" آقای ۱۲۸ "
اراماراموخمیدهبهسمتخیمگاه میامدوزیرلبمیگفت؛ خدایارباب ربابراچهکنم... عبارارویجگرگوشهاش
دستشمیلرزید،
عرشخداخونالودبود،
حسینپریشانشده،کجایدین
ستونزمینوزمانمشوشمیشود....
حسینپریشاناست،نگاهیبهکودک
میکند،اورابهسینهمیفشارد،تیرمانع
میشود؛نزدیکخیمهمیرود،پریشانبرمیگردد...
چندباریاینرفتوآمدتکرارمیشود!
توانِرویاروییباربابراندارد!
حسینتردیددارد،
اینامتحانالهیکمرشراشکسته،
گویاآسمانبهدونیمشده....
هرچهبهخیمهنزدیکترمیشود،
سینهاشتنگترمیشودوکودکرا
سختتربهسینهمیفشارد....
" آقای ۱۲۸ "
دستشمیلرزید، عرشخداخونالودبود، حسینپریشانشده،کجایدین ستونزمینوزمانمشوشمیشود.... حسینپریشا
ربابچشمبهراهِکودکیسیراباست،
نهکودکیباگلویپارهوقنداقهیخونی!
حسینقدمبرمیدارد،لبهیخیمهرا
بهاحترامبالامیبرند،اباعبداللهوارد
میشود،کودکیدرآغوشدارد،گوشهی
عبایشراانداختهبرصورتکودک،جسم
کوچکشکاملاپنهانشدهزیرِسایهیعبا...
ربابپریشاناست،توانِنزدیکشدن
وگرفتنکودکراندارد،حسینسربه
زیرانداخته...
گوییآسمانخجلشده..،
چندقطرهخونکفخیمهمیفتد،
قصهلومیرود،مهرتاییدخوردبر
ترسِرباب...
علیاصغرهمفداشد:)
ربابِپریشان،چشمشبهصورتامام
میفتد،تمامداغایندشتبلارااینمرد
بردوشمیکشد،یکشبهتماممحاسنش
سفیدشدهوپیشانیاشچینانداخته...
گوییدرداصغرشرا
فراموشکرده،آرامبهامامنزدیکمیشود...
منراببین،
خدانکندشرمندهشوی؛
اقاقبولکناینکمرازمن،
شرمندهامربابپسردیگرندارد(:
«وأنَا أبحثُ عني؛وجَدتكَ یاحُسین..!»
وهنگامی که درپی خودم بودم
تــورایافتم..؛🖤
-'یاحسین!
" آقای ۱۲۸ "
بگید کدوم از ده شب محرم جونتونو میگیره یا گرفته ؟ جهت ارسال تگ | @Wild128
هر شبش ادمو میکشه
ولی شب عاشورا و شب سوم)))))
رسما میخوام جون بدم🙂💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو دورانِ کرونا که اون وضعیتُ داشتیم این پیر مرد خودش یه تنه برای ارباب عزاداری میکرد:)❤️
عشقِ حسین چه کارها که نمیکنه با ادم🙂