هدایت شده از بسلام آمنين
#یادداشت_۱۵۸
۱۳ فروردین ۱۴٠۳/ سال چهارم
بریم سلام فرمانده یا آقای جویا؟!؟!؟
زمانی همسایه خیلی جالبی داشتیم. آدم نمی دانست از کارهایش بخندد یا بگرید. فی المثل در حد انفجار برای دختر خردسالش انیمیشن های مسموم هالیوودی تهیه می کرد. از طرفی خیلی جدی و با تردید می پرسید: درست است که می گویند این کارتون ها برای بچه ها ضرر دارد؟؟
یا روزی که هماهنگ کرده بودیم بچه ها را برای برنامه #سلام_فرمانده به مسجد جمکران ببریم می گفت: امروز آقای جویا _از مجریان شبکه پویا_ هم در قم برنامه دارند. بعد خیلی جدی ادامه داد: سلام فرمانده را برویم یا آقای جویا را؟!؟!؟
حوادثی که این روزها در عرصه اندیشه دینی و تمدن سازی در حال رقم خوردن است، بیش از پیش مرا به یاد همین پرسش همسایه می اندازد. شاید همین #یکسان_انگاری ها، مهم ترین گرهی است که بسیاری از بزرگواران را چه در عرصه مدیریت و اجرا، چه در عرصه اندیشه و تولید علم گرفتار کرده. همانند پنداری #توسعه و #پیشرفت!
عزیزی می گوید: شهر نیاز به بیمارستان دارد، پس ما که در اسلام چیزی درباره بیمارستان نداریم طب اسلامی هم نداریم! اصلا شهر اسلامی هم نداریم!
دیگر بزرگوار، رقم بالا و فاجعه بار تعداد جراحی های صورت گرفته در یک استان را، رسما به عنوان #شاخص پیشرفت عنوان می کند! عزیز دیگری که صاحب تالیفات فراوان در فقه و اصول و فلسفه است می گوید: چرا زنان که نیمی از جامعه هستند باید بیکار باشند!
برادران دیگری همنوا با #زاکربرگ_یهودی به دنبال شهر هوشمند البته با روکش اسلامی اند و قس علی هذا.....
این قبیل حرفها و دیدگاه های به ظاهر متفاوت، یک حلقه مشترک دارند و آنهم: یکسان انگاری مسیر #توسعه_غربی با #هدایت_الهی و سبک زندگی اسلامی است.
همه این دیدگاه ها نتیجه نداشتن نگاه جامع به دین است. ریشه اصلی یکسان پنداری اسلام و آنچه که از علوم #ذاتا_مسموم دنیای کفر برآمده، در دانش #اصول_فقه کنونی است که تمرکز اصلی اش بر اوامر و نواهی الهی است. نه کاری با توصیفات شارع دارد و نه خود را ملزم به بررسی #علل_الشرایع و فواید رهنمایی های اسلام می داند. اساسا این منطق فهم دین به لحاظ ساختاری نمی تواند تمام عرصه قرآن و روایات را با هم ببیند و آنگاه به تفاوت های اظهر من الشمس معیارهای پیشرفت اسلام و کفر پی ببرد.
همین نگاه در زمینه اقتصاد می گوید: آیه داریم؟ روایت داریم که تورم را چطور کنترل کنیم؟ این عزیزان هم چون #منطقا تمام دین را مطمح نظر قرار نمی دهند، اقتصاد را امری #عقلایی می دانند که به خود بشر واگذار شده و ربطی به هدایت های اسلامی ندارد!!! چرا که به دلیل ضعف اصول استنباطشان توانایی یافتن نظام اقتصادی قرآن را ندارند. آنگاه مانند مثال بیمارستان نتیجه می گیرند: چون از ادبیات اقتصاد غربی _تورم_ چیزی در قرآن و روایات نیامده، پس #نظام_اقتصاد اسلامی هم نداریم. این بزرگواران در نهایت به این می رسند که همانطور که سلامت مردم برای شارع مهم نیست، همانطور که شهر و مکان زندگی انسان برایش اهمیتی ندارد، حضرت باری تعالی با اقتصاد هم کاری ندارد که اگر داشت، باید آنرا به صورت یک بسته #جامع_نظامند می گفت!!!
الهِدايةُ أَمْرٌ والاقتصادُ أَمْرٌ آخَرْ!
پیشنهاد می کنم برای پاسخ به نگاه های استنباطی ناقص دوستان، کتاب «الگوی مردم پایه مشاغل برتر» را حتما مطالعه کنید. در این کتاب، پنج اشکال و تفاوت جدی میان اقتصاد مدرن(دولتی_خصوصی) و #نظام_اقتصاد_اسلامی بررسی شده است. نهایتا چهل تصمیم عملیاتی نیز با توجه به مجموعه آیات و روایات و در فضای اقتصاد اسلامی ارائه شده است.
@besalamen_amenin
هدایت شده از بسلام آمنين
#یادداشت_۱۸۶
۱۴ دی ماه ۱۴٠۳/سال چهارم
ائمه سکولار و «هیئت را تعطیل کردیم چون درس مهمتر بود»!!
گوشی با یک شماره ناشناس زنگ خورد. نوجوانی بود که می گفت مسئول همان #هیئتی است که خواسته اند در آنجا برنامه داشته باشم.
حاج آقا زنگ زده ام بگویم: چون #درس مهم تر است، دو هفته ای هیئت مان را به خاطر امتحانات تعطیل کرده ایم.
