این دوستانی که دم از جنگ می زنند
از تیرهای نخورده چرا لنگ می زنند
هم سفره های خلوت آن روزها ببین
این روزها چه ساده به هم انگ می زنند
هر فصل از وحشت رسوا شدن هنوز
مارا به رنگ جماعتشان رنگ می زنند
یوسف به بدنامی خود اعتراف کن
کز هر طرف به پیرهنت چنگ می زنند
بازی عوض شده و همان همقطارها
از داخل قطار به ما سنگ می زنند
بیهوده دل مبند بر این تخت روی آب
روزی تمام اسکله ها زنگ می زنند
#روزبه بمانی