امشب که موندم خونه یاد عاشورای ۱۴۰۰ افتادم...
که حسینیه بودیم خادمی که کردم بارونی که موقع روضه اومدو اتیش گرفتیم🙂
اخر شبی که بابام بهم قهوه داد و تا صبح بیدار موندم
ریان بن شبیب اقا نریمان پناهی و هق هق های اروم تو اتاق:)))))
" آقای ۱۲۸ "
شب عاشورا محرم ۱۴۰۲ _خونه،حسینیه معلی_
ببخش که دق نکردم تو روضه هات)