♣️انا لله و انا الیه راجعون
📌بیش از دو سال و نیم نتوانست تحمل کند
✍ #سعیده_زراعتکار
روزی که نوشتن کتاب را آغاز کردم نزدیک به چهلم سید محمد موسوی بود. آن روز تازه با خانم رحیمی آشنا شدم. صفا و صمیمیتی که در چهره و کلام او وجود داشت. همان روز اول مرا مجذوب خودش کرد. کمتر از مشکلات این سالها برایم میگفت و مثل سید محمد صبور بود. اما از چهرهاش، از دست و پاهایی که خیلی یارای همراهیاش را نداشتند و از کبودیهای آثار دیالیز بر دستانش میشد همه چیز را فهمید...
و حال بعد از دو سال و نیم از شهادت همسرش، دوریاش را بیش از این نتوانست تحمل کند و به دیدار شوهر رفت...
آنچه بر او در این سالها گذشت را در کتاب #در_حسرت_یک_آغوش بخوانید...
پ ن: مراسم تشیع پیکر خانم #زهرا_رحیمی فردا(سهشنبه ١٣خرداد) ساعت ٩صبح از درب منزل ایشان (کاشمر) برگزار میشود.
پ ن٢: به خانوادههای محترم موسوی و رحیمی تسلیت عرض مینماییم.
کانال #نشر_ستاره_ها | @n_setareha
#دیدگاه_مخاطبین
#در_حسرت_یک_آغوش
📌دیشب کتابش را خواندم و امروز خبر تلخ وفاتش را...
✍ #حمید_درویشی
دیشب کتابش را خواندم و امروز خبر تلخ وفاتش را. راوی کتاب «در حسرت یک آغوش» یکی از زنان قهرمان سرزمین ما بود. او بیش از ۳۴ سال از شوهر خود که جانباز قطع نخاع گردنی بود، پرستاری کرد. تصور یک روزش هم سخت است: بچه دومت تازه به دنیا آمده ولی شوهرت نمیتواند حتی دستش را به صورت نوزاد برساند! فقط نگاه میکند و قربانصدقه میرود. و تو تازه میفهمی چه اتفاقی افتاده است. روضه مجسم است.
اما تو شکر میکنی و میگویی خب، روزگار فراق به سر رسید و حالا دیگر یارت در کنارت هست! قبلاً که همیشه در بسیج بود و جبهه!
نوبت فداکاری تو میشود تا در راه پرستاری از شوهر همیشه بیمارت، جانباز میشوی و کنار تختش تختی برای تو میگذارند!
چقدر نگاه همسر این جانباز به پدیدهها زیبا بود.
شادی روح بانو #زهرا_رحیمی و سردار شهید #سید_محمد_موسوی_فرگی صلوات
www.Qafase.ir
کانال #نشر_ستاره_ها | @n_setareha