#ماه_پیدا
چه میشود که ز شهر فراق باز آیی؟
به اشکِ وصل کنی چشمِ کعبه دریایی
چه میشود که گلستان بهار را بیند؟
ز عطر خندهٔ گلها شود تماشایی
شکسته شیشهٔ بغض وصال در هجرت کمان شده کمر طاقت و شکیبایی
اگر طلوع رُخت با غروب عمر من است
به مَقدمت بدهم سر، چه مرگ زیبایی!
نسیم عطر نظر را دمی تصور کن
فراق میرود و گریههای تنهایی
امید در نفس قلب خسته میروید
که دیده دیدهٔ او طلعت شکوفایی
ز هجر و وصل تو هر صبح و شام میگویم
ولی نگفته نگاهم چو ماه پیدایی
جهان به حال سر بیپناه خود نالد
فدای غربتت آقا چقدر تنهایی
نگاه دار خدایا لوای رهبر را
ز حال تا سحر مه که پرده بگشایی
به روی نی تو ز آیات کربلا خواندی
تو یار و حافظ مهدی عزیز زهرایی
ببار روی غفران ببند راه گناه
که گویمش گل نرگس چرا نمیآیی؟
#یامهدی
#العجل
@mzohor