_پاسپورت و بلیط ات رو بیار بده به من.
با تعجب جا خوردم و نگاهش کردم.
بعد به #شوخی گفتم:
_چرا؟ میخوای #ممنوع الخروجم کنی؟
گوشه دهانش بالا رفت.
_اگه مجبور بشم، اره.
خندیدم.
_چطوری اونوقت؟
چانه اش را بالا داد.
_میگم این خانم #صیغه منه و داره بدون #اجازه میره.
مثل خودش چانه ام را بالا دادم.
_مبتکرانه است. ولی فکر کنم این قوانین جفنگ خروج از کشور، فقط شامل زنهای #عقدی میشه. نه #صیغه ایی، تیغه ایی.
دست به سینه شد.
_میگم #حامله ایی.
بیشتر خندیدم.
_این هم حرفیه. ولی منم میگم که #تستبارداری بگیرن.
#دستانش را دراز کرد و هر دو #شانه ام را گرفت. چند لحظه به صورتم نگاه کرد و بعد مرا #بوسید.
_خب پس بهتره الان #دست به کار بشم که بعدا #تستبارداری جواب بده.
خندیدم. دوباره مرا #بوسید.
_من باهات هیچ #صنمی ندارم مستر بی نام. این #ترفندها هم نتیجه نمی ده.
پوزخند زد و مرا #بغل کرد و به خودش فشرد.
_چرا عزیزم. #داری خوبم داری.
من را از جا #کند و...
https://eitaa.com/joinchat/1422131222C528f8e0905
#کلکلی❌
#فولللل_جذاب♨️♨️♨️