27.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آن شراب طهور كه شنیدهای
بهشتیان را میخورانند، میكدهاش كربلاست..
#شهیدآوینی
کپی با ذکر صلوات ازاد♡
@nabz_karbala
#زنده
دقایقی پیش بین الحرمین😍
گنبد ارباب🌸
زیارتتون قبول🌹
تولدت مبارک ارباب❤️
کپی با ذکر لینک ازاد⛔️
@nabz_karbala
❤نبض کربلا❤
#زنده دقایقی پیش بین الحرمین😍 گنبد ارباب🌸 زیارتتون قبول🌹 تولدت مبارک ارباب❤️ کپی با ذکر لینک
و ضریح حضرت عباس😍❤️
کپی با ذکر لینک ازاد⛔️
@nabz_karbala
7.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری📲
اومد اونی که دلم...🤞♥️
#امام_حسین(؏)
#میلاد_امام_حسین(؏)
کپی با ذکر صلوات ازاد♡
@nabz_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری📲
امیریحسینونعمالامیر...✌️♥️
#روز_پاسدار
#میلاد_امام_حسین(؏)
کپی با ذکر صلوات ازاد♡
@nabz_karbala
❤نبض کربلا❤
#سه_دقیقه_در_قیامت ادامه #قسمت_بیست_دوم (حق الله و حق النفس) یکی از مواردی که مردم نسبت به آن دقت
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_بیست_سوم (شراکت)
از همشهري های ما بود. كسی كه به ايمان او اعتقاد داشتيم. او مدتی قبل، از دنيا رفت. حالا او را در وضعيتی ديدم كه خوشايند نبود! گرفتار عذاب نبود، اما اجازه ورود به بهشت برزخی را نداشت!😔💔😔
وقتی مرا ديد، با التماس از من خواهش كرد كه كاری برايش انجام دهم. لازم نبود حرفی بزند، من همه چيز را با يک نگاه میفهميدم. گفتم اگر توانستم چشم.🌹🌱🌹
او هم مثل خيلی های ديگر گرفتار حقالناس بود. پس از بهبودی، به سراغ برادر كوچكترش رفتم، بلكه بتوانم كاری برايش انجام دهم.🌺🍃🌺
به برادرش گفتم: خدا رحمت كند برادر شما را، اما يک سؤال دارم، از برادرتان راضيگی هستی؟ نگاهی از سر تعجب به من كرد وگفت: اين چه حرفيه، خدا رحمتش كنه، برادرم خيلی مؤمن بود. هميشه برايش خيرات ميدهم.🌼🍂🌼
گفتم: اما برادرت پيغام داده كه من گرفتار حق الناس هستم. بايد برادر كوچكترم مرا حلال كند.
ايشان با اخم مرا نگاه كرد و گفت: اشتباه ميكنی.
گفتم: اما برادرت به من توضيح داده. اگه لطف كنی و بشنوی
برايت ميگويم. ولی بايد قول بدهی كه او را حلال كنی.🌸✨🌸
لبخند تلخی برلبانش نقش بست و گفت: جالب شد، بگو، اگر واقعاً درست باشد، حتما او را حلال میكنم.🌷🍀🌷
گفتم: شما بيست سال قبل با برادرت در يک كار اقتصادی شراكت
داشتيد. صد هزار تومان شما و صد هزار تومان برادرت آورديد و برادرت اين پول را به كسی داد كه كار كند.
اين بنده خدا گفت: بله، خوب يادمه. يک سال شراكت داشتيم. آن شخص سود را ماهيانه به حساب برادرم میريخت و او هم هر ماه دو هزار تومان به من ميداد.🌻🌿🌻
گفتم: مشكل همين مطلب است. حق شما سه هزار تومان بوده كه هزار تومان را برادرت برمیداشت.😞😞😞
او باز هم باتعجب نگاهم كرد و گفت: از كجا ميدانی؟ گفتم: «او خودش همين مطلب را به من گفت. اما قول دادی حلالش كنی.» من اين را گفتم و رفتم.💐💫💐
يكی دو ماه بعد ايشان به سراغ من آمد و گفت: آن روز كه شما آمدی، از همان شخصی كه پول در اختيارش بود و كار اقتصادي ميكرد پيگيری كردم. حرف شما درست بود، اما برادرم حكم پدر برايم داشت، او را حلالش كردم.✨🍁✨
همان شب برادرم را در خواب ديدم. خيلی خوشحال بود و همينطور از من تشكر ميكرد. بعد هم به من گفت: برو داخل حياط خانه مادر، فلان نقطه را حفر كن. يک جعبه گذاشتهام كه چند سكه طلا داخل آن است.گذاشته بودم برای روز مبادا، اين سكهها هديه براي توست.💰💰💰
ايشان ادامه داد: من رفتم و سكهها را پيدا كردم. حالا آمدهام پيش شما و میخواهم دوسه تا از اين سكهها را برای كار خير بدهم تا ثوابش برای برادرم باشد.🌻🌼🌻
من هم خدا را شكر كردم. يکی دو خانواده مستحق را به او معرفی كردم و الحمدالله پول خوبی به آنها پرداخت شد.🦋🌱🦋
ڪپےباذڪرصلواتآزاد
@nabz_karbala
23_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
19.26M
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_بیست_سوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
توسط استاد امینی خواه
ڪپےباذڪرصلواتآزاد
[@nabz_karbala]