eitaa logo
𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅 │دریایی از خون
1.2هزار دنبال‌کننده
907 عکس
377 ویدیو
2 فایل
༒•𝐖𝐞𝐥𝐜𝐨𝐦𝐞 𝐭𝐨 𝐭𝐡𝐞 𝐬𝐞𝐚 𝐨𝐟 𝐛𝐥🩸🩸𝐝•༒ این مکان تخته ی شطرنج مهره های سیاه و سفید بریتانیاست ! ناشناس هیوا : https://harfeto.timefriend.net/16985136849838 ناشناس نیل :https://daigo.ir/secret/912575040
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ‌« مـٰاوْکا »
متاسفانه یه قاتل ‍‍، همیشه قاتل‍‍ه؛ فرقے نمیکنه با اسلحه آدم بُکُشه، یا با حرفاش، امید و آرزو و احساساتِ یه آدمو .. 🩹🗡 For:https://eitaa.com/my_mafia
۸ شهریور ۱۴۰۲
دریای خون برای سومین بار قصد داره تقدیمی بده ! تنها کاری که لازمه انجام بدین اینکه که این تکست رو فور کنین و اینجانب مطابق با وایب چنل زیباتون و البته محتوای اون ، مشخص میکنم تو کدوم یک از ساید های شهر (مافیا ، پلیس و شهروند) قرار میگیرید و دارای چه مقام و حرفه ای هستین مهلت : دوشنبه شب ، ساعت 00:00 تایم قرارگیری تقدیمی ها : سه شنبه شب ، ساعت 00:00 پس لطفا حتما فور کنید و لینک چنل های جذابتون رو اینجا قرار بدین . پ ن: ممبر ها هم میتونن شرکت داشته باشن . ظرفیت : 18 -𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅-
۱۱ شهریور ۱۴۰۲
هدایت شده از نویسنده‌اتاقک‌زیرشیروانی
فرار در این لحظه تفنگ را وسط پیشانی اش گرفته بودم کسی اطرافمون نبود و میتوانستم بدون توجه کردن به قانون اورا بکشم آن وقت قاتل یک دفعه نیست و نابود میشد و این به نفع همه بود تفنگ را به سرش فشار میدهم -حرف بزن! خنده اش عصبی ام میکند دستم را روی ماشه میگذارم و بیشتر فشار میدهم +تو منو نمیکشی! اگه بکشی اون همه آدمو پیدا نمیکنی بعد هم دوباره وحشیانه زیر خنده میزند برای اثبات اینکه میتوانم اورا بکشم تیری را به پایش میزنم نعره ای میکند و بعد دوباره میخندد موهایش را میگیرم و سرش را بالا میکشم -بگو اونارو کجا قایم کردی نفس نفس میزند با پوزخند جوابم را میدهد: چه فایده ای داره اگه بگم بعدش منو میکشید تازشم از کجا معلوم وقتی پیداشون کردید نمرده باشن تفنگ را روی گوشش میگذارم و نزدیک صورتش میشوم -اگه بگی نمیکشیمت زنده میمونی ولی تو منتطقه ی محافظت شده خوبه؟ +پلیسا همیشه بد قولن -من که پلیس نیستم! میخندد +نه بابا! پس چی ای -شاید یه پدر که میخواد بچشو پیدا کنه خه خه کنان و با تعنه میخندد +آقای پدر! یه روزی همین پلیسا بچه ی منو کشتن ! سال ها انتظار این صحنه رو میکشیدم -الان تو یه آدم از پلیسا پست تری! +پست بودن چه اشکالی داره تفنگو روی جایی که قبلا روی پاش گلوله زده بودم فشار میدهم و دادش را در می آورم -چه اشکالی داره؟ تو فقط یه بازنده ی بز دلی انتقام به هیچ دردی نمیخوره نفس نفس میزند و میگوید: اینکه مثل من درد بکشن لذت بخشه تفنگ را برمیدارم نمیدانستم چه کاری بکنم سمج تر از آن حرف ها بود به او که به زمین خیره شده بود و در سکوت میخندید خیره میشوم نگاهی به کوله اش که پر از چاقو،سیگار،کاتر،و تفنگ بود می اندازم نزدیک که میشوم صدای دینگ دینگی میشنوم صدایِ ... صدای یک بمب ساعتی بود! کوله اش را خالی میکنم بمب ساعتی ای نبود +خنگ تر از چیزی ای که فکرشو میکردم یکم دیگه هم اون بچه ها هم ما میرم رو هوا کوله را وحشیانه میگردم دستم به چیز سفتی در کف کوله میخورد توی دوخت بود آن را به سختی پاره میکنم و بمب ساعتی ای که کف کوله قایم کرده بود را برمیدارم ۱۰ دقیقه! میزند زیر خنده میروم و دهنش را با چسب میبندم من که بلد نبودم بمب را خنسی کنم! باید اورا برمیداشتم و از این خانه فرار میکردم ؟ آن هم وقتی بین کلی درختیم و میدانم اگر از اینجا بیرون برویم او فرار میکند نه ماشینی بود نه چیز دیگری اورا تا اینجا کشانده بودم پلیس های دیگر سرنخ هارا پیدا کرده بودند و به یک مکان رسیده بودند که صددرصداشتباه بود! +اونجا از اینجا خیلی دوره! ما این طرف شهریم اونا یه طرف دیگه ما اینجا تو یه مخروبه ایم اونا درحالی که ناله میکنن تویه چاه افتادن پوزخندی میزند +میخواستم دارشان بزنم اما منفجر شدن لذت بخش تره -پسرت هم یه قاتل بود! کسایی که آدم میکشن میمیرن مثل تو ! بعد گلوله را در مغزش خالی میکنم حداقل ایطوری بهتر بود از خانه بیرون میزنم و بمب را نزدیک خانه زیر خاک دفن میکنم و میدوم وقتی به اندازه ی کافی دور شدم دنبال چاه میگردم... وقت نداشتم تنهایی همه ی چاه هارا بگردم پس تلفن را برمیدارم و سر نخ هارا به رییس این پرونده میگویم خودم هم سوار یک تاکسی میشوم و سمت چاهی که در جنگل است و معمولا کسی جز من آن را ندیده است میروم وقتی کم کم نزدیک میشینم راننده نگه میداره و به من خیره میشه بعد هم بغض میکند +نباید اونجا بری اگه بری هم من هم تو میمیریم! -چی ؟ کتش را باز میکند پر از بمب بود +اگه به اونجا نزدیکت کنم میترکم فقط با فشار دادن یه دکمه ؟ گیر کرده بودم از همه طرف پیاده که شدم او جیغ زد +دارم میگم نباید بری! باهم میترکیم چشم هایم را میبندم و گوشش را نادیده میگیرم من باید آن بچه هارا نجات میدادم به هر قیمتی! به بیرون میدوم و با موج ترکیدن ماشین کمی به جلو پرتاب میشوم بلند میشوم سمت چاه میدوم نزدیک چاه که میشوم صداهای گریه ی ریزی را میشنوم که از سمت آنجا بود وقتی درپوش چاه را برداشتم و خاک هارا کنار زدم بچه ها داد زدند: کمکمون کنیدد بعد هم جیغ و داد کردند طناب از کجا گیر می آوردم چگونه آنهارا در می آوردم؟ به رئیس پرونده زنگ زدم بعد از چند بوق صدای بغض آلود او گفت :اونا در نیار! اونا رو در نیاار -چی ؟ بعد هم قطع کرد صدای شلیکی از پشت سرم شنیدم وقتی برگشتم دیدم فردی به سمتم می آید یک زن بود! درتاریکی چهره اش نا واضح بود +احمق! بعد هم تفنگ را سمت من گرفت +مگه اون بهت نگفت نیای اینجا ؟ تو یه قاتلی قاتلا هم میمیرن خودت گفتی! نزدیک تر می آید +اتفاقا اونی که بچه ی منو کشت تو بودی حالا شوهرمم کشتی! من مامان این بچه هام به من ربطی نداره خانواده ی دیگه ای دارن یا نه من از اونا خوب نگه داری میکنم ولی شما فرصت ساختن یه خونه به من ندادین! قبل اینکه تفنگ را روی سرم بگذارد دستم را در جیبم کردم تا تفنگم را پیدا کنم
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
هدایت شده از نویسنده‌اتاقک‌زیرشیروانی
2 اما تفنگی نبود ! آنرا جا گذاشته بودم! تفنگ را روی سرم گذاشت و فشار داد -صبر کن ! نمیتونی تنهایی اون بچه هارو بزرگ‌ کنی تفنگ را محکم تر فشار داد +چه مرد پستی! -زنم مرده تو ام شوهرت مرده +تو ی آشغال داری به من میگی با قاتل شوهرم ازدواج کنم پوزخندی زد : سخت در اشتباهی دستش را که روی ماشه گذاشت چشم هایم را بستم اما بجای اینکه خون خودم پیشانی ام را گرم کند بدون احساس هیچ دردی خونی صورتم را گرم کرد چشمم را که باز کردم زن روی زانویش افتاد بعد هم پخش زمین شد قلبش تیر خورده بود ! اما کی اورا زده بود ؟ +من بودم! حالا هم طناب آودم بچمو نجات بدیم تو لیاقتت مردنه پس من مردم؟ ها؟ -میخواستم فرصت پیدا کنم +آره جون خودت طناب را پایین انداخت و گفت: بچه ها یکی یکی طنابو بگیرید تا جایی که بتونم میکشمتون بالا بچه ها گریه کنان یکی یکی بالا آمدند وقتی اورژانس رسید بچه هارا به بیمارستان برد و پلیس هم پشت سر اورژانس به بیمارستان رفت تا خانواده های بچه ها آنها تحویل بگیرند خداراشکر دختر ما چیزیش نبود! زانوش زخم شده بود که اونم خوب میشد نیازی به بیمارستان نبود انگار اون زن واقعا کاری با بچه ها نداشته! اما چند روز بعد که سر و صدای ماجرا کم کم داشت میخوابید جنازه ی رئیس پلیس و رئیس این پرونده پیدا شد این یعنی هموز قاتلی آن بیرون زنده بود اما ... وقتی که به بی رحمی خود فکر میکنم میفهمم من هم چیزی از قاتل کم ندارم نه؟ اگر زنم روزی مرا به پلیس لو بدهد چی ؟ او بهمیده بود که من دو نفر را کشته ام زایع بود! اما ... اگر او این کار را میکرد و من اورا هم میکشتم چی ؟ دخترمان چی ؟ او تازه کلاس اول بود باید آینده دار میشد اما پدری مثل من آینده اش را خراب میکرد برای همین کار همیگی ام را کردم فرار ... -مثلا تکه نویس
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
Conan-Gray-Yours@top-songs-top-songs.ir_.mp3
8.4M
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅 │دریایی از خون
دریای خون برای سومین بار قصد داره تقدیمی بده ! تنها کاری که لازمه انجام بدین اینکه که این تکست رو فو
دریای خون برای چهارمین بار قصد داره تقدیمی بده عزیزان ! میتونم بگم تنها کاری که لازمه انجام بدین اینکه که این تکست رو فور کنین داخل چنل جذابتون و اینجانب مطابق با وایب چنل زیباتون و البته محتوای اون ، مشخص میکنم که اگه یه مافیای دلربا و کاریزماتیک بودید ، بر طبق سلیقه چه نوع سیگار و نوشیدنی الکلی خاصی رو مصرف میکردین ! مهلت : یکشنبه شب ، ساعت 00:00 تایم قرارگیری تقدیمی ها : سه شنبه شب ، ساعت 00:00 محل قرارگیری تقدیمی ها : " 𝐒𝐅𝐁_𝐏 " پس لطفا حتما فور کنید و لینک چنل های جذابتون رو اینجا قرار بدین . پ ن: ممبر ها هم میتونن شرکت داشته باشن . ظرفیت : 18 -𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅-
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
Gaullin - Moonlight (DRAMA Remix) (320).mp3
8.25M
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
•متاسفم• او مایه ی تمام بدبختی هایت بود ؛علت مشخص و واضح تمام مشکلاتت. دلیل تک تک مشکلات ریز و درشتت. در کل، وجودش از پایه و اساس برای تو اشکال داشت . در تصمیماتش همیشه راهی برای آزار تو پیدا میکرد .هر آدم و غیرِ آدم لعنت شده ای را به تو ترجیح میداد و در هر موضوعی خودت و احساست را سرکوب میکرد .در نهایت همیشه مجبور بودی در برابر او و باقی افراد ساکت و بی ذوق و میل باشی. تو را اجبار میکرد کثافت و زشتی و جهان را با توضیحات بیشتر ببینی و البته! درک کنی ، حس کنی و لمس کنی؛آن لعنتی کاری جز آزار تو نداشت . دائما احساساتت را جریحه دار میکرد اما تو حق اعتراض و عصبانیت هم نداشتی. آن قدر دلمرده ات کرده بود که دیگر از هیچ چیزی که آن اوایل _که وضع اینقدر افتضاح نبود_ به نظر دل شادت میکرد ، خوشحال نمی شدی؛تقریبا هیچ حسی نبود . اصلا دیگر چه فرقی داشت رنگین کمان بعد از باران کمانه می‌زد یا پیش از آن،وقتی که همه ی رنگ ها خاکستری بودند؟ خسته ات کرده بود.خسته! امانت را بریده بود. همیشه ی خدا خسته و "روح آزرده" بودی و بدون دم زدن باید ادامه میدادی .او حتی دلیلی هم برای این موضوع نداشت . جان به لبت آورده بود . اصلا یک نفر چقدر می‌تواند بی رحم باشد که تورا مجبور کند دست به چنین قتلی بزنی؟چقدر؟ تیتر خبر قتلت در روزنامه میگفت: " مرگ بی رحمانه‌ی دختر جوان با ضربات بی وقفه و بی امان چاقو" متاسفم!انگار تا زمانی که از دردِ جراحت و خونریزیِ وحشتناک حاصل از ضربات جان دادی زدی ... . -𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅-
۱۸ شهریور ۱۴۰۲
Kehlani-Gangsta-128.mp3
2.93M
۱۸ شهریور ۱۴۰۲
۱۹ شهریور ۱۴۰۲