eitaa logo
𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅 │دریایی از خون
1.2هزار دنبال‌کننده
905 عکس
360 ویدیو
2 فایل
༒•𝐖𝐞𝐥𝐜𝐨𝐦𝐞 𝐭𝐨 𝐭𝐡𝐞 𝐬𝐞𝐚 𝐨𝐟 𝐛𝐥🩸🩸𝐝•༒ این مکان تخته ی شطرنج مهره های سیاه و سفید بریتانیاست ! ناشناس هیوا : https://harfeto.timefriend.net/16985136849838 ناشناس نیل :
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ″دره اشباح⁵″
هدایت شده از بزرگ سرخرگ آئورت
زوال. زوال توسط شیاطین. این چیزی بود که خاندان من درگیر‌ش بودند. نسل اندر نسل، و اکنون نوبت من شده بود. دردناک نبود. غم‌انگیز بود. شیاطین آنقدر ماهر شده بودند که وقتی اندک اندک مرا تسخیر می‌کردند متوجه‌شان نشدم. و اکنون که دیگر چیزی به نام من، وجود ندارد، وجودشان را دریافتم. درست در زمانی که با وزیدن نسیمی، در دره زوال می‌افتم. این طلسمی بود که خاندان ما را در بر گرفته بود. طلسمی رها ناپذیر! طلسمی که تمام خاندان با آن جان باختند و شکست از شیاطین را پذیرفتند. کاری که من قرار نیست انجام دهم. شاید در نهایت من هم توسط آنها پا به کام مرگ بگذارم اما حاضر نیستم که بدون مبارزه کامل شکست را بپذیرم. از ذره ذره وجودی که دیگر مال من نیست استفاده میکنم و آنها را به مبارزه می‌طلبم. کاری که اجدادم هرگز حاضر به انجامش نشدند.
Set_Fire_to_the_Falling_Rain_Mashup_of_Adele_Harry_Styl.hd.mp3
8.89M
𝓐𝓵𝓵 𝓽𝓱𝓮 𝓽𝓱𝓲𝓷𝓰𝓼 𝔂𝓸𝓾’𝓭 𝓼𝓪𝔂 𝓣𝓱𝓮𝔂 𝔀𝓮𝓻𝓮 𝓷𝓮𝓿𝓮𝓻 𝓽𝓻𝓾𝓮, 𝓷𝓮𝓿𝓮𝓻 𝓽𝓻𝓾𝓮 𝓐𝓷𝓭 𝓽𝓱𝓮 𝓰𝓪𝓶𝓮𝓼 𝔂𝓸𝓾’𝓭 𝓹𝓵𝓪𝔂 𝓨𝓸𝓾 𝔀𝓸𝓾𝓵𝓭 𝓪𝓵𝔀𝓪𝔂𝓼 𝔀𝓲𝓷, 𝓪𝓵𝔀𝓪𝔂𝓼 𝔀𝓲𝓷 𝓑𝓾𝓽 𝓘 𝓼𝓮𝓽 𝓯𝓲𝓻𝓮 𝓽𝓸 𝓽𝓱𝓮 𝓻𝓪𝓲𝓷 𝓦𝓪𝓽𝓬𝓱𝓮𝓭 𝓲𝓽 𝓹𝓸𝓾𝓻 𝓪𝓼 𝓘 𝓽𝓸𝓾𝓬𝓱𝓮𝓭 𝔂𝓸𝓾𝓻 𝓯𝓪𝓬𝓮 𝓦𝓮𝓵𝓵, 𝓲𝓽 𝓫𝓾𝓻𝓷𝓮𝓭 𝔀𝓱𝓲𝓵𝓮 𝓘 𝓬𝓻𝓲𝓮𝓭 ‘𝓒𝓪𝓾𝓼𝓮 𝓘 𝓱𝓮𝓪𝓻𝓭 𝓲𝓽 𝓼𝓬𝓻𝓮𝓪𝓶𝓲𝓷𝓰 𝓸𝓾𝓽 𝔂𝓸𝓾𝓻 𝓷𝓪𝓶𝓮 𝓨𝓸𝓾𝓻 𝓷𝓪𝓶𝓮 • 𝓐𝓭𝓮𝓵𝓮 • 𝓦𝓱𝓪𝓽 𝓪𝓶 𝓘 𝓷𝓸𝔀? 𝓦𝓱𝓪𝓽 𝓪𝓶 𝓘 𝓷𝓸𝔀? 𝓦𝓱𝓪𝓽 𝓲𝓯 𝓘’𝓶 𝓼𝓸𝓶𝓮𝓸𝓷𝓮 𝓘 𝓭𝓸𝓷’𝓽 𝔀𝓪𝓷𝓽 𝓪𝓻𝓸𝓾𝓷𝓭? 𝓘’𝓶 𝓯𝓪𝓵𝓵𝓲𝓷𝓰 𝓪𝓰𝓪𝓲𝓷, 𝓘’𝓶 𝓯𝓪𝓵𝓵𝓲𝓷𝓰 𝓪𝓰𝓪𝓲𝓷, 𝓘’𝓶 𝓯𝓪𝓵𝓵𝓲𝓷𝓰... • 𝓗𝓪𝓻𝓻𝔂 𝓼𝓽𝔂𝓵𝓮 • 0:40 𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅‌
هیچ انسانی واقعا دلش نمیخواد بمیره! شده حتی یک دلیل واسه ادامه دادن پیدا کن و زندگی خودتو بساز اجازه نده زندگیت بدون لذت و قدردادنی سپری بشه و به پایان برسه تو حق اینکه حتی به مرگ فکر کنی رو نداری، به زندگی کردن ادامه بده و روزهای زیبا و خاطره های دلنشین خودتو رقم بزن! •آن یوهان -𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅‌-
Growing up is not getting older, it's understanding that makes people grow up... بزرگ شدن بالارفتن سن نیست این فهمیدنه که آدم هارو بزرگ میکنه ...️ -𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅‌-
