هدایت شده از شاگرد داوینچی...
روحی بود خسته و تنها که در جنگل زندگی می کرد.دوست داشت جسمی داشته باشد و با آن میان انسان ها زندگی کند.
به سمت قدیمی ترین درخت جنگل رفت،افسانه ها می گفتند اگر ۴۰ شب برای آن درخت شعر و غزل بخواند،و در شب چهلم تنه ی درخت را لمس کند،جسمی به او هدیه می شود.
باور داشت افسانه ها دروغ نمی گویند برای همین ۴۰ شب برای درخت شعر خواند،از تنهایی،عشق،محبت و مهربانی خواند تا مهر و ماه و فلک.
شب چهلم،آرام اما مطمئن درخت را لمس کرد،و او به عنوان یک انسان متولد شد.
@myguytar