𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
ملاقات در شب ِآفتابـے🌙✨
ماجرا از دل یک شب آفتابـے آغاز میشود ، آنجایی کہ دو مجروح یکدیگر را کامل میکنند؛ یکے میشود پا برای او کہ پای رفتن ندارد و یکے میشود چشم برای او کہ چشم ِدیدن ندارد و اینگونہ از تیررس دشمن بہ آغوش دوست بازمۍگردند!
نشست. بر صورت و لباسش خون خشکیده بود. گفتم: تو دو تا چشم دادهای، من دو تا پا.
خندید. گفت: باید بگردیم و کسے را کہ دو تا دستش را از دست داده، پیدا کنیم.
خندیدم. گفتم: میخواهی تیم تشکیل بدهۍ؟
خندیدیم و انگار بہ پناهے کہ میخواستیم، رسیده باشیم، من پاهای او را و او سر مرا در آغوش فشردیم و گریہ کردیم🫂🤍.
- بھِ قلم ؛ علے مؤذنے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر ضد زنه..!
منبع کتاب :
<خون دلی که لعل شد>
↬𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚.
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
عابس، تمام دلگرمۍ دیما بود. ولی بخاطر شغلش از خانہ و بچہها دور بود، اما همین حضورش برای دیما قوت قل
عِلٺ نام گذارۍ؟!
- ڪتاب ِدیما🩷
اسماء غفارے علت نامگذارۍ کتاب را اینطور عنوان کرد: دیـما اسم شخصیت اصلے داستان است. بہ معنۍ باران ِتند و یکنواخت کہ نشاندهنده مقاومت و پایداری است. این اسم را دوست داشتم و چون با موضوع داستان کتاب همخوانے داشت این اسم را براۍ کتاب انتخاب کردم.
کدام زن؟ والله کہ این خود علے است. این صلابت، این بلاغت، این لحن، این خطاب، این عرصہ، این عتاب، ملک طلق علے است.
قیامتی بہ پا کردهای زینب!
- آفتـٰاب در حجـٰاب !🖤'
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
❤️🩹
آدم ِعاشق هیچ وقت حال دلش خوب نمےشود، نہ؟
دلم توی کوچہ پس کوچہهاۍ کربلا جا ماندھِ.
دلم بین الحرمین مےخواهد.
• ڪتاب ِدیما
اگہ ڪتاب میخونے؛
باید آدمارو بهتر بفهمی و درکشون کنی.
نہ اینکہ فکر کنی تو بیشتر میدونی...!
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
_
در زندگے چیزهایی هست کھِ حتما باید با همراه
چیزهای دیگری داشتہ باشیمِشان، وگرنہ حتما
یک جای کار میلنگد ! مثلا من بدون تو لنگ
میزنم ! مثلا چای بدون قند، نمیچسبد. مثلا
نمیشود کھِ شمال برویم اما دریا را نبینیم.
نمیشود کھِ باران ببارد اما از پشت پنجره شهر
را نگاه نکنیم. نمیشود کھِ مشهد برویم اما از
ناودان طلا آب نخوریم. نمیشود کھِ پاییز بشود
اما نرگس نخریم. نمیشود کتاب برایم بیاوری
اما نشانک نداشتہ باشد !
وگرنہ این دم بھِ دقیقہها کھِ یاد تو میافتم،
چطور صفحہ را گم نکنم♥️؟
هدایت شده از 𝑯𝒊𝒈𝒉𝒍𝒊𝒈𝒉𝒕 𝑻𝒂𝒉𝒓𝒊𝒓
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا
بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ🖤🇱🇧
اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْرا💔
عاشقانى كه مدام از فرجت ميگفتند
عكسشان قاب شدو از تو نيامد خبرى...
جوری درس بخونید که برید توی لیست ترور دشمن، نه تجدیدی های شهریور📚💣!
#آغازی_نو
#بماند_یادگاری
#سرباز_سنگر_دانش
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ
آدمے کہ بہ فکر همہ باشد، با رفتنش همہ را بهم
مےریزد، حتے اگر وقت حیاتش، خیلےها از دلش
خبر نداشتہ باشند.
• ڪتاب ِدیما
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
ما اهل توییم ! هرکه تو را دوست ندارد به جهنم♥️؛
حرفهایش خوب یادم مانده کہ مےگفت:
خمینی فرزند امام حسینہ. اگہ ما بہ امام حسین میگیم اےکاش اون زمان بودیم و یاریت مےکردیم، حالا باید خمینی رو یارے کنیم تا فقط حرف نزده باشیم و در عمل هم ثابت کنیم کہ ما یاران حسینیم.
↫و حالا باید خامنهای عزیز رو یارے کنیم🤍.
「ڪتاب ِ دا」
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
آیہهاے جـنون🦋🩵.
آیہ دختری جسور و پرتلاش است کہ برای رسیدن بہ خواستہهایش با همہی سختےها مےجنگد. زندگے آیہ پر است از غم و شادی، اشک و لبخند، عشق و نفرت و این مسیر سرانجامے جز عشق و جنون ندارد..!
تیکہ ڪتاب🦋؛
عزیز جون برای انتخاب اسم ِهمہ قرآن باز کرده بود، بہ جز من. درمیانشان متفاوت بودم. آنها سوره بودند و من آیہهایشان. نشانہ شدم، زمزمہام کردند. من آیہ بودم
آیہ دلدادگے!
باید این قرآن را سوره بہ سوره ورق زد و خواند، آیہهایـے با طعم ِجنون!
- بھِ قلم ؛ لیلے سلطانے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشتی آقامون کتابخونه😎✌️🏻