سخنی با شما عزیزان• میتونم بگم نود درصد از افرادی که تو این چنل هستن ، از طریق لینک ها به اینجا هدایت میشن یا برای ثبت نام و تحویل رزومه و بیو به پیوی بنده یا ادمینای دیگه مراجعه میکنن عموما سوال میکنن که اصلا رول یا رول رفتن چیه و باید برای عضو شدن تو ساید های مافیا و یا پلیس چه کار هایی انجام بدن ! تعریف کوتاه و مختصر رول : فضایی برای ارائه ی اعمال کارکتر خیالی و ساخته شده ی یک نفر یا گروهی از افراد در کنار یکدیگر تعریف ساده و روان رول رفتن : در واقع میتونیم بگیم که رول رفتن یه نوع مهارت نویسندگیه که افراد در کنار هم دیگه جمع میشن و با استفاده از مهارت های نوشتاری ، بیان رفتار و احساسات کارکترشون داستانی رو جلو میبرن که کار دست چنین نویسنده ی مختلف و رول پلیرهای خبره دیگست. -𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅‌-
مثال هایی برای نحوه ی رول رفتن : •کارکتر مافیایی• هنوز قلبم تند میزد * حالم خراب بود * من دیگه نمیتوستم کنار جسد تیکه پاره ی اون دختر بمونم * از سر جام بلند میشم * دستام خونی بود و لباسام همه خیس آب شده بودن * اورژانس رسیده بود اما کار از کار گذشته بود * همه چیز مبهم بود و من گیج بودم * •کارکتر پلیس • ماشینو ترمز میزنم* اون ... اون دیگه کیه؟ جرقه ی تو ذهنم میزنه* یه حادثه... اگه کسی قصد جونشو کرده چرا فرار نمیکنه ؟ فرمون میچرخونم و جلوت ترمز میگیرم* پیاده میشم* میام سمتت* اتفاقی افتاده اقا؟ خون‌ریزی دارید! نگاهی به رد خون میکنم* زیر لب * عجیبه ! برای رول پلیر بودن باید چی کار هایی انجام داد : 1. مشخص کردن ساید کارکتر ( مامور پلیس ، مافیا و یا شهروند مفید ) 2 . ساخت کارکتر و تحویل دادن بیو 3. خوندن چندین باره قوانین 4.شناخت دیگر رول پلیر ها 5. استفاده از قوه ی تخیل و شروع رول رفتن ... در ابتدا درنظر داشته باشید که ایا توانایی شروع رول و انجام این بازی رو دارید یا نه چون اگه وارد رول شدید و اون رو نصفه کاره رها کردین نه تنها روال بازی رو از دور خارج میکنین بلکه ممکنه باعث اختلال در بازی دیگر رول پلیر ها بشین . اینو به یاد داشته باشین که چنل دریایی از خون همیشه پذیرای عوض های تازه کاره پس اگه مایلین حتما به جمع ما بپیوندین. -𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅‌-
هیوا همانطور که به سنگ بیرحمی که حکم سند مهر و امضا شده ی مرگِ ' معشوقی که فرصت خطاب کردن او و گفتن دوستت دارم را با مرگش تماما از بین برده بود ' را داشت چشم دوخته بود گفت :<دیو! من ...> انگار کلمات در گلویش گیر کرده بودند اما بلاخره به زبان آورد که : <من دوستش داشتم و اون حالا تو سینه ی خاکه مسخرست نه؟> چهره اش خیس بود و لبخند تمسخر آمیزی نسبت به وضعیت خود بر چهره داشت .دستانش را بالا آورد و نشان داد . _<خودم تو خاک گذاشتمش ! با دستای خودم .> و دگر چیزی برای گفتن نماند. -𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅‌-