_به_روايت_آه ص56)🔻
✳️روايت پنجم؛ لبّابه (همسر حضرت عباس ابن علي ع )
پنج-شش ساله بودم كه همرا مادرم وبرخي زنان فاميل، به منزل بانو زينب، دختر اميرمومنان علي رفتيم و به انبوه ميهماناني پيوستيم كه پيش از ما رسيده بودند. زنان از مشكلات و مسائلشان مي گفتند و از بانو زينب پاسخ مي شنيدند.
دو كنيز به پذرايي از مميهمانان و رسيدگي به امور منزل مشغول بودند. يكي شان زني سياه بود كه ضمن پذيرايي، من و اطفال ديگر را وادار به سكوت ميكرد وديگري زني جوان، زيبا، بلندبالا و بسيار مهربان بود كه وقتي لبخند مي زد، دندان هايش همچون مرواريد مي درخشيد. او با كسب اجازه از بانويش زينب، ما بچه ها را به حياط منزل برد تا به آرامي بازي كنيم و با مويز و خرما از ما پذيرايي كرد.
رفته رفته از تعداد ميهمانان كم مي شد و كنيز مهربان، در هر بار مشايعت ميهمانان، به من لبخند ميزد و نوازشم مي كرد. وقتي به اتاق بازگشتم، زني به آرامي مشغول طرح سوال بود وكنيز جذّاب و مهربان، با ادب و شرم، در حاشيه نشسته بود. نتوانستم احساسم را پنهان كنم.
روي پايش نشستم، دستش را گرفتم و با صداي بلند گفتم: من شما را دوست دارم. شما خيلي كنيز خوب ومهرباني هستيد.
مادرم و يكي-دو تن ديگر از زنان از خجالت زدگي از حرف من، برآشفتند كه: لبابه؟!...
كنيز مهربان در خالي كه با حركت دست آنان را دعوت خويشتنداري مي كرد، مرا به گرمي در آغوش كرفت و بوسيد و با چشمان به اشك نشسته و صدايي لرزان گفت: ممنونم دختر قشنگم.
كاش همينطور باشد. خدا كند كنيز خوبي باشم....
اين خاطره اولين ديدار من با فاطمه كلاّبيه، ام البنين بود.
☎️ 05138534990
🆔 @mvaliasrmashhad
سایت فروش:
🌐 mvaliasr.ir