نشستم گوشه خانه ام
خانه ای که نزدیک به بهشت قم است.
بهشت قم همانجاییست که هر وقت توی پیچ و تاب خیابان های اطرافش ، گبند طلاییش نمایان میشود دست روی سینه میگذاریم با بچه ها زمزمه میکنیم
#السلام_علیک_یا_بنت_موسی_ابن_جعفر و ادای احترام میکنیم ...
شب شهادت است و من این اخر شبی مچاله شدم گوشه اتاقم، نگاه این عکس میکنم و اشک های نریخته ام را میبارم !
چقدر این لحظه دلتنگ و غریب است
انگار خانه کوچک شده و دیوارهایش دارد قلبم را فشار میدهد ...
آقای امام کاظم ، دلم میخواهد همین حالا ورودی حرم شما همه چیزم را تحویل دهم و بیایم یک کنج حرمتان بشینم و فقط نگاه کنم .
ساده تر بگویم دلم آمدن به وطن را میخواهد !
اصلا بعد از سفر کربلا فهمیدم ما به کربلا نمیرویم ، به کربلا باز میگردیم !
فهمیدم گِلِ وجود مارا با خاک این سرزمین درهم آمیخته اند .
همه جای این جغرافیا قشنگ بود
همه جایش احساس آرامش داشت
حالا اینکه من هربار مشرف به حرم #سیدالشهدا شدم آنقدر نفسهای عاشقانه میکشیدم که از ظرفیت قلبم خارج بود به کنار
اما تمام این بقعه های مبارک درِ بهشت بود که یکی یکی به رویم باز میشد
حالا چندماهی از آن روزها گذشته و ملیحه ای این گوشه دنیا نیاز دارد امامش دعوتش کند و بگوید :«بیا ببینم باز چه بلایی سر خودت آوردی؟ بیا پیش خودم ، بیا در آغوشم که آروم بشی،بیا تا بتونی باز یه مدتی دنیارو تحمل کنی !»
خلاصه من از راه دور و با قلب نزدیک زیارتتان کردم ، چشم بستم نگاه ضریحتان کردم ، کمی درددل کردم
باشد که وعده بعد هوای بین الحرمین خون رگهایمان شود و به کاظمین و سامرا مشرف شویم✋
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
#التماس_دعا