برادر کوچک جدیدم نمی دانست با همین جمله ی «درس مهم تر از هیئت است»، مرا به چه درگیری های فکری تاریخی که نبرد! اگر بگویم از #اصول_فقه گرفته، تا ساختار #آموزش_پرورش ما در بیان این جمله ساده عمیق نقش داشته مبالغه نکرده ام. بدیهی است که روی کلام، صرفا تعطیلی موقت یک هیئت نیست. بلکه سخن از مسئله بسیار مهمی است که به انحاء و اقسام مختلف، در عمق تفکر و هویت ما ریشه دوانده.
چرا هیئت به عنوان یک مکان و نهاد اسلامی، در قلب نوجوان ما امری حاشیه ایست؟ چند درصد از نوجوانان ما هیئتی اند و چرا ایییینقدر کم؟ #درس چه دارد که هیئت فاقد آن است؟
پاسخ واضح است: درس حاوی تمامی آن چیزهایی است که مورد #نیاز و ضروری زندگی است و هیئت خیر. درس هرچند به صورت بسیار ناقص و پر اشتباه، اما به ما اقتصاد می آموزد، پزشکی، معماری، #غذا_و_کشاورزی، نجوم، فیزیکُ شیمی و نحوه تصرف در طبیعت و دهها مسئله دیگر، که بدون آنها نمی توان حیات انسانی را متصور شد.
اما متقابلا هیئات ما در بهترین حالت، صرفا بستر ساز یک احساسند. یک رابطه قلبی با اهل بیت علیهم السلام که نسبت چندانی با رفع نیازهای مذکور ندارد.
البته که حاشیه ای بودن دین، علاوه بر نوجوان ما در قلب مدیر انقلابی و دلسوز این مملکت هم وجود دارد. این است که به تعبیر زیبا و گیرای آن استاد حوزه علمیه قم، مدیر #نمازشب_خوانِ مفاتیح به دست ما، صبح که به محل کارش می رود، #نهج_البلاغه را زیر میز می گذارد و کتاب های « #جان_مینارد_کینز» کافر انگلیسی را روی میز. آنگاه قربه الی الله برای جامعه مسلمان ایران تئوری اقتصادی می نویسد. نتیجه اش همین وضعی است که می بینید: پس از حدود نیم قرن از #انقلاب_نهج_البلاغه، در سرزمین پهناور، بسیار ثروتمند و پر برکت ایران، بیش از بیست میلیون نفر حاشیه نشین داریم(اینجا) و دهها استخوانِ در گلوی رنج آور دیگر.
این مسئله آنقدر ریشه دار است که حتی در #حوزه_علمیه هم نشانه های فراوانُ عمیقش هویداست. طلبه دلسوز و دغدغه مند ما هم اگر بخواهد حرفی برای مردمش داشته باشد، اقتصاد بداند، روانشناسی بفهمد و تحلیل جامعه شناسانه بدهد، ناچار به درس پناه می برد و #دکتر_حجه_الاسلام می شود.
تمامی این اشکال به ظاهر مختلف، برآمده از یک نگاه واحدند: قرآن، امام و دین در این منظر، صرفا یک احساسند و یک امر شخصی، نه یک #مرجع_علمی برای پاسخگویی به نیازهای حیاتی بشری. در واقع #مدینة_العلم این عزیزان، همان نظام آموزشی برآمده از تمدن مدرن کفار است.
اما چرا هیئت، مسجد و در حقیقت #حوزه_علمیه، حتی در قلب طلبه هم امری ناکافی برای نیازهای عصر کنونی است؟ پاسخ را در دو گزاره بنیادین باید جست: نخست هجوم حداکثری مدرنیته از طریق #نظام_آموزشی_جدید. عامل مهم تر اما مدل #استنباط و رجوع ما به آیات و روایات است. روشی که متمرکز بر اوامر و نواهی دین است و با سایر ابعاد گرانقدر وحی و حدیث کار چندانی ندارد. منهجی که نهایتا منجر به ارائه یک دین و #امام_سکولارِ بی ربطِ به اداره جامعه شده.
به تعبیر صریح #رهبری عزیز انقلاب، «نظام آموزش و پرورش مدرن را برای بی دین کردن و #نشر_عقاید_ضد_دینی وارد این مملکت کردند. ما هم بعد از انقلاب نتوانستیم جز تغییراتی سطحی و اندک در آن ایجاد کنیم»(اینجا). تصور کنید چنین ساختاری، حداقل #پانزده_هزار_ساعت از گُل ایام زندگی فرزندان ما را در طول دوازده سال اشغال می کند. در مقابل، نوجوان ما اگر دهها اما و اگر را پشت سر بگذارد و پایش به #مسجد و هیئت باز شود، هفته ای ده بیست دقیقه هم موعظه می شنود و تمام. تازه اگر هیئت امنا مانع کار نشود!!!
با یکی از عزیزان حزب اللهی رشته پزشکی سخن می کردیم. با ذهنی قریب الانفجار از شبهات و پرسشهای بی پاسخ درباره #طب_اسلامی. من جواب هیچ کدام از سؤالاتش را ندادم و فقط پرسیدم: روزی چقدر زمان برای #رشته_پزشکی اختصاص می دهی؟ گفت حدود ده ساعت. گفتم از ابتدای عمرت تا کنون ده ساعت برای مطالعه طب اسلامی وقت گذاشته ای؟ گفت خیر.
نتیجه این #نبرد_معرفتی_نابرابر واضح است که فرمود: بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ(آیه۳۹یونس). سبک زندگی مدرن در وهله اول و به صراحت نمی خواهد دین را به حاشیه براند، بلکه فرصت پرداختن به آن را برایت نمی گذارد!(فتأمل جیدا).
اما در اینکه چه باید کرد، توضیحات فراوانی وجود دارد که مطالعه کتاب «مسجد و اداره جامعه» و «آموزش پرورش آینده» می تواند گره گشای خوبی برای ابتدای کار باشد.
@besalamen_amenin